kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۶۱۲
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۲

عزاداری؛ عامل افسردگی یا سازندگی و نشاط؟

 
 
برخی از افراد جامعه و طبقه روشنفکر ادعا می‌کنند عزادارى و برپایی آن در طول سال به مناسبت‌هاى مختلف، باعث می‌شود که جامعه از شادى‌ها به دور باشد و بیشتر احساس غمگینى کند و در نتیجه باعث افزایش فراوانى افسردگى در جامعه بشود. در نوشتار حاضر ضمن بررسی این ادعا‌، نقش عزاداری در سازندگی و نشاط و پویایی جامعه تشریح شده است.
***
بیشترین و مهم‌ترین تأثیرى که مراسم عزادارى اهل‌بیت(ع) بر شرکت کنندگان دارد، تأثیرات روانى است و اکثر شرکت‌کننده‌ها نیز در پى همین نوع تأثیرات هستند. احساس لذتى خاص به آنها دست مى‌دهد، آرامشى مى‌یابند که در کمتر مجلس و گروهى از نوع دیگر، حاصل مى‌شود. چهره افراد عزادار، در مجالس عزادارى، غمبار مى‌شود،‌گریه مى‌کنند یا حالت‌گریه به خود مى‌گیرند، اما این غم از نوعى دیگر و متفاوت با غم و غصه‌هاى زندگى روزمره است. غم معنویت، غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است. غمى است که منشاء حرکت است و کنشگرى اجتماعى افراد را افزایش مى‌دهد نه کاهش. 
عاملى نابهنجار در زندگى افراد نمى‌شود، بلکه در مواردى نقش درمانى ایفا مى‌کند و براى زندگى نشاط مى‌آفریند.[1] بدیهى است در برابر کسانى که خود به صورت مستمر و یا به صورت مقطعى، در زمان‌هاى  خاصى از سال در این گروه‌ها و مراسم شرکت مى‌کنند و اکثریت قریب به اتفاق مردم مذهبى با این مراسم موافق هستند و آن را مى‌پسندند و از آن استقبال مى‌کنند، افرادى نیز هستند که با عزادارى مخالفند و بر این مخالفت، استدلال‌هایى نظیر موارد ذیل دارند:
1. ما دلیل و برهانى از متن دین براى عزادارى نداریم و این نوعى بدعت محسوب مى‌شود؛
2. بر فرض اینکه دلایل کلى و عام بر جواز عزادارى نیز داشته باشیم، اما چه لزومى دارد که براى کسانى عزادارى کنیم که قرن‌ها پیش شهید شده و به مقام والایى رسیده‌اند؟!
3. عزادارى کردن، مخالفت با قضا و قدر الهى است. ما باید بپذیریم و تسلیم باشیم؛
4.گاهى در عزادارى‌ها، کارهاى خلاف شرع و غیر اخلاقى رخ مى‌دهد؛ مثل یقه پاره کردن، صورت‌ها را خونى کردن، پریشان نمودن مو، بلند‌گریه کردن و... که در برخى روایات از آنها منع شده است؛
5.عزادارى و ازدیاد این مراسم در طول سال به مناسبت‌هاى مختلف باعث شده است که جامعه از شادى‌ها به دور باشد و بیشتر احساس غمگینى کند و در نتیجه باعث افزایش فراوانى افسردگى در جامعه بشود. 
غمگینی‌، غیر از افسردگی است 
تمام هیجانات موجود در انسان‌ها، لازمه زندگی انسانی است. غم، اندوه، ترس، خشم، تنفر، محبت و... برای سازش با محیط و صیانت ذات نوع بشر، ضروری به نظر می‌رسد و از رفتارهای بهنجار محسوب می‌شود؛  اما گاهی همین هیجانات مفید در مسیر یک هیجان نابهنجار قرار می‌گیرند.[2]
 هیچ یک از روانشناسان، غم و اندوه را یک هیجان مضر و غیر لازم ندانسته‌اند؛ اگرچه آزارنده‌ترین هیجان نامیده‌اند، اما این هیجان آزارنده، فرد را برای انجام هر نوع رفتار لازم برای کاهش موقعیت‌های اندوهبار بر می‌انگیزد.[3]
البته غمگینی معادل افسردگی نیست؛ اما بی‌تردید، افسردگی شامل حالت غمگینی نیز می‌شود که بر زندگی روزمره، فعالیت، ارزشیابی خود، قضاوت و کنش‌های ابتدائی، مانند خواب و اشتها اثر می‌گذارد. غمگینی، می‌تواند واکنشی به یک رویداد رنج آور باشد و هنگامی مرض محسوب می‌شود که از لحاظ شدت و طول مدت با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد، جنبه افراطی پیدا کند و بخصوص وقتی که بدون علت ظاهری آشکار شود. بنابراین غمگینی افراطی یا بدون علت موجه، در چارچوب افسردگی قرار می‌گیرد و وجود عوامل آمادگی و آسیب‌پذیری فردی را القا می‌کند. این عوامل می‌توانند ژنتیکی، روان شناختی، زیست شناختی یا محیطی باشند و در اغلب موارد با درهم تنیدگی آنها روبه رو هستیم.[4]
دین مبین  اسلام با توجه به ابعاد وجودي انسان و در نظر گرفتن نيازهاي او، هرگز انسان را دعوت به رهبانيت، انزواطلبي، گريه و اشك مداوم و دوري از لذت‌هاي دنيوي و شادي و نشاط سفارش نكرده است، از سوي ديگر به شادي و نشاط افراطي و بي‌هدف و سرخوش بودن در زندگي نیز ترغيب ننموده است. نگرش دين به اين مسئله نگرشي معتدل و منطقي است. به اين معنا كه انسان در زندگي به هر دو نيازمند است. پيشوايان دين اسلام هرگز به گريه و‌زاري و سوگواري آن هم به صورت مداوم سفارش نکرده‌اند و از پيروان خود نخواسته‌اند كه همه فعاليت‌هاي زندگي را كنار گذاشته به گريه و زاري رو بياورند.
هیجان‌های روانی ناشی از عزاداری
1. مراسم عزادارى و‌گریه
گریه داراى ابعاد ظاهری و باطنی است. ظاهر آن یک امر فیزیولوژیک است، باید تأثیرات روانى، از طریق محرک‌هاى بیرونى یا درونى مثل تفکر شکل بگیرد؛ سپس این تاثرات، وارد چرخه فیزیولوژى مغز و اعصاب بشود، بخش خاصى از مغز فعال شده و غدد اشکى چشم را فرمان فعالیت بدهد و در نهایت قطرات اشک جریان پیدا کند و ما آن را‌گریه بنامیم. به طور خلاصه، در شرایط بهنجار و سلامت فرد،‌گریه سوپاپ تأثرات درونى است و به حسب تنوع تأثرات درونى،‌گریه هم متنوع مى شود.[5]
انواع‌ گریه
ما در این نوشتار، باطن‌گریه را به چهار نوع تقسیم مى‌کنیم. که فقط یک نوع آن، معطوف به خود و نیازهاى سرکوب شده خود است و مى‌تواند با افسردگى، همبستگى مثبت داشته باشد و فعالیت اجتماعى فرد را مختل کند، اما سه نوع دیگر، امیدبخش است و حرکت‌آفرین و رابطه معکوس با افسردگى دارد. نوع اول، ناشى از سوگ واقعى است اما سه نوع دیگر، سوگ واقعى نیستند، اگر چه در مراسم سوگوارى حاصل مى‌شوند.
الف ـ‌گریه ناشى از علاقه طبیعى انسان به خود و متعلقات خود: این‌گریه به هنگام غم و مصیبت و داغدیدگى حاصل مى‌شود. اختیارى نیست، معمولا بى‌اراده، اشک جارى مى‌شود. تأثرات فرد ناظر به گذشته است، مصیبتى رخ داده و اثراتى گذاشته و اکنون به اصطلاح عامیانه، عقده‌ها گشوده مى‌شود و اشک مى‌ریزد. این‌گریه به اصطلاح نظریه عمومى سیستم‌ها، مربوط به اکولوژى حفظ و نگهدارى است و به اصطلاح روانشناسان و روان‌ درمانگران، تخلیه روانى- هیجانى است. این‌گریه، به خود فرد و نیازهاى سرکوفته شده او بر مى‌گردد. اگر چه سه نوع دیگر‌گریه هم، به واقع تخلیه هیجانى است، ولى به اکولوژى متعالى فرد مربوط است، انسان مى‌خواهد در اوج کمال باشد اما نیست، این را درک مى‌کند و هیجانى مى‌شود. مى‌خواهد ظلم و ستمى در بین نباشد، اما هست، آن را مى‌بیند و متأثر مى‌شود. این تأثر، مربوط به خودش نیست، بر خودش ظلم نشده، بلکه بر دیگران شده است. یا در نوع دیگرى از‌گریه، انسان با یادآورى رحمت‌هاى الهى و برکات و نعمت‌هایی که در اختیار بشر قرار داده است، هیجانى مى‌شود؛ این هیجان از جنس غم و اندوه نیست، بلکه از جنس شوق و شادى است، اما گاهى باعث جریان اشک مى‌شود و به آن اشک شوق می‌گویند.
ب ـ‌گریه‌اى که ریشه در اعتقادات دارد: مثل آنچه در حال مناجات حاصل مى‌شود، فرد خود را در محضر خدا مى‌یابد و رفتار و کردار خود را ضبط شده مى‌داند و خود را گناهکار. این ریشه در اعتقادات دارد و مربوط به ترس‌هاى دنیایى و زندگى روزمره نیست. اکثر‌گریه‌ها در مناجات‌هاى امامان معصوم- ع- از این نوع است.
ج ـ‌گریه‌اى که از فضیلت‌طلبى و کمال‌خواهى ناشى مى‌شود: مثل‌گریه‌اى که در فقدان معلم و مربى اخلاق و پیامبر و امام و... رخ مى‌دهد. این‌گریه از این روى است که ما در عمق وجودمان کمال و رشد را تحسین مى‌کنیم و از بودن آن کمالات، ذوق زده مى‌شویم و از فقدان آنها ناراحت. گاهى در مراسم عزادارى،‌گریه‌هایى از این نوع نیز وجود دارد.
د ـ ‌گریه بر مظلوم: مانند‌گریه رسول خدا(ص) بر حضرت على(ع) و امام حسین(ع) پیش از شهادت آنها و مثل‌گریه و عزادارى مسلمانان در سالروز شهادت و وفات امامان معصوم(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت و اولیای الهی.
کارکردهای‌گریه در مراسم عزادارى
گریه در مراسم عزادارى از هر کدام از انواع چهارگانه که باشد، کارکردهایى دارد:
1.‌گریه در هر صورت نوعى تخلیه هیجانى است و آرامشى را به دنبال دارد و باعث جلاى قلب مى‌شود و این نکته بسیار مهم و ارزشمند است؛
2. هیجان‌ها و تأثرات روانى، در بعد شناختى اثر گذاشته و کنجکاوى و در نهایت شناخت فرد، در موضوع مورد نظر را تقویت مى‌کند؛
3. با تقویت عواطف و شناخت‌ها، آمادگى رفتارى فرد به تناسب آن شناخت‌ها و عواطف، بیشتر مى‌شود و نگرش فرد نسبت به آن موضوع تقویت مى‌شود؛
4. باعث همانندسازى با آن افراد و موضوعات مورد علاقه مى‌شود. کسى که در شنیدن شجاعت حضرت عباس(ع) اشکى مى‌ریزد، به طور ناخودآگاه در شجاعت درحد توان خودش، با آن حضرت همانندسازى مى‌کند؛
5. تمام انواع‌گریه‌ها مى‌تواند جهت‌گیرى‌هاى سیاسى، فرهنگى، دینى و... داشته باشد؛
6. علاقه و محبت فرد نسبت به موضوع مورد نظر افزایش مى‌یابد.
2. مراسم عزادارى و شادى جامعه
 شادى چیست؟ چه عواملى باعث شادى جامعه مى‌شوند؟ مراسم عزادارى مذهبى، چه رابطه‌اى با شادى افراد و جامعه دارد؟ 
براى شادى تعاریف مختلفى ارائه شده است. ارسطو معتقد است حداقل سه نوع شادى وجود دارد:
الف) حالتى که همراه با لذت حاصل مى‌شود؛
ب) حالتى که به دنبال عملکرد خوب براى فرد حاصل مى‌شود؛
ج) حالتى که بر اثر زندگى متفکرانه حاصل مى‌شود.
از دیدگاه ارسطو، نوع اول، سطح نازل و زودگذر شادى است؛ نوع دوم، سطح متوسط و میان‌مدت شادى و نوع سوم سطح عالى و دراز‌مدت شادى است. فیلسوفانى مثل جان لاک و جرمى بنتام گفته‌اند شادى، بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. این تعاریف، منطبق با تعریف توده مردم از شادى نیست. از دیدگاه مردم، شادى یعنى انبساط خاطر. یک فرد ممکن است یک روز صبح شاد باشد و بعدازظهر غمگین باشد، با شنیدن یک خبر، شاد و با خبرى دیگر غمگین بشود. در بعضى از کتاب‌هاى انگیزش و هیجان نیز همین گونه تعریف شده است. وقتى ما از شادى اجتماعى سخن مى‌گوییم، نه آن شادى سطح اعلاى ارسطویى را در نظر داریم و نه شادى زودگذری که حتى با مصرف دارو ممکن است حاصل شود؛ پس شادى مورد نظر چیست؟ امروزه از دیدگاه روانشناسى اجتماعى، شادى برابر است با حاصل جمع رضایت و سطح لذت. سطح لذت+ رضایت = شادى. و این نوع تعریف با تصور توده مردم از شادى نیز منطبق است. بدین ترتیب معلوم مى‌شود که براى بالا بردن سطح شادى در فرد و جامعه، باید به آن دو مؤلفه (سطح لذت و رضایت) توجه کرده و آنها را تقویت کنیم؛ و آن دو مؤلفه از مراسم عزادارى، اثر منفى نمى‌پذیرند. این‌گونه نیست که مراسم عزادارى، با سطح لذت و سطح رضایت افراد، همبستگى منفى داشته باشند، بلکه در آن شواهدى براى همبستگى مثبت وجود دارد. قطعاً کسانى که با علاقه و انتخاب خود به مراسم عزادارى مى‌روند، از آن لذت مى‌برند و احساس رضایت مى‌کنند. کسانى که نگران آمار بالاى افسردگان در جامعه هستند و جامعه را غمگین مى‌یابند، از دیدگاه روانشناسى باید به دنبال فرضیه‌هاى دیگرى باشند، فرضیه‌هایى مثل پیامدهاى جنگ تحمیلى، محاصره اقتصادى، عدم توسعه علمى و فرهنگى و سیاسى و اخلاقى و.... اگر جامعه غمگین است باید به صورت علمى تلاش کرد و نتیجه گرفت و سخن گفت، نباید از روى حدس و گمان، فرضیه اثبات نشده‌اى را به عنوان مطلبى علمى و با عناوین روانشناسى در مطبوعات عنوان کرد، به‌ویژه آنگاه که به مقدسات مردم نیز مرتبط باشد. 
3. مراسم عزادارى و افسردگى
 نشانه‌های افسردگی
اگر دست کم، پنج نشانه از نشانه‌هایی که در پی می‌آید، در خلال دوره‌ای بیش از دو هفته، مشاهده شود و در فعالیت قبلی بیمار تغییری را نشان دهد، افسردگی روی داده است. این نشانه‌ها عبارتند از:
1. وجود خلق افسرده، در تمام روز و تقریباً همه روزه که بر اساس گزارش بیمار یا مشاهده اطرافیان  مشخص می‌شود؛
2. کاهش مشخص رغبت یا لذت، در تمام یا بیشتر فعالیت‌ها، در تمام روز و تقریباً همه روزه که بیمار به وجود آن اشاره می‌کند یا دیگران آن را در وی مشاهده می‌کنند؛
3.کاهش یا افزایش معنادار وزن بدن؛
4. بی‌خوابی یا فزون‌خوابی تقریباً همه روزه؛
5. ناآرامی یا کندی روانی حرکتی تقریباً همه روزه؛
6. خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباً همه روزه؛
7. احساس عدم شایستگی یا گنهکاری مفرط یا نامتناسب تقریباً همه روزه؛
8. کاهش توانایی در فکر کردن یا تمرکز ذهنی یا حالت بی‌تصمیمی تقریباً همه روزه؛
9. افکار راجعه (بازگشتی) مرگ (نه فقط ترس از مردن) و افکار راجعه انتحاری بدون طرحی معین، یا وسوسه خودکشی یا طرحی معین برای خودکشی.
با توجه به این نشانه‌شناسی، حداقل پنج نشانه با زمان معینی لازم است تا افسردگی را دربارة کسی تشخیص دهیم؛ لذا صرف ناراحتی یا غمگین بودن نمی‌تواند نشانه افسردگی باشد.[6]
حال می‌توان قضاوت کرد که آیا غمگین بودن شیعیان در عزای سرور شهیدان، با علائم جسمی و روحی فوق همراه است یا نه؟ تجربة شخصی شما چیست؟ آیا عزاداری برای امام حسین‌(ع) با از دست دادن سلامتی و افت سطح سلامت، انزواطلبی، گوشه‌گیری، احساس بی‌ارزشی و عدم کفایت، قصد خودکشی و احساس گناه همراه است؟ شما با چه احساسی به عزاداری می‌پردازید و به هنگام عزاداری برای سالار آزادگان چه احساسی دارید؟
از دیدگاه روان‌شناختی، هر نوع غمگینی و غمگین بودنی، بیماری و نابهنجاری تلقی نمی‌شود. غمگینی، هنگامی بیماری محسوب می‌شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد، جنبة افراطی پیدا کند؛ به‌ویژه وقتی که بدون علت ظاهری آشکار شود. ماتم و غمگینی نابهنجار، هنگامی ایجاد می‌شود که شدت ماتم به اندازه‌ای باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد؛ به طوری که به رفتارهای غیر تطابقی، پناه برد و یا اینکه شخص، مدتی طولانی، اسیر ماتم باشد؛ بدون این که با گذشت زمان، ماتم پایان‌پذیرد.
از دیدگاه علمی، سوگواری برای سیدالشهدا‌(ع)، کاملاً از شرایط یک عزاداری و غمگینی طبیعی برخوردار است و با رفتارهای اجتماعی مبتنی بر شناخت انجام می‌شود. از این رو بدون تکیه و اصرار بر قالب رفتاری خاص و بر اساس فرهنگ دینی و اجتماعی مردم، برگزار می‌شود و بر شناخت و آگاهی استوار است و تنها یک رفتار نمادین و عزاداری بی‌روح و خشک نیست. عزاداری مسلمانان بر اساس شناختی که عزاداران از حسین بن علی- 
علیهما السلام- و اهداف عالی آن حضرت و حرکت منتهی به شهادت او دارند انجام می‌پذیرد. به همین دلیل در حین مرثیه‌سرایی، سوگواری روشنگرانه دارند؛ نه شیون بی‌هدف. بلکه آنان با عزاداری به تمام زندگی خود هدف می‌بخشند و حیات خود را حسینی می‌سازند و کسب نشاط می‌کنند و از مرگ ذلّت‌آفرین فرار می‌کنند و به سوی زندگی با عزت و شرافت گام برمی‌دارند.
براین اساس، باید گفت که‌گریه و نشاط و انرژی، نشانه احساسات یک انسان زنده و با احساس است که نسبت به همنوع و خانواده و مردم و جامعه و دنیا و رضای خدا و خلق خدا بی‌تفاوت نیست. به وقتش‌گریه می‌کند و به وقتش با نشاط و شاداب است. در ظاهر‌گریه می‌کند و تفکر می‌کند که فلسفه قیام امام حسین چه بوده و در رفتار و عمل خود شاداب و با تحرک و پرانرژی است و اینها باهم مغایرتی ندارد.[7]
عوامل افسردگی 
براى افسردگی سه عامل عمده را شمارش کرده‌اند:
الف)زیستى: عوامل زیستى به وضعیت مغز و کارکرد قسمت‌هاى مختلف آن و ناقل‌هاى عصبى و انتقال عصبى و سیناپس‌ها و... اشاره دارد. بسیارى از نشانه‌هاى افسردگى، جایگاه خاصى در مغز را به خود اختصاص داده‌اند. تاکنون بیش از 30 ناقل عصبى شناخته شده اما سه ناقل نوراپى نفرین، سروتونین و دوپامین، باعث بعضى از نشانه‌هاى افسردگى مى‌شوند.
ب) ارثى: عامل ارثى، سال‌هاست مورد توجه واقع شده است و افسردگى را یک بیمارى خانوادگى دانسته‌اند و امروزه، ژن و توارث را عامل مهمى براى افسردگى مى‌دانند و به دنبال شناسایى ژن آن نیز بوده‌اند. بعضى از مطالعات آمارى، خانوادگى و ارثى بودن افسردگى را تقویت کرده است.
ج) هیجانى و محیطى: عوامل محیطى و هیجانى، نیز همواره و پیش از عوامل زیستى و ارثى، مورد توجه روانشناسان و پزشکان بوده است. آنان مى‌دانستند که رویدادهاى محیطى، مى‌تواند ذهن و احساسات ناشى از آن را تحت تأثیر قرار دهند. روابط با دیگران، تربیت خانوادگى، فقدان‌ها و بحران‌ها، همه مى‌توانند بر ذهن مؤثر باشند. به این ترتیب افسردگى نیز مى‌تواند تحت تأثیر عوامل محیطى قرار بگیرد. اما این دیدگاه بتدریج دقیق‌تر شد اکنون پژوهشگران معتقدند که بعضى افراد پس از رویدادهاى استرس‌زاى شدید، مبتلا به افسردگى مى‌شوند، نمونه‌هاى فراوانى نیز بوده که بدون هیچ‌گونه استرس شدیدى مبتلا به افسردگى شده‌اند. لذا بعضى پژوهشگران بر این باورند که تجربه‌هاى استرس‌زاى محیطى، فقط به طور غیر مستقیم و فقط در کسانى که آمادگى زیستى و وراثتى دارند، باعث افسردگى مى‌شود و کسانى که آن زمینه‌ها را ندارند، استرس‌ها باعث افسردگى‌شان نمى‌شود. بعضى از عوامل استرس زا که زمینه‌هاى زیستى و ارثى را فعال مى‌کنند عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکى از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق، مشکل اقتصادى جدى و.... اکنون با آنچه گذشت روشن شد تنها عامل افسردگى، عامل محیطى نیست؛ عامل محیطى فقط در کسانى مؤثر است که زمینه‌هاى ارثى و زیستى دارند. در بین عوامل محیطى که استرس‌زایى شدید دارند، جایى براى مناسک و مراسم اسمى عزادارى پیدا نمى‌کنیم. سوگ و داغ واقعى مى‌تواند یکى از آن عوامل باشد، اما مراسم عزادارى هیچ سهمى در استرس‌زایى ندارند، بلکه بر عکس با توجه به مباحثى که در روانشناسى اجتماعى و کارکرد گروه‌ها و ویژگى‌هاى گروه‌هاى مذهبى گفته مى‌شود، مى‌توان گفت که مراسم عزادارى کاملا نقش استرس‌زدایى دارد. [8]
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌های علمیه
_____________________
[1]. پایگاه پرسمان قرآن، مقاله هیجان‌های روانی ناشی از عزاداری.
[2]. مجله خُلُق، شماره 15، بهمن و اسفند 1388، غم، از افسردگی تا نشاط، ص56.   [3]. ریو، جان مارشال، انگیزش و هیجان، ترجمه سید محمدی، یحیی، تهران، ویرایش نشر، 1380ش، ص366.   [4]. دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، ج1، تهران، سمت، ص270.   [5]. ر.ک: جعفرى، محمد تقى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج2، ص72ـ263   [6]. دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، ج1، تهران، سمت، ص292.   [7]. مجله پرسمان،‌گریه بر سالار شهیدان؛ هنجار یا نابهنجار؟ شماره 84، دی 1388.    [8]. پایگاه پرسمان قرآن، مقاله هیجان‌های روانی ناشی از عزاداری.