مگه نمیبینی؟! (گفت و شنود)
گفت: آقای ظریف که این روزها به جمع طرفداران آقای پزشکیان پیوسته و برای حمایت از ایشان به اینطرف و آنطرف میرود، بد جوری دارد ماهیت واقعی خود را افشا میکند!
گفتم: از کسی که خواستار وابستگی ایران به آمریکاست، صنایع موشکی ما را ضد مذاکره میدانست، صنایع هستهای را بر باد داد، مانع اعزام کشتی کمکهای بشردوستانه ایران به یمن شد، در شورای روابط خارجی آمریکا التماس میکرد که از او حمایت کنند، با جان کری ضمن قدم زدن مذاکره میکرد که متن گفتوگوی آنها فاش نشود، تحریمها را دو برابر کرد، برای ترساندن ایران ادعا میکرد آمریکا با فشار دادن یک دکمه تمام تجهیزات نظامی ما را از کار میاندازد! و ... چه انتظار دیگری داری؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یادت هست که منافقین به شهید بهشتی میگفتند حزب چماق بهدستان؟! ظریف در سخنرانی اخیرش گفته است فرق میکند پزشکیان به پاستور برود یا چماق بهدستان؟!
گفت: پس بگو! دارد از ترفند فرار به جلو استفاده میکند. متوجه شده که هویت واقعی او لو رفته و باید در مراکز قضائی و اطلاعاتی پاسخگو باشد، به سیم آخر زده که قضیه را ماستمالی کند!
گفتم: راهزنان به قلعهای حمله کرده بودند از قلعه سنگی پرتاب کردند و به سر یکی از راهزنان خورد! با عصبانیت فریاد زد؛ مگه سپر به این بزرگی را نمیبینی که سنگ را به وسط ملاج من میزنی؟!