kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۲۵۰
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۴

نعمت فرزند و نقش آن در تعالی انسان

 
 
فرشته محیطی
فرزندآوری چیزی جز بقای انسان در شکل و قالب دیگر نیست؛ بقای انسان در دنیا به تناسل و فرزندآوری است؛ اما با این همه، مهم‌ترین نقش فرزند افزون بر بقای نسلی، اینکه ابزار تعالی انسان در دنیا و حتی آخرت است. فرزند همانند دیگر خیرات از جمله مال می‌تواند در قالب ابتلاء و آزمون الهی (انفال، آیه 28؛ تغابن، آیات 14 و 15) برای انسان باشد تا جایی که می‌تواند در دو نقش متضاد تکامل یا ضد تکامل مطرح شود و اگر در نقش صحیح قرار گیرد، برکات وجودی فرزند حتی در عالم برزخ تا قیامت استمرار و ادامه می‌یابد، از این رو خدا بر تناسل و فرزندآوری به عنوان باقیات صالحات و موهبت و نعمت الهی شایسته شکرگزاری تاکید دارد.(انعام، آیات 84 تا 87؛ ابراهیم، آیات 35 تا 39؛ نحل، آیه 72) بنابراین، پیامبرانی که فاقد فرزند بودند، در قالب دعا خواهان فرزند شدند و به اعجاز الهی از نعمت فرزند برخوردار شدند. یکی از آموزه‌های دستوری قرآن این است که انسان در قالب دعا فرزندانی سالم و صالح را از خدا بخواهد که باقیات صالحات و وارثان نیک او باشند.(مریم، آیات 5 و 6؛ انبیاء، آیه 89؛ اعراف، آیه 189؛ احقاف، آیه 15)
حضرت ابراهیم(ع) از خدا می‌خواهد تا فرزندانی را به او ببخشد و نوادگان و امتی از ایشان به جا بماند که جزو اقامه کنندگان نماز و مسلمان باشند(ابراهیم، آیات 37 و 40) و حتی دیگران به نسل او تمایل قلبی داشته باشند و دلهایشان برای آنان بتپد.(همان) بی‌گمان چنین نسلی از فرزندان صالح و مؤمن به اشکال گوناگون برای والدین سود و برکت دارد؛ زیرا افزون بر اینکه دستگیر والدین در پیری و کهنسالی و نگهداری آنان است، همچنین دعای فرزند در درگاه الهی برای برخورداری والدین از رحمت الهی(اسراء، آیات 23 و 24) با اعمال نیک و صالح خویش، به عنوان باقیات صالحات (یس، آیه 12) برکاتی دارد و فرزند صالح به عنوان عمل صالح برای او عمل می‌کند که همواره ساری و جاری است و والدین در عالم برزخ و قیامت از آن سود می‌برند.
انسان از نظر عاطفی و روانی و احساسی بشدت گرایش به فرزند دارد و آن را مایه چشم روشنی می داند؛ زیرا فرزند چنان موجب شادی والدین می شود که اشک خنک و شیرین بر چشمان روان می‌شود و آن را روشن می‌کند.(فرقان، آیات 63 و 74)، در حالی که گاه فراق فرزند چنان سخت و دشوار است که اشک شور و گرم بر چشمان می ریزد و موجب سپیدی مردمک چشم و کوری و نابینایی می شود، چنانکه فراق یوسف(ع) بر یعقوب(ع) چنین کرد.(یوسف، آیه 84)
محبت شدید به فرزند و درد فراق خواه به فراق زمانی یا دائمی می تواند والدین را بشدت به رنج افکند و حتی موجب هلاکت شود؛ زیرا عاطفه و احساس والدین نسبت به فرزند بسیار شدید است.(یوسف، آیات 84 و 85)
بر اساس گزارش‌های قرآنی، داشتن فرزند صالح از آرزوهای نخستین بشرها یعنی آدم و حوا (علیهما السلام) بود که تحقق یافت و خدا را بر آن شاکر بودند(اعراف، آیات 189 و 190)؛ زیرا مقصود از نفس واحده همان حضرت آدم(ع) و مراد از زوجها همان همسرش حوا(س) است.(جامع البیان، ج 6، جزء 9، ص 190)
البته آرزوی هر پدر و مادری نه تنها صلاح اعتقادی و باطنی فرزند و ایمان به خدا و صراط مستقیم و ارزش‌های متعالی آن، بلکه سلامت ظاهری و بدنی است؛ زیرا از نظر قرآن، صالح بودن شامل سلامت اعضای بدن و بدون بیماری و نقص و عیب است که آرزوی هر پدر و مادری است؛ چون هیچ کس به نقص و عیب ،خواه ظاهری و خواه باطنی گرایش ندارد؛ بنابراین وقتی خواهان فرزندی صالح است، خواهان فرزندی دارای سلامت از هر جهات است.(اعراف، آیه 189؛ المیزان، ج 8، ص 375)
قرآن همچنین گزارش می‌کند که حضرت ابراهیم(ع) در کهنسالی ، به درگاه خدا راز و نیاز می‌کند و از خدا می‌خواهد تا به او فرزندی صالح دهد که خدا به ایشان عنایت کرد.(صافات، آیات 83 و 85 و 100 و 101)
اصولا از نظر قرآن، انسان در سه مرتبه خطرناک در زندگی دوست دارد که سلامت را با خود همراه داشته باشد که شامل سلامت هنگام تولد و مرگ و رستاخیز است. این سلامت باید همه جانبه باشد تا انسان بتواند در دنیا  و عالم برزخ و عالم آخرت زیستی مناسب و تمام و کامل داشته باشد.(مریم، آیه 33)
جایگاه بلند نعمت فرزند و فرزندآوری و دستیابی به مقام پدری، چنان ارزشمند در نزد خدا است که خدا به پدر و فرزند سوگند می خورد که بیانگر عظمت و ارزش بلند تناسل و فرزندآوری در آموزه‌های اسلامی است.(بلد، آیه 3)
داستان فرزند در زندگی انسان در قالب فرزندآوری و تناسل، داستانی دارای ابعاد و ساحات گوناگون است که توجه به آنها می‌تواند تاثیرات فرزندآوری را به نمایش گذارد و انسان را تشویق به تناسل کند.
محبت به فرزند؛ از فرصت تا تهدید
داستان فرزندآوری و تناسل، داستان شگفتی است؛ چون برای والدین از جهات و ابعاد بسیار دشوار است؛ چون برای مادر عامل ضعف شدید در هنگام آبستنی و موجب درد شدید و رفتن تا پای مرگ هنگام زایمان و مشکلات گوناگون اقتصادی و صیانت از جان به دلیل بروز انواع و اقسام بیماری‌ها  است و مراقبات ویژه تعلیمی و تزکیه‌ای و مانند آنها از سوی پدر را ایجاب می‌کند، اما چنان محبتی در دل والدین نسبت به فرزند است که همه این امور و مشکلات سخت و جانکاه را تحمل کرده و به تناسل و فرزندآوری ادامه می‌دهند و حتی به یکی و دو تا بسنده نمی‌کنند.(احقاف، آیه 15)
اصولا محبت و علاقه به فرزند در نفس انسان به عنوان یک امر فطری مطرح است که خدا در دل انسان قرار داده است. این محبت و علاقه پس از زن در مرتبه دوم قرار می گیرد تا جایی که انسان همه سرمایه‌های خویش را به پای فرزند می ریزد.(آل عمران، آیه 14)
از نگاه قرآن، مال و فرزند ابزار ابتلای الهی (تغابن، آیه 15) است. از این رو، گاه وقتی امر میان انتخاب محبت الهی و محبت فرزند قرار می گیرد؛ خصوصا زمانی که  فرزند به سوی کفر و شرک و مانند آن دعوت می کند که خلاف دعوت الهی است؛ در این موارد شدت گرایش و محبت والدین به فرزند موجب می‌شود تا محبت الهی را کنار گذارد و برای دل فرزند کارهایی را انجام دهد که فرجام بدی را برای والدین در دنیا و آخرت رقم می‌زند. از نظر قرآن، ترجیح محبت فرزند بر محبت الهی و رسول‌الله(ص)، و مخالفت با خدا و پیامبر(ص) موجب می‌شود تا شخص در زمره فاسقان قرار گیرد و این گونه آخرت خویش را تباه سازد.(توبه، آیه 24)
خدا به سبب علم به میزان شدت محبت و علاقه والدین به فرزند در نهاد انسان، به مردمان هشدار می‌دهد تا هرگز میان محبت الهی و محبت فرزند، ترجیح را به محبت به فرزند ندهند؛ زیرا نه تنها موجب قرار گیری در جرگه فاسقان می شود، بلکه موجب عذاب الهی می‌گردد. بنابراین، محبت به فرزند باید محدود به این شود که مانع برای محبت به خدا و پیامبرش(ص) و مخالفت با فرمان‌های الهی و پیامبر(ص) نشود. 
(همان)
محبت و علاقه به فرزند می‌تواند خود عامل ابتلاء شود؛ زیرا بر اساس سنت‌های الهی ابتلائات الهی در جایی قرار می‌گیرد که محبت و علاقه در آن است؛ از این رو ابتلائات شامل نعمت ها و خیراتی چون زن و فرزند و مال می‌شود؛ پس همان‌گونه که ابتلاء به جان می زند و انسان گرفتار گرسنگی و تشنگی می شود، همچنین به دیگر محبوب های انسان می زند و موجب از دست رفتن فرزند و نوه ها و مال می‌گردد.(بقره، آیه 155)
بنابراین، اگر انسان مؤمن باشد و محبت خدا را بر محبت‌های دیگر مقدم دارد، بی‌گمان صبر پیشه می کند و با صبر بر مصییت فرزند، اجازه نمی‌دهد تا محبت به فرزند او را به کفر گویی یا کفرگرایی بکشاند و دین و ایمانش را بر باد دهد؛ بلکه با صبر بر مصیبت و باور به اینکه هر آنچه رقم می‌خورد بر اساس سنت‌های الهی و مشیت خدایی است که در ام الکتاب ثبت و ضبط است و خیر انسان در آن می باشد، اجازه نمی دهد تا با جزع  و فزع و مانند آنها از حالت تعادل و اعتدال خارج شود، بلکه همچنان درمسیر حق و صراط مستقیم عبودیت و پذیرش تقدیر عمل می‌کند و این گونه بهره خویش را در دنیا و آخرت از رحمت‌های الهی می برد و به بهشت برین وارد می‌شود.(بقره، آیات 155 تا 157)
بر اساس گزارش‌های قرآنی، یکی از ابتلائاتی که حضرت سلیمان نبی(ع) با آن مواجه شد، افکنده شدن جسد فرزند بر تخت ایشان است(ص، آیه 34؛ مجمع‌البیان، ج 7 و 8، ص 741)؛ چنانکه یکی از ابتلائات سنگین و سخت حضرت ابراهیم(ع) که او را برای جایگاه امامت آماده کرد، ابتلای ایشان به ذبح فرزندش حضرت اسماعیل(ع) به فرمان الهی است که سربلند از آن بیرون آمد.(صافات، آیات 83 و 101 تا 103)
یکی دیگر از ابتلائات الهی انسان با فرزند به آن است که انسان به فرزند خویش به جای خدا امید ببندد که چنین امید و دلبستگی به فرزند امری کم ارزش و ناچیز است.(کهف، آیه 46)
از نگاه قرآن، وجود فرزندان بویژه پسران که نماد قدرت خانواده هستند، موجب می شود تا افراد متکبر همان‌گونه که به اموری چون ثروت و قدرت تفاخر می‌کنند، همچنین به داشتن پسران خویش تفاخر کرده و این گونه تکبر خود را به نمایش می‌گذارند.(کهف، آیات 33 تا 39)
به سخن دیگر، انسان ها بویژه کافران متکبر و منکر معاد به فزونی مال و فرزند به عنوان نمادهای ثروت و قدرت خویش تفاخر می‌کنند و به رخ دیگران می‌کشند(سباء، آیات 34 و 35؛ مریم، آیه 77) که این روش از نظر قرآن، موجب خشم الهی و استمرار عذاب کافران در قیامت می شود.(مریم، آیات 77 تا 79)
خطری که ثروت و قدرت و تکاثر نسبت به این امور دارد، این است که گاه موجب کفر و شرک و انکار معاد می شود.(کهف، آیات 34 تا 42؛ سباء، آیات 34 و 35)
ضرورت تعلیم و تزکیه 
و اهتمام به آینده فرزند
هر شخصی، سلامت و صلاح نفس خود و فرزندش را می خواهد و برای آینده اش برنامه ریزی می کند. البته از آنجا که اکثریت مردم، برایشان مادیات دنیوی به عنوان اولویت و ضرورت اول است، مهم‌ترین دغدغه آنان نسبت به خود و فرزندان دغدغه‌های اقتصادی و مادی است تا جایی که حتی افراد صالح نیز برای آینده اقتصادی نوادگان خویش برنامه ریزی می‌کنند و مالی و گنجی را برای آنان حتی نهان می کنند تا در زمانش به دستشان برسد که این مطلب در داستان خضر(ع) و موسی (ع) در قرآن گزارش شده است.(کهف، آیه 82)
در حقیقت انسان‌ها همان‌گونه که نسبت به آینده خویش حساسیت دارند، نسبت به آینده فرزندان و حتی نوادگان خود نیز دغدغه دارند و نسبت به آن احساس مسئولیت می‌کنند.(همان؛ نساء، آیه 9) بر همین اساس است که مساله وصیت مالی مطرح شده است تا دغدغه آیندگان این گونه تامین شود؛ زیرا هر کسی نسبت به آیندگان از نسل خویش احساس مسئولیت و تکلیف می کنند.(نساء، آیات 7 تا 9)
بر اساس گزارش‌های قرآنی حضرت نوح(ع) نسبت به نسل و فرزندان آینده جامعه خویش نگران بود و احساس خطر می‌کرد(نوح، آیات 26 و 37)؛ اما این نگرانی نه نسبت به مسائل اقتصادی و مالی، بلکه نسبت به مسائل اعتقادی آنان است که نکند فرزندان جامعه گرفتار کفر و فجور شوند و از نظر اعتقادی از راه حق خارج شده و به کفر گرایند و از نظر رفتاری به جای تقوای الهی مبتلا به  فجور و  دریدگی نسبت به دین الهی و سنت ها و قوانین الهی حاکم بر جان و جامعه و جهان شوند.(نوح، آیات 26 و 27)
بنابراین، از نظر قرآن، هر چند که دغدغه اقتصادی، مهم و ارزشمند است و جزو مسئولیت‌های هر انسانی نسبت به خانواده و فرزندانش به‌شمار می‌رود.(نساء، آیه 34)، اما از نظر قرآن، مهم‌ترین و ارزشمندترین مسئولیت و دغدغه هر انسانی مساله سلامت و صلاح ایمانی و اعتقادی و رفتارهای صحیح است تا جایی که بر والدین است تا نسبت به تعلیم و تزکیه فرزندان اهتمام داشته و آنان را حتی  به نماز به عنوان کامل‌ترین و زیباترین عمل عبادی امر کنند.(طه، آیه 132)
جالب اینکه حضرت ابراهیم(ع) نه تنها به امر فرزندان خویش بلکه نوادگان و نسل‌های آینده‌اش هم  دغدغه داشت و در نیایش خود از خدا می‌خواهد تا کسی را در میان آنان قرار دهد که به تعلیم و تزکیه‌شان بپردازد. خدا به این نیایش پاسخ مثبت داده و افزون بر پیامبران از نسل ایشان، پیامبری همچون رسول الله(ص) را برانگیخت که تا قیامت برترین و شریف‌ترین معلم و مزکی در هستی و دین و حلال و حرامش باقی و برقرار است.(بقره، آیات 128 و 129 و 155) از مهم‌ترین مسئولیت های والدین نسبت به فرزندان، تعلیم و تزکیه آنان با علوم و معارف حق و حقیقتی است که فلسفه و سبک زندگی آنان را به طور درست و صحیح شکل دهد. البته بسیاری از مردم به تعلیم و تربیت ظاهری بسنده می کنند و بر خود واجب می دانند تا به تعلیم علومی بپردازند که فرزندانشان را از نظر جایگاه و مقامات ظاهری دنیوی و کسب مال و مناصب یاری رساند. 
بنابراین تعلیم و تعلیمات آنان ناظر به امور اقتصادی و تولیدی و کارهایی است که تامین کننده آسایش و رفاه دنیوی فرزندان است؛ اما کمتر کسی به تعلیم و تزکیه ای توجه دارد که آخرت و ابدیت فرزندان را تامین می‌کند و موجب خوشبختی آنان است. 
والدین باید با تعلیم و تزکیه فرزندان، آنان را به گونه‌ای تربیت کنند که در مسیر دین  الهی و فلسفه و سبک زندگی اسلامی قرار گیرند و آداب و ملکات و فضایل الهی را به دست آورند. بی‌گمان فرزندی که تعلیم و تزکیه درست یافته باشد، آداب را در تمام امور زندگی مراعات می کند و فرمان های الهی را به درستی انجام می‌دهد و در حق والدین احسان کرده و کوتاهی نمی‌کند.(اسراء، آیات 23 و 24؛ صافات، آیات 83 و 101 و 103؛ یوسف، آیات 99 و 100)
بی گمان اگر فرزندان به درستی تعلیم و تزکیه نشوند، نه تنها بی ادب و گستاخ می شوند، بلکه در آینده با والدین به صورت اهانت‌آمیز برخورد خواهند کرد. این برخورد زشت و اهانت‌آمیز به ویژه از سوی فرزندان کافر نسبت به والدین مؤمن که دعوت به توحید و معاد می‌کنند، بیش‌تر خودش را نشان می دهد.(احقاف، آیات 17 و 18)
فرزندی که تعلیم و تزکیه الهی داشته و بر اساس فطرت الهی خویش باقی مانده است، هرگز به والدین خود اهانت نمی کند و حتی کلمه اف که بیانگر خستگی و ناراحتی است، بر زبان جاری نمی کند.(اسراء، آیه 23) خدا به خاطر حرمت و احترام والدین، اجازه نمی دهد تا فرزندان نسبت به والدین حتی کافر خویش اهانتی روا دارند.(همان)
فرزندانی که تحت تعلیم و تزکیه درست و الهی قرار گرفته باشند، نسبت به والدین احسان دارند و این احسان در همه ابعاد و ساحات عاطفی و مالی خود را نشان می‌دهد.(همان؛ بقره، آیه 215)
بر اساس آموزه های قرآن، تعلیم فرزندان باید در همه ابعاد گوناگون باشد و والدین موظفند به آموزش اخلاق و آداب معاشرت به فرزندان خویش اهتمام جدی داشته باشند(لقمان، آیات 17 و 19) و حتی آداب ورود به خلوتگاه والدین را بیاموزند تا سرزده و بی ادبانه در محیط و حریم والدین وارد نشود تا این گونه ضمن تامین روابط سالم جنسی، از آسیب های جنسی به روح و روان فرزندان پیشگیری شود.(نور، آیات 58 و 59) 
فرزندان باید به گونه ای آموزش و پرورش یابند که پس از اطاعت خدا به اطاعت از والدین بپردازند و احسان به ایشان را واجب و تکلیف خویش بشمارند و فراتر از حقوق به عنوان احسان و اکرام عاطفی و احساسی به این امر اهتمام ورزند.(اسراء، آیه 23)
برخی از فرزندان نسبت به والدین مؤمن خویش دشمنی می‌کنند(تغابن، آیه 14)، اما خدا توصیه می کند که والدین مؤمن باید نسبت به آنان عفو و گذشت داشته و چشم‌پوشی کنند و با مدارا با آنان از خدا طلب غفران و رحمت الهی داشته باشند.(همان) به هر حال، از نظر قرآن، فرزند نعمتی بزرگ و موهبتی الهی است به شرطی که انسان با تعلیم و تزکیه ، او را صالح بار آورد و این گونه شکرگزار نعمت و موهبت الهی باشد. این فرزند است که می تواند عامل موثر در تعالی و تکامل انسان باشد؛ زیرا فرزندان صالح امتی را شکل می‌دهد که محیط سالم و اجتماعی معتدل را ایجاد می‌کند که تعالی فردی و جمعی و شخصی و اجتماعی را رقم می‌زند. از این رو در آموزه‌های قرآنی به نقش فرزند صالح بسیار تاکید شده است.