تقابل دو رویکرد مسئولیتپذیری و مسئولیتگریزی(مقاله وارده)
* محمدحسین آزادی – دانشجوی دکتری مطالعات رسانه
محمدجواد ظریف با حضور در کنار مسعود پزشکیان در میزگرد سیاسی تلویزیون، مدعی شد که فرق میکند چه کسی در پاستور نشسته باشد. او نقش رئیسجمهور را در سیاست خارجه «بسیار بسیار مهم» دانست و گفت: رئیسجمهور است که سیاستها را میسازد. اما مرور صحبتهای ظریف در روزهای پایانی دولت دوازدهم نشاندهنده موضع متفاوتی از او درباره نقش دولت و وزیر خارجه در تعیین سیاست خارجی کشور است. او در گفت وگویی با روزنامه اعتماد در 4 بهمن 99 و در پاسخ به پرسش خبرنگاری که از او پرسید: چقدر از صفر تا صد سیاست خارجه این هشت سال دست محمدجواد ظریف بوده؟ پاسخ داد: صفر!
پاسخ ظریف نوعی فرار از مسئولیتپذیری در روزهای پایانی دولت بود. او به خوبی دریافته بود سیاستی که او و دولتش طی هشت سال در پیش گرفته به جایی نرسیده و عملاً با شکست روبه رو شده، لذا تقصیرها را از گردن خود ساقط و به موهومات حواله میداد. دولت اعتدال طی یک دهه، ناف همه مسائل حتی «آبِ خوردن مردم» را به مذاکرات گره زد و حرکت رو به جلوی کشور را مختل و در جاهایی معکوس کرد. حسن روحانی در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 5 مهر 1392 به صراحت عنوان کرد که دولت در زمینه مذاکرات هستهای «اختیارات کامل» دارد. این اختیار تا جایی بود که او با باراک اوباما تلفنی صحبت کرد و ظریف نیز با جان کری در خیابانهای ژنو قدم میزد. آنها در روزهای ابتدای انعقاد این قرارداد با تیترهای ماورائی به دستاورد خود افتخار میکردند و به یکدیگر سکه هدیه میدادند، اما زمانی که –علی رغم پیشبینی کارشناسان و تذکر دلسوزان- با بدعهدی آمریکاییها مواجه شدند و به بنبست دونالد ترامپ رسیدند، چاره را در سلب مسئولیت از خود جستند و دست به فرافکنی زدند.
ظریف در حالی مدعی است که ترامپ، کشور را از موهبات برجام بینصیب کرد که عهدشکنیها از دوره اوباما شروع شد. ولیالله سیف، رئیس وقت بانک مرکزی همان زمان و سه ماه پس از انعقاد قرارداد، در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ گفت توافق هستهای تاکنون «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای تهران نداشته است.
پس از خروج یکطرفه آمریکا از برجام، تنها آورده این قرارداد برای مردم ایران، سقوط شدید ارزش دلار، رشد افسارگسیخته قیمتها، افزایش فشار مسکن و... بود. شرایط به نقطه غیرقابل تحملی رسید. حداقل انتظار مردم از دولت در این وضعیت، کار و تلاش بیشتر برای کاستن از حجم فشارها بود. ولی آنچه که از دولتمردان دیده میشد پیامی جز یأس و شانه خالی کردن از زیربار مسئولیت نبود. روحانی
در 6 شهریور 98 در جشنواره شهید رجائی صراحتاً عنوان کرد که از دولتی که اختیارات ندارد نمیتوان انتظاری داشت! این جمله آب پاکی را روی دست ملت ریخت. چند ماه پس از همین صحبت، افزایش ناگهانی قیمت بنزین، شوک دیگری به جامعه وارد کرد و منجر به خسارات بزرگی به کشور شد. ناتوانی دولت، خود را در ماجرای همهگیری ویروس کرونا بیش از پیش نشان داد. دولتی که تمام تخم مرغهای خود را در سبد غربیها گذاشته حالا که کاملاً از آنها مأیوس شده به سراغ شرقیها میرود. شرقی که -همه کارشناسان جهان بر این باورند که آینده اقتصاد جهان از آن آنهاست- طی هشت سال مورد بیمهری کامل اعتدالیون قرار گرفت. دولت دوازدهم در روزهای پایانی عمر خود به زحمت از پس پرداخت حقوق و دستمزد کارکنانش برمیآمد و بارها از صندوق توسعه ملی برداشت کرد.
در حالی که وضعیت کشور به نقطه سختی رسیده بود و دولتمردان هر روز از خود سلب مسئولیت میکردند دولتی مردمی و انقلاب روی کار آمد و با برنامهریزی و مجاهدت شبانهروزی نخست وضعیت کرونا و نرخ مرگ و میر روزانه 700 نفر را کنترل کرد، سپس به تعامل با همسایگان و کشورهای آسیایی پرداخت. مهمترین اقدام دولت بریدن ناف مسائل کشور از مذاکرات بود. این اقدام رفته رفته زهر تحریمها را به میزان قابل توجهی گرفت و به کشور اجازه تنفس داد. در حالی که وزیر خارجه دولت دوازدهم میدان را مقابل دیپلماسی تصویر میکرد و قدرت نظامی کشور را در مقابل آمریکا هیچ میپنداشت. این دو نیرو همچون دو بال با یکدیگر هماهنگ شدند و در ماجرای جنگ اوکراین و جنگ غزه برای کشور تولید قدرت کردند.
حالا کنشگری کشور به اوج رسیده، دیپلماسی از حالت انفعال به فعال تغییر یافته، روابط تیره با همسایگان رو به بهبودی گذاشته و ایران عضو جدیدی از بریکس و شانگهای شده است. میزان فروش نفت کشور از 200 هزار بشکه در انتهای دولت دوازدهم به نزدیک 2 میلیون بشکه رسیده است. شرایط رو به سامان بود تا اینکه رئیسجمهور مجاهد و خدمتگزار مردم که در آن شرایط دشوار، شانه زیر بار مسئولیت گذاشت، در سانحهای تلخ و دردناک به شهادت رسید.
رئیسی برخلاف همتای پیشین خود با عملش نشان داد که میشود و میتوانیم و بنبستی برای این کشور پهناور وجود ندارد. او میراث درب و داغان دولت قبل را سامان بخشید و به جای مسئولیتگریزی، مسئولیتپذیری کرد.
حالا که شرایط، رو به بهبود نهاده، مسببان دهه عبرت انگیز نود و مدعیان بیاختیار بودن و تدارکاتچی بودن دولت، پا به عرصه انتخابات گذاشتهاند و بار دیگر نسخه تاریخ مصرف گذشته و بیفایده خود را بزک کرده و به ملت عرضه میکنند. اینک عملکرد آن 8 سال و این 3 سال پیش روی ملت ایران است. دوگانه میشود و نمیشود، میتوانیم و نمیتوانیم، مسئولیت میپذیریم و نمیپذیریم، پیش روی ملت ایران است. این ملت ایران است که هشتم تیرماه نشان میدهد، بار دیگر در دام امید بیهوده به غرب و آمریکا نمیافتد و سرنوشت خود را در تلاطمهای جهانی و دوره سرنوشت ساز رقم خوردن نظم جدید، به افرادی نمیسپرد که در کوران حوادث اظهار یأس و بیاختیاری میکنند. انتخابات چهاردهم، تقابل دو رویکرد «مسئولیتپذیری» و «مسئولیتگریزی» است.