kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۱۷۸
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۹

اخبار ویژه

 
 
وقتی اشرافیت مدعی مشارکت حداقلی مدعی اکثریت می‌شود!
 
حزب اشرافی کارگزاران در بیانیه‌ای مدعی شد نامزدهای اصلاح‌طلب در انتخابات 1400 حذف شده بودند. این حزب همچنین مدعی شده: نگذارید اقلیت بر اکثریت پیروز شود.
این حزب ضمن حمایت از نامزدی مسعود پزشکیان نوشته است: «انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری در سال ۱۴۰۳ به فرصتی تاریخی برای تغییر در مسیر اداره کشور و گذار از انتخابات سال ۱۴۰۰ بدل شده است. در آن سال، انتخاباتی کم‌رقابت با حذف نامزدهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو برگزار شد که نتایج آن بیش‌وکم روشن بود. کارگزاران سازندگی البته به سهم خود کوشید با حضور در آن انتخابات و دفاع از نامزد خاص خود در پیوند با بسیاری از احزاب و چهره‌های مصلح و معتدل، خود تسلیم ردصلاحیت‌ها نشود. اما قهر بخش قابل‌توجهی از جامعه و جبهه اصلاحات در آن انتخابات منجر به تثبیت دولتی شد که با وجود تلاش بسیار برای کسب محبوبیت اجتماعی و عمل‌گرایی سیاسی در قیاس با اسلاف خود از پایگاه اجتماعی گسترده‌ای برخوردار نبود. میزان آرای باطله و اعتراضات سال ۱۴۰۱ نماد معناداری از این فاصله ملت با دولت بود. 
به نظر می‌رسید برای تغییر این وضعیت باید دست‌کم تا سال ۱۴۰۸ صبر کرد و گرچه انتخابات دوره چهاردهم ریاست‌جمهوری باید در سال ۱۴۰۴ برگزار می‌شد، اما چون طبق یک عرف سیاسی، دولت‌ها در ایران دو دوره‌ای هستند، چشم‌انداز این تحول به پنج سال آینده محول می‌شد. اما تقدیر الهی سبب شد با برگزاری انتخابات زودهنگام، فرصت تحولات، پنج سال زودتر فراهم شود. همین موقعیت سبب شد با وجود تاثر جامعه از سرنوشت رئیس‌جمهور مرحوم که همدردی همه جناح‌ها را نشان داد، نوعی انتظار عمومی در ملت برای تغییر دولت به وجود آید. تأکید نظام سیاسی بر ثبات کشور و استقبال از تغییرات قانونی هم بر امید ملی افزود و برخلاف انتخابات مجلس که مشارکت جامعه اندک بود، تا این لحظه تمام نظرسنجی‌ها حکایت از بالارفتن نرخ مشارکت دارد. 
متأسفانه شورای نگهبان همچنان با پیروی از شیوه انتخابات ۱۴۰۰ به رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو دست زد و پاسخ درخوری به این میل ملت به مشارکت نداد. ردصلاحیت نامزدهای جبهه اصلاحات -به‌خصوص دکتر اسحاق جهانگیری- و نیز رد صلاحیت مجدد دکتر علی لاریجانی و حتی رد صلاحیت نامزدهای دولت مستقر، یادآور روش انتخابات ۱۴۰۰ بود و لاجرم باید به سقوط نرخ مشارکت منجر می‌شد. اما این‌بار اراده ملت برای تغییر وضع موجود، بیشتر و بالاتر از آن بود که به راحتی ناامید شوند. راه تغییر، نه از خیابان و نه از بیرون مرزها که از درون ایران و از صندوق رای می‌گذرد. قهر، به غلبه اقلیت بر اکثریت منجر می‌شود. با رای ندادن، نه دولت سقوط می‌کند و نه مجلس منحل می‌شود. افرادی که با حداقل آرا به ریاست مجلس ایران رسیدند، اکنون با همان آرای حداقلی می‌خواهند به ریاست دولت ایران برسند. نگذارید اقلیت بر اکثریت حکومت کند!»
درباره بیانیه غلط‌انداز حزب کارگزاران گفتنی است اولاً اگر در انتخابات اخیر مدعیان اصلاح‌طلبی یک نامزد دارند، در انتخابات سال 1400 دو نامزد داشتند. ثانیاً ادعای اینکه دولت رئیسی پایگاه اجتماعی ندارد، ادعای گزافی است که بطلان آن، با حماسه تشییع به یادماندنی پیکر رئیس‌جمهور شهید در شهرهای مختلف آشکار شد.
ثالثاً این شگرد همیشگی و نخ‌نمای افراطیون مدعی اصلاحات است که حتی در حضیض محبوبیت و مقبولیت، خود را اکثریت، و اکثریت را جا بزنند. در وقاحت این قبیله سیاسی همین بس که در انتخابات سال 1388، 13 میلیون رأی موسوی را بیشتر از 24/5 میلیون رأی احمدی‌نژاد وانمود کردند و به برپایی آشوب علیه رأی اکثریت پرداختند.
همین‌ها در انتخابات سه سال قبل با رویگردانی مطلق مردم و حداکثر دو میلیون و چهارصد هزار رأی به همتی (نامزد 16 حزب اصلاح‌طلب) روبه‌رو شدند و این در حالی است که پیش از آن در نظرسنجی‌های دولت روحانی معلوم شده بود که مقبولیت اجتماعی وی به زیر 6 درصد رسیده است. با این همه مدعیان اصلاح‌طلبی و از جمله کارگزاران هیچ وقت خود را نباخته و با اعتماد به نفسی احمقانه ادعا کرده‌اند که اکثریت هستند(!)
نکته چهارم، خبر تکان دهنده‌ای است که موسوی خوئینی‌ها، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز دی‌ماه ۱۳۹۷ در گفت‌و‌گو با ایرنا درباره رویکرد پدر معنوی حزب کارگزاران داد. او با بیان این که‌ هاشم دنبال مشارکت حداقلی بود، گفته بود: «در انتخابات ۱۳۷۶ متوجه شدیم خبرهایی می‌‌آید که می‌‌خواهند یک‌ جوری بازی را به هم بزنند و کسی را که می‌‌خواهند روی کار بیاورند. من و آقای کروبی رفتیم خدمت آقای‌ هاشمی.‌ هاشمی گفت اتفاقاً من با آقای خامنه‌ای این‌جا اختلاف نظر دارم. آقای خامنه‌ای نظرش این است که باید انتخابات خیلی پرشور باشد و مردم همه بیایند و هرچه مردم بیشتر بیایند، بیشتر تأیید نظام است. آقای‌ هاشمی در مسیر هدفش، اگر معتقد بود کاری باید انجام شود، دیگر هیچ مانعی را بر سر راه نمی‌‌پذیرفت؛ چه قانون باشد، چه ‌اشخاص و حقوق دیگران. او آن زمان می‌‌توانست انتخابات را جوری مهندسی کند که آن نتیجه‌‌ای که می‌‌خواهد گرفته شود».
 
 
رسانه‌های معاند بیگانه دوباره ساز تحریم انتخابات را کوک می‌کنند
 
رسانه‌های معاند با به خدمت گرفتن عناصر ورشکسته و رادیکال که بعضا در گذشته مدعی اصلاح‌طلبی بودند، دعوت به تحریم انتخابات می‌کنند.
یکی از این افراد ابوالفضل قدیانی عضو ستاد فتنه موسوی است که سال 1388 در اجرای کامل برنامه آمریکایی/صهیونیستی/ انگلیسی آشوب، مدعی تقلب شدند و بر علیه رای اکثریت مردم شورش به راه انداختند.
وبسایت صدای آمریکا، مهمل‌گویی قدیانی (مشاور میرحسین موسوی) را این‌گونه بازتاب داده است: تحریم انتخابات‌، اقدامی مؤثر در اعتراض به نظام حاکم است. شرکت در انتخابات نمایشی-فرمایشی، هیچ تغییر معناداری به نفع ملت ایجاد نخواهد کرد. ناکارآمدی دولت‌، تشدید بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، تغییرات در صحنه سیاست بین‌الملل و امکان خیزش مجدد جنبش زن، زندگی، آزادی، حکومت را مجبور کرده دوباره دست به دامان انتخابات شود. در واقع، انتخابات نمایشی-فرمایشی با هدف تکمیل روند خالص‌سازی و جلب مشروعیت بین‌المللی برگزار خواهد شد. این گروهکی ورشکسته، از اپوزیسیون همه مخالفان جمهوری اسلامی خواست تا تحریم انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران را با تمام توان پیش برند و به فعالین سیاسی، مدنی، صنفی و فرهنگی توصیه کرد از هر فرصتی برای اعلام تبری از انتخابات نمایشی-فرمایشی بهره جویند. 
در همین حال، دویچه وله در نوشته‌ای که از سوی «علی/ الف» اصلاح‌طلب سابق و عضو متواری دفتر تحکیم، مدعی «ارزش راهبردی تحریم در انتخابات ۱۴۰۳» شد و نوشت: تحریم یک شکل از برخورد منفی با انتخابات است که در اشکال سه‌گانه «تحریم»، «عدم شرکت» و «بی‌تفاوتی» نمود پیدا می‌کند. بررسی مشارکت در ادوار تاریخ انتخابات‌های ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد که حداقل ۱۵ درصد از جمعیت واجد حق رای هستند که هیچ‌گاه رای نداده‌اند.
اهداف رای ندادن نیز متفاوت است. عدم شرکت، رویکرد انفعالی در رای ندادن را بازتاب می‌دهد که بیشتر به معنای عبور از اتفاقات انتخاباتی است. اما تحریم برخورد فعال با انتخابات را نمایان می‌کند که درصدد اثرگذاری است. البته اهداف تحریم هم یکسان نیست. تحریم با رای دادن یک تفاوت اساسی دارد. رای دادن و معرفی کاندیدا نیازمند طرح و برنامه مشخص کوتاه‌مدت است، در حالی که تحریم چنین نیست و برنامه در آن موضوعیت ندارد. از دی ماه ۹۶ به بعد، به تدریج این تصور در جامعه ایران شکل گرفت که شرکت در انتخابات‌ها به لحاظ انتظارات حداکثری و حداقلی بی‌فایده است. در بهترین حالت مشارکت انتخاباتی در چارچوب مهندسی شده حکومت، باز کفه ترازو به نفع نظام سنگینی می‌کند.
هدف، مقصد، تعریف از مسئله (مشکل) و ارزش‌های جریان اصلی دعوت‌کننده به شرکت در انتخابات با حامیان تحریم متفاوت است. این‌همانی بین آنها وجود ندارد. طبیعی است که آنها به دو انتخاب متفاوت رسیده و در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. تحریمی‌ها مشکل را خود جمهوری اسلامی و ساختار قدرت می‌دانند اما شرکت‌کنندگان مشکل را در سطح مجریان، فاعلان سیاسی، تندروی‌ها، سیاست‌زدایی و تعدیل خواسته‌ها دانسته و ضمن همراهی و سازش با نهاد ولایت‌ فقیه و هراس‌افکنی حول نابودی ایران، تغییرات ساختاری را به آینده نامعلوم موکول می‌کنند.
نخستین دلیل تحریم و فایده‌مندی آن حفظ اجماع شکل گرفته درخصوص تغییرات ساختاری سیاسی است. این نکته کلیدی است که مشارکت بالای انتخاباتی فرصت تنفس و مشروعیت‌نمایی به نظام می‌دهد. اینکه نظام بعد از دو بار رد صلاحیت، به پزشکیان مجوز ورود به رقابت انتخاباتی داد و لاریجانی و جهانگیری را احراز صلاحیت نکرد، به خوبی هدف اصلی از عقب‌نشینی تاکتیکی را نشان می‌دهد. 
ادامه تحریم، نظام را در موقعیت اعطای امتیازات بیشتر در آینده و آغاز عقب‌نشینی‌های واقعی قرار می‌دهد. تحریم‌کنندگان، تغییرات مثبت ماندگار سیاسی، معیشتی، فرهنگی و اجتماعی از طریق صندوق‌های رای جمهوری اسلامی را ممتنع ارزیابی می‌کنند.
با تحریم قرار نیست به خودی خود اتفاقی در عرصه سیاسی به فوریت رخ بدهد. اما به شکست مانور مشروعیت‌نمایی کمک می‌کند. اما اگر نظام موفق به برگزاری انتخاباتی با مشارکت بیش از 60 درصد شود، وضعیت معکوس شده و اینرسی و توان ایجادشده در هفت سال گذشته، دچار گسست شده و سال‌ها طول می‌کشد تا به نقطه کنونی برسد.
حضور بخش محافظه‌کار و منفعت‌طلب اصلاح‌طلب – اعتدالی در قدرت باعث فعال شدن طیف راست آنها در دفاع حداکثری از نظام و خروج بخش چپ آنها از انفعال و حرکت به سمت حمایت حداقلی از نظام و برخورد فعال با اعتراضات خیابانی می‌شود. ریاست پزشکیان بخش سالم اصلاح‌طلبان را به حاشیه می‌راند.
آسیب‌زدن به مفاهیمی چون «تغییر»، «دموکراسی»و «مردم»  که منجر به افزایش بدبینی به سیاستمداران، تعمیق بحران اعتماد و گسترش مناسبات جامعه توده‌ای و ذره‌ای شدن بیشتر جامعه می‌شود، دیگر دلیل پشتوانه اهمیت راهبردی تحریم است. تقریبا با ضریب اطمینان بالا می‌توان گفت که پزشکیان موفق به تحقق هیچ بخشی از مطالبات حداقلی نخواهد شد.
قائلان به شرکت در این دوره از انتخابات، تسلیم رسمی را در قالب «سازگاری با نهادهای بالادستی قدرت» و «اجماع‌سازی با پایگاه اجتماعی اصولگرایان» ترویج می‌کنند. کاندیدای مورد حمایت آنها همیشه حامی و مطیع رهبری بوده و سابقه درخوری در حوزه فعالیت برای توسعه سیاسی، حقوق‌ بشر و دموکراسی ندارد. انتقادات وی به تندروی‌ها در نظام همیشه محدود و سطحی بوده و در حد حرف باقی مانده است. از زاویه دیگر، آنچه قائلان به رای دادن به نامزد اصلاح‌طلبان تبلیغ می‌کنند، مصداق «ابتذال شر»‌هانا آرنت در حساسیت‌زدایی نسبت به ارزش‌های انسانی با پذیرش نسخه فیک و مجاز به جای واقعیت است. دفاع از نهاد انتخابات و ارزش و شأن آن و جلوگیری از اعتبارزدایی از رای و نهادینه شدن شبه‌انتخابات، ضرورت تحریم فعال را گوشزد می‌کند.
یادآور می‌شود پیش از این، شبکه صهیونیستی اینترنشنال هم خواستار تحریم انتخابات شده بود.