kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۳۹۷
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۵
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - بخش چهل و هشت

جشنواره فیلم فجر و معاونت سینمایی دولت اصولگرا 

 
 
 
سعید مستغاثی
 
در جشنواره بیست و چهارم فیلم فجر به عنوان نخستین ویترین عملکرد مدیران جدید سینمایی، اگرچه تلاش شد، سمت و سوی سالم سازی تولیدات سینمای ایران (به عنوان قدم نخست در بازگشت به هویت ملی و سپس گام سپردن به سوی سینمای استاندارد) دنبال گردد اما متاسفانه گرایش به همان ابتذال فیلمفارسی و ساختار شکنی افراطی که نزدیک به 8 سال (76-84) در این سینما به نوعی نهادینه شده و جا افتاده بود، در اکران و تولیدات آن سال، نسبت به سال قبل قوی‌تر و در فیلم‌های حاصل بعضا غلیظ‌تر به چشم خورد. 
فیلم‌هایی مانند:«هوو»(علیرضا داوود نژاد) ادامه ماجراهای خانوادگی داوود نژاد،«آفساید» (جعفرپناهی) درباره قاچاقی رفتن دخترها به استادیوم فوتبال، «ستاره‌ها» (فریدون جیرانی) راجع به روابط و ارتباطات نامطلوب در عالم سینما و هنر، «یک شب» (نیکی کریمی) درباره شب گذرانی یک دختر در خیابان‌ها با 3 مرد غریبه، «ازدواج صورتی»(منوچهر مصیری) ماجرای ازدواج یک پسر جوان و زنی مسن برای به‌دست آوردن پول و ثروتش، «باباعزیز» (ناصر خمیر) یک فیلم شبه عرفانی که مبلغ انحرافات فکری درویشی‌گری و فرقه‌های نوپدید بود و...آثاری بودندکه با ساختاری ضعیف و به هم ریخته، از هم گسیخته و آشفته، بعضا سعی می‌کردند شعارهای اجتماعی هم بدهند!
از پشت صحنه برخی از این فیلم‌ها، نقل‌های نسبتا موثق بسیاری بیرون آمد که در یک مورد، حکایت از پیشنهادهای بیشرمانه به بازیگر زن فیلم «بابا عزیز» (گلشیفته فراهانی)در یکی از صحنه‌های آن داشت که گویا محصول مشترک هم بود! 
جشنواره فیلم فجر بیست و چهارم که در بهمن ماه 1384 برگزار شد، تقریبا از جنس همان جشنواره‌های قبلی بود و اگر تاریخ برگزاری آن را متوجه نشویم، با توجه به فیلم‌های شرکت‌کننده و برندگان جوایز، به احتمال زیاد آن را متعلق به یکی از سال‌های دولت مدعی اصلاحات خواهیم دانست! 
فیلم‌هایی همچون «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی که باب فیلم‌های خیانت محور را در سینمای ایران باز کرد و با 9 نامزدی برای دریافت جایزه، 4 سیمرغ بلورین از جمله بهترین کارگردانی را دریافت کرد، «کارگران مشغول کارند» به کارگردانی مانی حقیقی که سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را گرفت ولی هیچ‌وقت به نمایش عمومی درنیامد، «عصر جمعه» فیلمی ساخته مونا زندی حقیقی که درباره زنای محارم بود و بیش از 5 سال مجوز نمایش دریافت نکرد و هیچ‌گاه به نمایش درنیامد اما نامزد دریافت 8 جایزه شد و سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیئت داوران (که می‌توان آن را با جایزه بهترین فیلم هم تراز دانست) را دریافت نمود!، «پرونده‌هاوانا» به کارگردانی علیرضا رئیسیان که آن نیز هیچ‌وقت روی اکران عمومی را به خود ندید و... همچنین فیلم‌های دیگری مانند «ستاره‌ها» ساخته فریدون جیرانی، «به آهستگی» از مازیار میری، «جایی در دوردست» به کارگردانی خسرو معصومی، «زمستان است» از رفیع پیتز و...
و البته طبق معمول مدیران جدید سینمایی اعلام کردند که این فیلم‌ها در دوران مدیریت آنها ساخته نشده و ربطی به آنها ندارد، اگرچه بسیاری از آنها در همین دوران جلوی دوربین رفته بودند اما این مدیران هیچ‌وقت پاسخ ندادند که حتی اگر این فیلم‌ها در زمان مدیریت و مسئولیت آنها ساخته نشده باشند ولی چرا در در دوران حاکمیت آنها‌، برای نمایش در این سینما و جشنواره فیلم فجر، انتخاب شده، نامزد دریافت جایزه گردیدند و دهها سیمرغ بلورین گرفتند؟! فیلم‌هایی که اغلب یا هیچ‌گاه پروانه و مجوز نمایش دریافت نکردند، یا اصلا به نمایش درنیامدند و یا نمایششان با هزاران حرف و حدیث درباره تعارض با سبک زندگی ایرانی و اسلامی و ارزش‌های انقلاب و اسلام و جامعه همراه بود.
گریز تماشاگر با اعتراض سینمادارها علنی شد
بحران مخاطب پس از کسب مسئولیت متولیان جدید نیز همواره اساسي‌ترين معضل سينماي ايران اعلام شد و موضوع بحث و بررسي محافل و نهادهاي مختلف سينمايي قرار گرفت كه علت‌هاي متعددي هم براي آن عنوان گرديد، از وضعيت نامطلوب سالن‌هاي سينما گرفته تا موانع نظارتي ساخت فيلم‌ها تا تكرار مايه‌هاي يكسان و تم‌هاي مشترك در فيلمنامه‌ها و تا...
سمينارها، همايش‌ها و جلسات بسياري در ميان مسئولين، دست‌اندركاران و كارشناسان سينمايي برگزار شد و شايد صدها مقاله در اين باب به نگارش درآمد تا براي اين معضل در كنار ساير مشكلات سينماي ايران راهكارهايي انديشيده شود ولي متاسفانه شاخص مخاطب سينماي ايران روند ثابت رو به رشد به خود نگرفت و گاهی مجددا روبه کاهش نهاد.
این کاهش استقبال در دو ماهه آخر سال 1385 به حدی رسید که بالاخره پس از سالها، سر و صدای سینمادارها را هم درآورد، به طوری‌که انجمن سینماداران برای نجات سالن‌های سینماها از خطر ورشکستگی، خواستار افزایش 10 درصدی سهم خویش از میزان فروش فیلم‌ها گردیدند که همین امر موجب اعتراض اتحادیه تهیه کنندگان و در مقابل، صدور اطلاعیه‌ای از سوی انجمن سینماداران شد و برای نخستین بار حقایقی که بارها کارشناسان و منتقدان سینمای ایران درباره بخشی از سیستم تولید به اصطلاح خصوصی سینمای ایران متذکر شده بودند را از قول صاحبان سینماها بیان نمود. در این بیانیه ضمن اشاره به تولید 50 تا 100 فیلم در سال آمده بود:
«متاسفانه در کشور ما تقریبا 50 درصد فیلم‌ها جوابگوی خواست سینماروها بوده و مابقی موجب قهر مخاطب گردیده است. اگرچه اکران ناموفق فیلم‌ها، بیشتر نتیجه سوژه‌های بی‌محتوا و تکراری است که دوستان با ترفند اکران‌های طولانی سعی در کتمان آن می‌نمایند که ارتباط مابین را به صورت تحمیلی در آورده و عرصه فعالیت سینماهای کشور را به بحران کشیده‌اند...»
بیانیه انجمن سینماداران سپس به دریافت تسهیلات اعتباری بلاعوض، سوبسیدهای خاص، حقوق رایت ویدئویی از سوی تهیه کنندگان که باعث ارتقای مادی آنها شده، پرداخته و افزوده بود:
«(این روند ادامه یافته) تا جایی که خوشبختانه کارمندان جزء دفاتر دیروز درزمره تولیدکنندگان امروز فعالیت می‌نمایند. لذا افزایش تهیه کنندگان به تعداد سالن‌های سینما و جذب بخش خصوصی، حتی ورود افراد غیرحرفه‌ای به جرگه صنف تهیه کنندگان مؤید بازگشت سرمایه‌ای است که این عزیزان منکر آن می‌باشند، در حالی که اگر تهیه کنندگی برای این دوستان سودی ندارد، خوشبختانه هیچ منع قانونی جهت تغییر فعالیتشان نیست...»
این همان نقطه‌گریز برخی تولیدکنندگان بوده و هست که گویا گردش مالی سینمای ایران را بسیار ناچیز نشان داده و به گونه‌ای وانمود شده که انگار این حضرات همواره در این سینما متضرر شده ولی با فداکاری و از جان گذشتگی! هنوز به خاطر فرهنگ و مردم ایران به ساخت و تهیه فیلم ادامه داده‌اند!!
انجمن سینماداران با اشاره به فرافکنی و دستاویز برخی از این تهیه کنندگان در به میان کشیدن کمبود سالن سینما به عنوان علت عدم فروش فیلم‌ها، در همان بیانیه یادآور شده بودند:
“...دوستانی که به کمبود سالن‌ها معترضند، فراموش می‌کنند که اکثر فیلم‌هایشان با سوژه‌های الگوبرداری شده از فیلم‌های قبل از انقلاب حتی جوابگوی سالن‌های موجود نیز نمی‌باشد!؟...»
به نظر می‌رسد آنچه باعث شد که صبر سینماداران لبریز شود، نزول چشمگیر فروش فیلم‌ها خصوصا در ماههای پایانی سال 85 بود. واقعیتی که نشان می‌داد سینمای ایران در میانه دهه 80 مانند ابتدای آن، همچنان دچار معضل زیربنایی بوده که اولا تماشاگر سینما، دغدغه‌ها و دلمشغولی‌ها و فرهنگ و ارزش‌های خود را در فیلم‌های تولیدی این سینما نمی‌دید و ثانیا سرگردانی سیستم تولید و توزیع در میان بخش دولتی وبخش به اصطلاح خصوصی که از قضا هیچ کدام هم درتعاریف استاندارد خود حرکت نمی‌کردند. سینمای ایران از عدم وجود بنیادی‌ترین عنصر صنعت سینما یعنی موضوع و محتوای ملی و همچنین تهیه‌کننده متخصص (چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی) و استودیوهای تولید استاندارد به سختی رنج برده و می‌برد و این مهم را اغلب دوستان سینمایی و از جمله تهیه کنندگان سینمای ایران بارها و بارها اذعان داشته‌اند.