یورش به سه ضلع برنامه آمریکا در غرب آسیا
رهبر انقلاب در سخنان روز ۱۴ خرداد با اشاره به طوفان الاقصی و جنگ غزه، بر این نکته تأکید کردند که «این عملیات طوفانالاقصی که در پانزدهم مهرِ گذشته اتّفاق افتاد، دقیقاً مورد نیاز منطقه بود؛ منطقهی ما به این عملیات نیاز داشت.» این دیدگاه رهبر انقلاب ناشی از برنامه جامعی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای منطقه غرب آسیا داشتند و طوفان الاقصی این برنامه جامع را خنثی کرد. سؤال مهم این است که این برنامه جامع چه بود و طوفان الاقصی چگونه آن را خنثی کرد؟
به همین مناسبت KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم آقای سید رضی عمادی، دکترای روابط بینالملل به این سؤال پاسخ میدهد.
خاورمیانه جدید که آمریکاییها در قرن ۲۱ پیگیری میکردند سه ضلع اصلی داشت که عبارت بود از: تبدیل آمریکا به قدرت مسلط منطقه، رفع همیشگی معضل موجودیت رژیم صهیونیستی با عادیسازی روابط و تبدیل این رژیم به قدرت برتر منطقهای، و بالاخره از بین بردن و یا تضعیف جدی محور مقاومت.
مؤسسه آمریکایی ریگان درباره راهبرد آمریکا درخصوص غرب آسیا مینویسد: «منافع آمریکا ایجاب میکند که اجازه ندهد هیچ دولتی بر خاورمیانه تسلط پیدا کند. اگرچه خاورمیانه به صورت کلی اهمیتی ندارد اما منطقه خلیجفارس که ۵ درصد تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار دارد به واسطه منابع غنی انرژی آن حائز اهمیت است. اگر آمریکا بتواند از تسلط چین بر منطقه جلوگیری کند، قدرتهای دیگر نمیتوانند بر این منطقه تسلط پیدا کنند.»
ضلع دیگر خاورمیانه مدنظر آمریکا، تغییر مناسبات این منطقه با هدف رفع همیشگی معضل امنیت وجودی رژیم صهیونیستی است. مهمترین تهدید رژیم صهیونیستی، تهدید وجودی است. این رژیم که با حمایت بریتانیا و آمریکا، جغرافیای فلسطین را اشغال کرد و در منطقه غرب آسیا قرار گرفت همواره با تهدید وجودی مواجه بوده است. اگرچه در ۴ دهه اخیر، هیچ کشور عربی با این رژیم وارد جنگ نشد، اما صهیونیستها همچنان رژیمی منزوی در منطقه غرب آسیا بودند که توسط بیشتر کشورها و قدرتهای اسلامی به رسمیت شناخته نشدند. آمریکا به خصوص از دوران دونالد ترامپ تلاش کرد از طریق عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، این مشکل را حل کرده و عملاً به این رژیم رسمیت و مشروعیت دهد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، تغییر مناسبات منطقهای با هدف تسلط رژیم صهیونیستی بر منطقه غرب آسیا پیگیری میشد. ایشان در این زمینه فرمودند: «یک نقشهی جامعِ وسیعی به وسیلهی آمریکا و عناصر صهیونیست و دنبالههای آنها و بعضی از دولتهای منطقه طرّاحی شده بود که بر اساس این نقشهی جامع قرار بود مناسبات و معادلات منطقه تغییر پیدا کند. ارتباط رژیم صهیونیستی با دولتهای منطقه طبق خواستهی خود آن رژیم تنظیم بشود و معنایش تسلّط رژیم صهیونیستی بر سیاست و اقتصاد کلّ منطقهی غرب آسیا بلکه کلّ دنیای اسلام بود.»
ضلع سوم خاورمیانه مد نظر آمریکا و صهیونیستها، از بین بردن و یا دستکم تضعیف مقاومت به خصوص حزبالله در منطقه غرب آسیا بود. این هدف در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ پیگیری میشد، اما این جنگ با شکست صهیونیستها همراه بود. هدف کوتاهمدت و فوری رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه، حذف حزبالله از ساختار قدرت لبنان بود. مهمترین هدف بحران یک دههایِ تمامعیار در سوریه نیز تضعیف محور مقاومت بود، اما این هدف نیز نهایتاً محقق نشد. با این حال، آمریکا و رژیم صهیونیستی که به لحاظ نظامی به اهداف خود ضد مقاومت دست پیدا نکرده بودند، از طریق طرح معامله قرن و طرح عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، درصدد بودند مقاومت را تضعیف کرده و رژیم صهیونیستی را تقویت کنند. طوفان الاقصی این دستور کار را عملاً ناکام گذاشت.
طوفان الاقصی و شکست برنامه جامع آمریکا و صهیونیستها در غرب آسیا
۷ اکتبر ۲۰۲۳ یکی از نقاط عطف منطقه غرب آسیا در قرن ۲۱ است. در این روز، رزمندگان مقاومت حماس «شکستی غیر قابل ترمیم» را به رژیم صهیونیستی تحمیل کردند. عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اعتبار و ادعای نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را زیر سؤال برد، اما شکست بزرگتر در ۸ ماه جنگ علیه غزه رخ داد زیرا رژیم صهیونیستی با وجود نسلکشی بیسابقهای که در غزه به راه انداخته، نتوانست به دو هدف اصلی نظامی خود شامل آزادی اسرای صهیونیست و از بین بردن حماس دست یابد. علاوهبر این، طوفان الاقصی خاورمیانه مورد نظر آمریکا را کاملاً دگرگون کرد. در این خاورمیانه جدید به تعبیر رهبر معظم انقلاب «جبههی مقاومت از وضع واقعی خود رونمایی کرد»، «وضعیت رژیم صهیونیستی هم برای همه روشن شد؛ معلوم شد که رژیم صهیونیستی نه فقط در حفاظت از خود دچار بحران است، بلکه در بیرون آمدن از بحران هم دچار بحران است؛ در باتلاق گیر میکند، نمیتواند خودش را نجات بدهد»، «آمریکا بدترین وضعیت ممکن را در منطقهی غزّه انتخاب کرد؛ کاری کرد که در همه جهان منفور شد.»
نکته حائز اهمیت این است که تحلیلگران و اندیشمندان زیادی نیز بر این باور هستند که طوفان الاقصی شکست برنامههای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا بود. نشریه آمریکایی فارن پالیسی در مطلبی به قلم نرگس باجغلی و ولی نصر نوشت: «جمهوری اسلامی ایران توانسته است با ایجاد شبکه قدرتمندی از متحدان که البته اعضای آن بهصورت مستقل عمل میکنند، در مسیر نیل به اهداف خود مبنی بر اخراج آمریکا از منطقه و به شکست کشاندن رژیم صهیونیستی عمل کند. بهعلاوه در نبرد اخیر غزه، این محور نشانههای فراوانی از بلوغ را هم از خود نشان داده است، کما اینکه شاهد راهبرد «وحدت میادین» بودهایم و برای دفاع از غزه، سایر اعضای این محور در کشورهای دیگر نیز وارد میدان شدهاند. بهعلاوهبرای اولین بار جبهه مقاومت توانسته است بر ضعف خود در جنگ رسانهای و روایت نیز غلبه کند؛ امری که نتیجه آن شکلگیری محبوبیت بیسابقه برای گروههای مقاومت در میان افکار عمومی کشورهای غربی، مخصوصاً نسل موسوم به «زد» است. محور مقاومت واقعیت منطقهای است که ایالات متحده باید سالهای زیادی با آن دستوپنجه نرم کند.» استیون سیمون و جاناتان استیونسون هم در مطلبی با عنوان «خاورمیانه هنوز پسا آمریکایی است» با اشاره به پیامدهای جنگ غزه از جمله این موضوع که دولتهای منطقه دریافتند مشکلات را خودشان مدیریت کنند، نوشتند: «اگرچه اسرائیل آشکارا تواناییهای نظامی حماس را تنزل داده است، اما حماس بازیگر سیاسی مهم در صحنه فلسطین ادامه خواهد داد. تشکیلات خودگردان فلسطین پایه منطقی برای احیای روند صلح اسرائیل و فلسطین است، اما تشکیلات خودگردان از حمایت و مشروعیت کمی در میان فلسطینیها برخوردار است که عملاً برای بازگشت به غزه و اداره آن به رضایت حماس نیاز دارد.» حتی جک لیو، سفیر ایالات متحده در اراضی اشغالی نیز عنوان کرد: «زمانی که در سپتامبر گذشته توسط جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا برای سمت خود نامزد شد، معتقد بود که به رساندن توافق عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی به خط پایان کمک خواهد کرد، اما این نقشهها به دلیل حمله جنبش حماس در هفت اکتبر ۲۰۲۳ دگرگون شدند و بازگشت به روند قبل از ۷ اکتبر نیز سخت است زیرا ریاض شدیداً به تداوم جنگ علیه غزه انتقاد دارد.»
طوفان الاقصی معادلات منطقه غرب آسیا را به هم ریخت، اما مهمترین بههمریختگی را میتوان در سه محور بیان کرد: مقاومت نه تنها حذف نشد بلکه انسجام و قدرت خود را نشان داد، رژیم صهیونیستی اعتبار نظامی و اطلاعاتی خود را از دست داد و امروز با چالشهای مهم درونی مواجه است، آمریکا نه تنها قدرت مسلط غرب آسیا نیست بلکه امروز منفور جامعه جهانی نیز است. رهبر انقلاب در نخستین روز سال ۱۴۰۳ در جمع اقشار مختلف مردم تهران در حسینیه امام خمینی(ره) به راهبرد شکست خورده آمریکا در منطقه غرب آسیا اشاره و خاطرنشان کردند: «آمریکاییها در این منطقه درصددِ آن بودند که با حضور خودشان بر همه اوضاع و احوال این منطقه حاکمیت پیدا کنند؛ چه در عراق، چه در سوریه، چه در لبنان، چه در همه منطقه؛ با یک محاسبه غلط، یک چنین فکری میکردند؛ قدرت مقاومت این محاسبه را به هم ریخت؛ نشان داد که چنین چیزی ممکن نیست و آمریکاییها نمیتوانند در این منطقه بمانند؛ ناچارند منطقه را تخلیه کنند.» معظمله روز ۸ آذر گذشته در دیدار بسیجیان نیز فرمودند: «پیشبینی و بشارت امام(ره)درباره تشکیل هستههای مقاومت جهانی محقق شده و طوفان خاموش ناشدنی الاقصی، شکلدهی یک جغرافیای جدید سیاسی در منطقه غرب آسیا را تسهیل کرد که آمریکازدایی و ایجاد دوگانه مقاومت و تسلیم به جای دوگانههای جعلی و تحمیلی، و تسریع در حل مسئله فلسطین، مهمترین خصوصیات این جغرافیای جدید سیاسی است.»