پاسخ به سؤالات و شبهات فلسطین و مقاومت- 7
فضولی درباره هولوکاست ممنوع!
در سال 1384ش / 2005م سازمان ملل متحد نيز تحت فشار کانونهاي ذي نفوذ يهودي، سرانجام روز 27 ژانويه هر سال را «روز ياد بود هولوکاست» نامگذاري کرد. طبق گزارش رسانههاي گروهي،
«دان گيلرمن» سفير رژيم صهيونيستي در سازمان ملل، در ژوئن 2005 م / خرداد 1384ش. به معاونت رياست مجمع عمومي اين سازمان انتخاب شد. در پنجاه و چند سال گذشته، اين نخستين بار بود که يک مقام صهيونيستي به اين سمت دست مي يافت. «گيلرمن» با مساعدت سازمانها و مجامع فعال صهيونيستي در امريکا، دو ماه بعد، يعني در آگوست 2005م. مرداد 1384 ش. طرح مقدماتي يادبود هولوکاست را در سازمان ملل منتشر کرد که با موافقت امريکا، کانادا، روسيه و استراليا همراه بود. در 28 سپتامبر 2005 م. / 6 مهر 1384 ش. «کوفي عنان» دبير کل سازمان ملل متحد با سخنراني در مقر يک سازمان صهيونيستي به نام «مرکز سايمون ويزنتال» 10 تحت تأثير اشخاص و کانونهاي يهودي و صهيونيستي، خواستار ايجاد روز بين المللي بزرگداشت «هولوکاست» شد. به اين ترتيب در 26 اکتبر 2005 م. / 4 آبان 1384 ش. متن پيش نويس قطعنامه يادبود «هولوکاست» به شماره
A/60/L. 12 براي بررسي در شصتمين اجلاس مجمع عمومي به تصويب رسيد. در نهايت نيز در اول نوامبر 2005 م. / 10 آبان 1384 ش. اين قطعنامه پس از دو روز بحث و بررسي در مجمع عمومي با اجماع تصويب قطعنامه بدون رأي گيري و نظر مخالف) با عدم حضور و غيبت شماري از کشورهاي اسلامي) به تصويب رسيد. اين اولين قطعنامه پيشنهادي رژيم صهيونيستي طي پنجاه سال اخير بود که از سوي مجمع عمومي به تصويب رسيد. به اين ترتيب، مجمع عمومي سازمان ملل، براساس اين قطعنامه، هرگونه نفي و انکار «هولوکاست» را مردود دانسته و موظف است طي فراخوان جهاني، کشورهاي عضو را به گنجاندن برنامههاي آموزشي در مدارس و مراکز علمي - آموزشي دربارة «هولوکاست» وادار کند. همچنين در مدت شش ماه پس از تاريخ تصويب قطعنامه مزبور، برنامههاي فراگيري تحت عنوان «سازمان ملل و هولوکاست» اجرا شده و نتيجه طي گزارشي به مجمع عمومي ارائه و اعلام گردد.1
به هر حال موضوع هولوکاست تا سالهاي سال تحت تاثير تبليغات رسانه اي صهيونيستها به موضوعي تبديل شده بود که اجازه هيچ گونه تشکيکي در آن وجود نداشت و تشکيک کنندگان تحت عناويني همچون طرفداري از نازيسم و... مورد تعقيب و رسيدگي از سوي دادگاههاي اروپايي قرار مي گرفتند که از جمله چنين افرادي که به همين جرم محاکمه و مجازات شدند مي توان به روژه گارودي فيلسوف و مورخ مسلمان فرانسوي اشاره کرد که طي چندين کتاب و مقاله از جمله کتاب تحقيقي اسطورههاي بنيانگذار سياست اسرائيل در واقعيت داشتن داستان هولوکاست تشکيک کرده و به همين دليل محاکمه و مجازات گرديد.
در سالهاي اخير اين موضوع و ترديد درباره آن با طرح دو سؤال اساسي صهيونيستها را با چالش مواجه کرد؟ اين دو سؤال عبارت بودند از اينکه: اولاً ماجراي هولوکاست تا چه ميزان واقعيت دارد؟ و چرا هيچ کس اجازه تحقيق درباره صحت و سقم آن را ندارد و ثانياً در صورتي که اين ماجرا واقعيت داشته باشد چرا ملت فلسطين بايد تاوان آن را پرداخت کنند؟
علت طرح اين سؤال اين بود که موضوع هولوکاست نه يک واقعه صرفاً تاريخي بلکه به يک پروژه سياسي تبديل شده است که طي آن صهيونيستها با بزرگنمايي ماجراي آن با بهره گيري از غولهاي عظيم تبليغاتي و رسانه اي اعم از مکتوبات و رسانههاي صوتي و تصويري و با ساختن دهها فيلم هاليوودي از آن در راستاي بزرگ ترين باج گيري سياسي از ملتهاي جهان استفاده نمودهاند و آن عبارت از مجاز بودن برنامههايي است که صهيونيستها در راه اهداف شيطاني خويش اجرا مي کنند که مهمترين آنها تشکيل حکومت يهودي در سرزمين فلسطينيان بود. چرا که با اجراي اين پروژه مظلومنمايي آنان توانستند ملتهاي جهان را متقاعد کنند که ملتي که بدون سرزمين است نياز به سرزميني براي اسکان وآرامش هميشگي دارد و از سويي ملتهاي جهان به دليل اين ظلم بزرگي که در حق آنان روا داشته شده است بايد به آنان غرامت بپردازند و به اين ترتيب از سويي با وجود اينکه در جنگ جهاني قريب به 50 ميليون کشته وجود داشت امّا تنها يهوديان بودند که مستحق دريافت غرامت شدند. به گونه اي که هنوز هم دولت آلمان سالانه بابت کشتههاي يهوديان درجنگ جهاني دوم به رژيم صهيونيستي غرامت پرداخت ميکند. از طرف ديگر نيز آنها با اعلام نمودن فلسطين به عنوان سرزمين بي ملت، مجوز افکار عمومي را براي سکونت خود به عنوان ملت بي سرزمين را به دست آوردند.2
بنابراين با توجه به پيوند خوردن اين مسئله با مسائل مهم جهاني از جمله بحرانهاي منطقه استراتژيک خاورميانه که به نوبه خود به صفبنديهاي جهاني و بروز بحرانهاي جهاني نيز ميانجامد و با توجه به اينکه منشأ اين بحران که تشکيل دولت صهيونيستي در منطقه است و از طرفي بنيانهاي اين رژيم بر مبناي موضوعي به نام هولوکاست پي ريزي و توجيه شده است، لازم است به چند سؤال در اين زمينه بپردازيم:
سؤال اول در مورد واقعيت داشتن ماجراي هولوکاست و سؤال دوم درباره ارتباط ماجراي هولوکاست با مردم مظلوم فلسطين مي باشد. يعني اين سؤال که اگر حتي با توجه به پاسخ سؤال اول ماجراي هولوکاست واقعيت داشت اين ماجرا ميتوانست توجيهي براي اشغالگري فلسطين باشد؟ اما ابتدا به سؤال دوم پاسخ داده مي شود چرا که پاسخ آن بسيار کوتاه و روشن است؛ هولوکاست واقعه اي است که در صورت صحّت، ماجراي آن در اروپا اتفاق افتاده است و عاملين و مسببان آن هم به گواهي خود غربيها، اروپاييان بودهاند. فلذا هم منطقه جغرافيايي وقوع جرم و هم ماهيت مجرمان، اروپايي مي باشد. بنابراين مسئله هولوکاست حتي در صورت واقعيت داشتن هيچ ارتباطي با فلسطينيان ندارد. فلذا تاوان اين مسئله را بايد خود اروپاييان پرداخت کنند و نه ملت مظلوم فلسطين و هيچ عقل سليمي قبول نمیکند که ملتي در يک منطقه جغرافيايي خاصي تاوان گناه کسان ديگري را که در منطقه جغرافيايي ديگري مرتکب جنايت شدهاند بپردازد.
از طرفي سرزمين فلسطين حتي اگر فاقد هر گونه ساکني بود تابع سرزمين مادري بوده و تعيين سرنوشت آن ارتباطي با بيگانگان نداشت. به عنوان مثال با اينکه بخشهاي زيادي از کوير لوت ايران فاقد هر گونه ساکن انساني و حتي در برخي مناطق هر گونه جنبندهاي است، امّا اين منطقه تابع قانون کشور ايران بوده و هيچکس نه سازمان ملل و نه دولتهاي ديگر حق تصميمگيري درباره آن را ندارند و حال آنکه سرزمين فلسطين از جمله سرزمينهايي است که جزو خاستگاههاي تمدنهاي مختلف به شمار ميرود و بنابراين اساساً اطلاق سرزمين بدون ملت بر فلسطين همچون ادعاي خالي از سکنه بودن کشور چين در زمان حاضر مي باشد.
درباره سؤال دوم نيز صهيونيستها ادعا مي کنند که حداقل 6 ميليون نفر از يهوديان در اردوگاههاي مرگ توسط نازيها قتلعام شدهاند که مورد تشکیک و رد برخی از محققانی که مجال تحقیق در این زمینه را پیدا کردهاند، قرار گرفته است. به عنوان مثال روژه گارودي در کتاب خود آمارهاي مختلفي از تعداد کشتههاي مربوط به هولوکاست ادعائي را مطرح مي کند که با يکديگر تعارض داشته و اين تعارضات باعث زير سؤال رفتن اصل ماجرا ميگردد.3
پانوشتها:
1-ر.ک: نشريه رويداد و گزارش، شماره 95، 25/8/1384، مؤسسه تحقيقات و پژوهشهاي سياسي ـ علمي ندا.
2- به عنوان مثال گلدا ماير در اظهاراتي خطاب به ساندي تايمز مي نويسد: «چيزي به نام ملت فلسطين وجود ندارد... چنين نيست که بياييم و آنها را از خانههايشان بيرون برانيم و بر کشورشان مسلط شويم. آنها اصلا وجود ندارند. » رک: روژه گارودي، اسطورههاي بنيانگذار سياست اسرائيل، ترجمه حميد رضا آژير و حميد رضا شيخي، ص 179.
3- ر.ک: روژه گارودي، اسطورههاي بنيانگذار سياست اسرائيل، پیشین، ص170ـ169.