سردشت مظلوم سندی از خباثت و دورویی غربیها
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
در را بست. بیآنکه لباسش را عوض کند خودش را، به طنابی که به میخ طویله بسته شده بود رساند. زین را برداشت و در چشم به هم زدنی انداخت روی اسب و افسارش را شُل کرد. با چابکی و چالاکی خاص٬ پای چپش را از سمت چپ اسب انداخت روی رکاب و پرید روی آن. بلافاصله چهار نعل٬ به موازات دامنه کوه به سمت خارج از روستا تاخت. باد! توان عبور از بین شال رنگی که به سرش بسته بود را نداشت٬ ولی! یالهای رقاصِ اسب که تاب و توان عشوهگریهای باد را نداشتند؛ دستهایش را هر بار که افسار جابه جا میشد٬ نوازش میکردند. صدای نفسهای اسب را با تمام وجود میشنید که با هر گامش٬ سنگهای زیر پایش را خرد میکرد. اضطراب نرسیدن٬ تپش قلب «زن»را زیاد کرده بود و دامن گل گلی و رنگی رنگی محلیاش از فاصله دور٬ روی اسب٬ نقاشی برجستهای بود که فقط در پس یک حادثه میشد آن را٬ روی بوم طبیعت٬ با قلم روزگار به تصویر کشید و برای او، آن حادثه اتفاق افتاده بود. هنوز یک سال نشده بود که از خانه پدرش با هزار امید عروس روستای مجاور شده بود.
صدایی مهیب از دور آمد و خبر را که شنید! بیمحابا با اشکهایی به پهنای صورت حرکت کرد و در طی راه تمام سالهای عمرش را با هر « هی٬ هی،هی...» که به اسب میگفت از ذهن میگذراند. با شتابی که اسب برداشته بود و با توانی که او افسار را حرکت میداد٬ شانههایش سرشار از درد شده بودند. سرازیر شدن بوی بد عرق از سرو گردن اسب، گرچه آزارش میداد ولی هنوز امید داشت که وقتی میرسد به آنجا٬ همه آن خبرهایی که شنیده است دروغ باشد. تا غروب تاخت و تاخت و تاخت... اما! وقتی رسید؛ که«دشت» دیگر «سر» نداشت و بویی غریب
« سر دشت» را پر کرده بود و دیگر هیچکس در خانه پدرش نبود...
داستانک فوق، تصویر عاطفی و کمی شاعرانه با الهام از یک نقاشی است که نگارنده این سطور آن را حدود چند سال قبل در روزی که گره معنایی و مفهومی به موضوع حملات شیمیایی سردشت و حلبچه خورده بود نگارش کرده و حالا فرصتی است که در ایام سالروز حادثه جنایت بار حمله شیمیایی صدام در هشتم تیر 1366 به آن نگاهی دوباره کنیم. جنایتی که دربحبوحه صدور قطعنامه برای پایان جنگ، صورت گرفت. چرا که آن دیوانه سرمست از حمایت آمریکا و اروپا (صدام) به هر حربهای میخواست امتیازات ویژهای را از ایران بگیرد و برای دست یافتن به این امتیازات حتی از حمله شیمیایی به غیر نظامیان و شهرها نیز ابایی نداشت. باید دوباره به این موضوع بیندیشیم که چگونه رسانههای بزرگ دنیا تمام شئون و مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی و... را با فشار صهیونیستها به موضوع چون هولوکاست ربط میدهند اما در مقابل هیچ وقت هم فرصت و اجازه تحقیق درباره آن را به کسی نمیدهند تا حقیقت آشکار شود؛ در این سو ما چرا هنوز که هنوز است نتوانستهایم با وجود تمام شواهد و ادله و مستندات، ابعاد جنایت سردشت را در دنیا آشکار و بیان کنیم. جنایتی که با فروش تسلیحات ممنوعه کشتار جمعی توسط اروپاییها به صدام به وقوع پیوست.
به نظر میآید عدم درک اولیه از موضوع رسانه و تاثیر آن و عدم پرداخت هنری به این موضوع و موضوعات مشابه و بهطور یقین درک غیر صحیح از موضوعات حقوق بینالملل و البته عرصه تخاصمی مجامع به اصطلاح بینالمللی،عمده دلایلی هستند که در این عدم موفقیت تاثیرگذار بودهاند.
جنگ برای ما پدیده خود خواسته نبود و البته تاریخ نشان داده که متاسفانه این پدیده اجتناب ناپذیر جامعه بشری است که همواره به علل گوناگون در تاریخ شکل گرفته و اشکال مختلفی نیز داشته و دارد.
اینکه جنگ چه مراحلی را پشت سر گذاشته و چه شیوههایی در آن به کار رفته و چه رویکردی برآن بوده که امروز بخش مهمی از صنعت محسوب میشود و حتی دست آوردهای علمی به دست آمده نیز غالبا صرف تولیدات صنایع نظامی میشود؛ یک موضوع کاملا پژوهشی و تاریخی است که مجال پرداخت به آن به این لحظه و در این یادداشت نمیگنجد؛ اما اینکه جنگ چه فرم و صورتهایی دارد و تابع چه قوانینی است؛ میتواند موضوع مشترک بین دول متضاد باشد که به رغم دشمنیها و تخاصمهای موجود، باید برای دفاع از نسل بشر و حقوق آن قوانینی را
ترسیم کنند.
بر همین مبنا، گاهی قوانین نانوشتهای بر جنگها حاکم میشود که گرچه نانوشته و گرچه نامعین هستند اما حکم اخلاقی و حکم انسانی به خود گرفتهاند و نام اینگونه قوانین، قوانین حقوق بشری و قوانین جنگی است که در ذیل آن عناوینی مثل جنایت جنگی و یا کشتار عمومی و یا نسل کشی و...ذکر شده.
تبعیت از این قوانین در جنگهای لااقل حدود یک قرن اخیر که متفاوت با جنگهای اعصار گذشته -به دلیل رشد صنایع نظامی- بوده است بعد از تشکیل سازمان به اصطلاح ملل و بعد از جنگهای جهانی که منشاء آن خود جهان غرب و بهویژه اروپا بوده است به یک امر الزام آوار و تابع قانون بدل شد که تخطی از آن تبعات بینالمللی را به همراه دارد که البته بازهم، کشورهای
ذی نفوذی مثل آمریکا، گرچه جنایتهای جنگی در کشورهای مختلف مرتکب شدهاند و گرچه تاریخ سیاهی در نسل کشی سرخ پوستان و برده داری سیاه پوستان را در کارنامه خود دارند؛ و به رغم اینکه هنوز هم که هنوز است از استفاده غیر انسانی بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی
عذر خواهی نکردهاند اما این وقاحت و بیشرمی را دارند که خود را مدعی حقوق بشر و صلح دوست بنامند.
روند تصویب ممنوعیت
بهکار گیری سلاحهای شیمیایی و غیر متعارف
در گزارشهای مختلف مطبوعاتی و جراید و همینطور در رسانههای متنوع چنین آمده است که اولین تلاشها برای اعمال ممنوعیت استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک در اعلامیههای 1868 سنپترزبورگ، 1874 بروکسل و 1898 لاهه نمایان شد، اما هیچ کدام از آنها به تنظیم یک معاهده بینالمللی نینجامید. در نتیجه کوششهای فراوان، سرانجام در سال 1907، یک معاهده بینالمللی که از نظر حقوقی تعهدآور بود، تنظیم شد. اما با شروع جنگ جهانی اول، کنوانسیون1907 لاهه نتوانست از وقوع جنگ شیمیایی ممانعت کند.
در 16 دسامبر 1917، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه منع، توسعه، تولید و انباشت جنگ افزارهای میکروبی و سمی و لزوم نابودسازی آنها را تصویب کرد.
در فاصله دو جنگ جهانی به واسطه اثرات وحشتناک سلاحهای شیمیایی، پروتکل 1925 ژنو منعقد گردید. این پروتکل، به ممنوعیت استفاده از گازهای سمی و خفهکننده در جنگها و روشهای جنگ بیولوژیک اختصاص دارد. در پایان کنفرانس «نظارت بر تجارت بینالملل تسلیحات و مهمات» تدوین و امضا گردید. پروتکل ژنو مهمترین توافقنامه بینالمللی در مورد سلاحهای میکروبی و شیمیایی است.
در سال 1948و در چارچوب فعالیتهای سازمان ملل درباره خلع جنگ افزار، کمیته جنگافزارهای متعارف، جنگ افزارهایی شیمیایی را به نام جنگافزارهای نابودی گروهی، در کنار جنگافزارهای هستهای قرار داد. نخستین قطعنامه گردهمایی همگانی سازمان ملل درباره جنگافزارهای شیمیایی در سال 1966به تصویب رسید و در سال 1968مجمع همگانی، دبیرکل را مأمور کرد تا گزارشی درباره آثار زیانبار جنگافزارهای شیمیایی ارائه نماید.در پی تلاشهایی که برای جلوگیری از ساخت، تولید، انبار کردن و کاربرد جنگافزارهای شیمیایی و میکروبی صورت گرفت، پیمانی در سال 1972 به امضا رسید که بر پایه آن، دولتهای امضاکننده پایبند شدند که تحت هیچ شرایطی
جنگ افزارهای بیولوژیک را فرآوری و انبار نکنند و از گسترش آن خودداری ورزند.
شاید باور عموم، این باشد که صدام اولین کسی است که سلاحهای شیمیایی و میکروبی را در جنگ و در سال 59 به کار گرفت و یا بعدها هرجا که عرصه برایش تنگ میشد متوسل به این حربه ناجوانمردانه میشد؛ اما! نه! آمریکا اولین کشوری است که سلاح شیمیایی را به کار گرفت آن هم در کشتار جمعی سرخپوستان در سال 1763. آلمان در جنگ جهانی اول و در سال 1915 ساختار شکنی کرد و در بلژیک جنگ را به سمت شیمیایی کشاند و انگلیس پس از جنگ جهانی دوم در سال 1951 از ماده فیتیوتوکسین در مالایا علیه استقلالطلبان استفاده کرد و صدام که با بلند پروازیهای احمقانه و به پشت گرمی همین کشورهای غربی جنگی سختی را علیه ایران تحمیل کرده بود؛ به چنان جراتی دست یافته بود که بیواهمه از هرگونه واکنش سیاسی و یا بینالمللی و منطقهای، دست به استفاده از سلاحهای متنوع شیمیایی برد که عمده منبع تهیه این سلاحها برای او، همین کشورهای اروپایی از آلمان و فرانسه و انگلیس و بلژیک و هلند و آمریکا و عواملش بودند.
در واقع جنگ ایران و عراق تبدیل به میدان آزمایش انواع سلاحهای شیمیایی و میکروبی و بیولوژیک این کشورها شده بود تا تاثیرات یافتههای جنایت وار خود را- که در بستر کشف و استفاده کثیف از «علم »به آنها دست مییافتند- در معرض نمایش واقعی و حقیقی ببینند و آن کسی که باید تاوان این جنایتها و توحش را میداد؛ کسی نبود جز مردم مظلوم ایران که چیزی جز استقلال و عزت خود نمیخواستند.
به نقل از اکثر منابع معتبر تحقیقاتی و پژوهشی، صدام از سال 1984 به بعد به طور گسترده از «تابون» استفاده میکرد، اما این ماده، گران بود و پیدا کردن مواد لازم برای ساخت آن هم سخت بود. او بعدها بیشتر به سراغ گاز «وی ایکس»
رفت که قدرت و دوام بیشتری داشت. او در سال 1988 حدود 4 تن از این گاز را در اختیار داشت، اما ماده شیمیایی که در حجم وسیعتری در دسترس او قرار داشت، «گاز سارین» بود. صدام از گاز خردل نیز بسیار بهره برد، چرا که این گاز اثرات دراز مدتی نظیر کوری، انواع سرطان، ناباروری و نقص عضوهای پیش از تولد داشت.
اولین باری که ارتش عراق از سلاح شیمیایی در جنگ استفاده کرد به 27 مهرماه 1359 در منطقه جنوب استان خوزستان برمیگردد. در این سال عراق چهار بار از سلاح شیمیایی از نوع تاول زا (گاز خردل) استفاده کرده که 1 مصدوم و 20 شهید به دنبال داشت. اعتراض ایران به این اقدام غیرانسانی عراق سبب شد تا رادیوی رسمی بعثیها این اتهام را انکار کند. ولی در طول عملیات رمضان و خیبر بمبهای شیمیائی تولید رژیم بعث صدام به کمک توپخانه و هواپیما به شکل گستردهای مورد استفاده قرار گرفت.
در واقع بعثیها نه تنها خط دفاعی رزمندگان ایران را با سلاحهای شیمیائی میشکستند، بلکه از طیف گستردهای از این سلاحها علیه شهروندان غیرنظامی نیز استفاده میکردند. توسل بعثی به سلاحهای شیمیایی به طور محدود، از زمان آزادسازی خرمشهر به کاربرد گسترده آن را پس از پیروزیهای بزرگ ایران و شکست نیروهای بعثی به ترتیب در عملیاتهای والفجر 2، والفجر4، خیبر و بدر منجر شد.
مناطق عملیاتی شمال غرب (والفجر 2)، روستاهای مجاور و حاج عمران، مریوان، بانه و روستاهای مجاور، پیرانشهر، نودشه، سردشت، منطقه عملیاتی طلائیه، جزایر مجنون از جمله مناطقی بودند که تحت حمله شیمیایی قرار گرفتند.
این سلاحها بر اساس اثرات مختلفی که بر بدن افراد میگذارد، به 3 دسته تقسیمبندی میشوند:
- سلاحهایی که روی سیستم عصبی بدن تاثیر میگذارند.
- سلاحهایی که عوارض پوستی به دنبال دارند.
- سلاحهایی که اختلال تنفسی به همراه دارد.
حملات شیمیایی ارتش بعث علیه ایران منجر به مصدوم شدن بیش از یکصد هزار نفر در ایران گردید که بسیاری از آنان هنوز به عوارض و بیماریهای ناشی از مصدومیت شیمیایی مبتلا هستند و نیازمند مراقبتهای پزشکیاند. بعد از گذشت دههاسال از جنگ هر روز خبری از شهادت یکی از 35000 جانبازان شیمیایی در گوشه و کنار کشور عزیزمان به گوش میرسد.
جنگ در مراحل حساس و تعیینکننده بود. دست صدام هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی خالی شده بود. اما هنوز خباثت و حقارتش پایان نپذیرفته بود و به هر نحو بود میخواست بگوید که من هستم. و کار را دوباره به دست صفات شیطانی خود سپرد؛ چرا که میدانست کسی در جهان او را بازخواست نخواهد کرد. و سردشت، شهری بود که باید پاسخ مقاومتش را میداد. سر دشت در نقطه خاصی بود و صدام خاصتر از همیشه اینبار نه به میدان نبرد و نه به جنگ نظامی بلکه به یک کشتار و به یک جنایات میاندیشید و آن تصمیم شوم در هفتم و هشتم تیر 1366 رخ داد و صدام آنچه را بارها به اشکال مختلف در میدانهای نبرد امتحان کرده بود؛ اینبار بر روی مردم غیر نظامی کُرد شهر سر دشت
امتحان کرد و حمله شیمیایی هواپیماهای متجاوز رژیم بعث به شهر سردشت در غرب ایران، به شهادت 110 نفر و مجروح شدن پنج هزار تن انجامید. با کمال تاسف، هنوز هم تعدادی از مردم مقاوم شهرستان سردشت با آثار و پیآمدهای این بمباران دست بهگریبان هستند و در رنج و درد به سر میبرند. به رغم ارتکاب این جنایت هولناک، مجامع جهانی هیچ اقدامی در جلوگیری از ادامه تجاوز به عمل نیاوردند، حتی آن رژیم را هم ملامت نکردند و چون گذشته بیاعتنا از کنار این حادثه گذشتند.
و حالا از آن تاریخ قریب به 35 سال میگذرد اما هنوز تاریخ روایت مصور تاثیرگذاری از این موضوع ندارد. انجمنهای مردمی و نهادهای جزء با پیگیرهای خستگی ناپذیر و با صرف هزینههای گزاف و حتی با حضور در دادگاه لاهه به دنبال محکومیت این اقدام صدام و جبران خسارت بودند و علی رغم کسب نتایج ضعیف به دلیل عدم پشتوانه قوی و عدم حمایت جهان غرب از موضوع، توانستند تاریخ هشتم تیر را به عنوان روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نامگذاری کنند و لااقل به اندازه یک روز هم که شده توجههارا به این سمت ببرند که در سردشت و چند ماه بعد از آن در حلبچه چه بر سر مردم این شهرها آمد.
با وجود پرداختن هنرمندان عرصه فیلم و سینما و تئاتر به فیلمهای دفاع مقدس و به رغم گذشت حدود چهل سال از آن واقعه متاسفانه هنوز اینگونه وحشیگریهای صدام آنگونه که باید به نسلهای بعدی بازگو و منتقل نشده و به جز چند سکانس محدود در بعضی از فیلمهای دفاع مقدسی از جمله مثلا اخراجیها و... فیلم و یا سریالی که بتواند به شکل اغناکنندهای بازتاب دهنده این جنایت باشد وجود ندارد.
البته اگر از حق نگذریم فیلم سینمایی مثل « درخت گردو» که ساخت فرمیک و محتوایی خیلی خوبی هم داشت؛ خیلی خوب و منطقی و با یک فیلمنامه قوی و بازیهای خوب توانست ابعاد مختلف این جنایت صدام را به نمایش عموم بگذارد؛ اما این فقط یک فیلم در مقابل بزرگی جنایتی که به وقوع پیوسته بود و مسلم است که اگر میخواهیم در جوامع بینالملل احقاق حقی داشته باشیم و یا اگر میخواهیم تاریخ دوران سخت دفاع مقدس را به نسل جوانی که بهطور معمول در شرایط راحتتری قرار دارند بازگو کنیم؛ بهطور قطع باید به سراغ ساخت فیلمهای جدید برویم که بازگوکننده ی هم مقاومت مردم ایران و رزمندههاباشند و هم، شرایط بینالملل را برای آنها تبیین کند و خباثت و دو رویی غربیها را...