kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۰۹۶
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۹

انذار‌های قرآنـی و مصادیق آنها

 
 
محمداحسان آزادی
بیم دادن خداوند نسبت به خطر قریب قطعی یا احتمالی، چیزی جز از سر محبت و لطف  و علاقه و احسان نیست؛ زیرا اگر خیر دیگری را نخواهد، هرگز انذار و هشدار و بیم نمی‌داد. از همین رو، حتی انذار و هشدار به دشمنان قبل از هر گونه عملیات ایذائی چیزی جز از روی دلسوزی و شفقت نیست؛ بر همین اساس حتی به کافران و دشمنان از عذاب دنیوی و اخروی بیم می‌دهد و از آنان می‌خواهد برای رهایی خود از عذاب از برخی از امور پرهیز کنند. 
شاید واژه انگلیسی «التیماتوم» در اصطلاحات سیاسی – نظامی گوشه‌ای از این حقیقت را بیان کند، اما از نظر معنایی و بلاغت و رسایی‌،در حدّ و اندازه واژه انذار نیست.
از نگاه آموزه‌های قرآنی، انذار کارکردهای مفید و سازنده‌ای دارد. بنابراین فهم حقایق قرآنی آن می‌تواند مفهوم رحمانیت الهی را به‌روشنی تبیین کند. بر همین اساس نویسنده برخی از ابعاد مفهوم انذار را تبیین کرده است.
***
حقیقت انذار در مفهوم قرآنی
یکی از اصطلاحات قرآنی که بسیار پرتکرار در کنار بشارت است، واژه انذار است. این واژه از ریشه «نذر» به معنای نوعی تخویف و ترساندن است، اما به دلیل سه ویژگی که از آیات قرآن به دست می‌آید، انذار با ترساندن فرق دارد. 
تمایز انذار در تخویف در موارد زیر خود گواه روشنی بر خاص بودن مفهوم انذار است: الف) انگیزه در انذار تنها محبت، علاقه و احسان نسبت به فرد انذار شده است؛ ب) انذار همراه با بیان چیز مورد انذار است؛ یعنی همانند نصیحت‌،مورد انذار و مصداق آن بیان می‌شود و همانند موعظه یا تخویف نیست که کلی‌گویی باشد؛ ج) انذار با سخن و کلام انجام می‌شود، اما ترساندن و تخویف می‌تواند بی‌هیچ محبت و احسان با فعل و انجام کارهایی انجام شود که طرف دیگر بترسد یا بگریزد یا کاری را ترک کند یا عملی را انجام دهد.(نگاه کنید: معجم الفروق اللغویه؛ ذیل واژه نذر؛ التحقیق، حسن مصطفوی، ذیل واژه) پس می‌توان گفت که انذار از سه جهت با تخویف متفاوت است و در سه مورد پیش گفته تخویف عمومیت دارد در حالی که انذار به یک معنا خاص است.
برخی انذار را گزارش و ابلاغی دانسته‌اند که همراه با ترساندن باشد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه؛ لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه نذر) البته چنان‌که گفته شد، مفهوم و اصطلاح قرآنی، کمی دقیق‌تر و با ملاحظه ویژگی‌های پیش گفته است؛ هر چند که این تعریف به یک معنا به همان تعریف اصطلاحی پیش گفته نزدیک است، ولی به ابعاد محبت و رحمت و علاقه و احسان توجه نشده است؛ پس اگر بخواهیم این تعریف را کامل کنیم باید گفت: انذار گزارش و ابلاغ زبانی و کلامی است که از روی احسان، محبت و رحمت با ذکر مصداق و مورد انذار، انذار شونده را می‌ترساند تا کاری را انجام دهد یا ترک کند.
از نگاه قرآن، همه پیامبران در مقام «انذار و تبشیر» باید پیام‌های الهی را به انسان‌ها برسانند و آنان را نسبت به بهشت‌، بشارت و به دوزخ، انذار دهند تا در قیامت حسرت و افسوس نخورند که راهی برای بازگشت و جبران و اصلاح نیست.(نساء، آیات 164 و 165؛ فتح، آیه 8؛ فرقان، آیه 56؛ مریم، آیه 39)
فرشتگان الهی از سوی خدا مامور به ابلاغ انذارهای خدا به پیامبران و مردم هستند؛ چنان‌که فرشته وحی جبرئیل این ماموریت را داشته است.(نحل، آیه 2؛ مرسلات، آیات 5 تا 7؛ فرقان، آیات 4 و 5) پس خدا از طرق گوناگون بر آن است تا مردم را نسبت به حقایقی انذار دهد و مردمان را به سوی حق و پرهیز از باطل دعوت کند و راهنمایی نماید. پیامبران در انذارهای خویش به شیوایی و رسایی و شیرینی و نرمی هشدارها و بیم‌های لازم را می‌دادند(مریم، آیه 97) و هرگز در لفافه و اشاره انذار نمی‌دادند، بلکه در این کار صراحت داشتند.(اعراف، آیه 184حج، آیه 49) البته این انذارها با تندخویی و بدخلقی همراه نبوده است، بلکه با نرمی و دوری از خشونت کلامی و رفتاری، انذارهای الهی را به گوش مردمان می‌رساندند.(طه، آیات 44 و 48) بنابراین، عالمان اسلامی نیز باید این شیوه را در انذارها در پیش گیرند.
فلسفه و اهداف انذار 
خدای رحمان و رحیم در مقام رحمانیت به انسان‌ها انذار و بیم می‌دهد؛ زیرا هدف از خلقت انسان انتخاب او به عنوان خلیفه الله است. 
بنابراین همه هدف الهی این است که انسان در مسیری گام بردارد که او را به چنین مقام و منزلتی برساند. این همان مسیر عبودیت و صراط مستقیم الهی است که در قالب هدایت‌های تکوینی فطری عقلی و نقل وحیانی تبیین شده است. در حقیقت انسان می‌بایست با حرکت در چنین مسیری خود را به کمالی برساند که او را شایسته مقام خلافت به معنای واقعی می‌کند. این همان مسیر شریعت است که عقل فطری و نقل وحیانی درک و فهم می‌کند و به طور فطری بدان گرایش دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)
پس خدا در مقام رحمانیت اگر تشویق و تنبیهی دارد برای قرار گیری انسان در چنین مقامی است؛ یعنی از روی علاقه و محبت و رحمت و احسان، چیزی می‌دهد یا می‌گیرد و یا تشویق و تنبیه می‌کند، حتی از نظر قرآن، بهشت و دوزخ نیز در راستای همین رحمانیت الهی است؛ همان گونه که سوره الرحمن به درستی این حقیقت را تبیین کرده است.
فلسفه و اهداف چندی در پس انذارهای الهی است که از جمله آنها هدایت به سوی کمال انسانی (سجده، آیات 2 و 3؛ فاطر، آیه 42)، اتمام حجت بر مردم(نساء، آیه 165؛ مائده، آیه 19؛ یس، آیات 69 و 70)‌، بر حذر داشتن مردم از گناه(توبه، آیه 122)، ایجاد روحیه تقوا و گرایش بدان شامل عمل به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات(زمر، آیه 16؛ انعام، آیه 51؛ طه، آیه 113)، عبرت گیری و پندگیری مردم(شعراء، آیات 208 و 209؛ قصص، آیه 46؛ طه، آیه 113) و مانند آنها است. 
زمینه‌های تاثیر انذار و موانع آن
زمانی انذارهای الهی از طریق فرشتگان، پیامبران و عالمان تاثیرگذار است که بسترهای پذیرش آن در دل مردم وجود داشته باشد. از نظر قرآن، تعقل و زنده دلی (یس، آیات 69 و 70؛ مجمع البیان، ذیل آیه)، ایمان به خدا و جلال الهی(اعراف، آیات 2 و 188؛ یس، آیات 69 و 70)، اطاعت از قرآن به عنوان ذکر الله (یس، آیه 11)، عمل به احکام شریعت الهی از جمله نماز(فاطر، آیه 18)، خشیت عالمانه از خدا در نهان و غیب(فاطر، آیه 18؛ یس، آیه 11)، خشیت عالمانه از قیامت(انعام، آیه 51) و مانند آنها موجب می‌شود تا انسان نسبت به انذارهای الهی که از طرق گوناگون ابلاغ می‌شود، واکنش مثبت نشان داده و دلش متاثر از آن شود.
بی گمان کسی که در سلامت نفس است و قلبی سالم دارد، از الهامات الهی بهره مند است و حق و مصادیق آن را می‌شناسد و بدان گرایش دارد، همچنین باطل و فجور را می‌شناسد و از آن‌گریزان است.(شمس، آیات 7 تا 9) 
باید توجه داشت که اصولا تقوای الهی زمانی شکل می‌گیرد که انسان بر سلامت فطرت باشد که از آن به تقوای فطری نیز یاد می‌شود؛ چنین شخص متقی است که متاثر از انذارهای کلامی می‌شود که از طرق پیامبران و عالمان به او گوشزد می‌شود؛ از همین رو خدا ایمان به کتب آسمانی را متوقف به تقوای فطری دانسته است (بقره، آیات 2 و 3)؛ زیرا بدون تقوای فطری و بهره مندی از هدایت فطری نمی‌توان امید داشت که قلبی به علوم غیب و کتب الهی ایمان بیاورد؛ از همین رو قلوب گرفتار فجور به سبب مهر شدن و دفن نور فطرت هیچ گرایشی به هدایت الهی وحیانی نقلی ندارد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 12)
اگر دلی مرده و از فطرت دور شده باشد، نه تنها توانایی شناختی و گرایشی خویش را از دست می‌دهد، بلکه تحت تاثیرات تذکرات و انذار قرار نمی‌گیرد. 
بر همین اساس، وقتی از موانع پذیرش انذار سخن به میان می‌آید ناظر به همین دل مردگی قلب ممهور شدن با فجور و گناه است که دفن شده و تغییر منفی در آن رخ داده است؛ زیرا چنین شخصی به پست‌تر از حیوان یعنی گیاه و جماد سقوط کرده و توانایی ادراکی و گرایشی راستی ندارد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 12)
چنین افرادی گرفتار تکبر و استکبار(فاطر، آیات 42 و 43)، رویگردانی از معجزات و آیات الهی و اهتمام به سحر و جنون(قمر، آیات 2 تا 5)، دروغ دانستن حقایق و آیات الهی(همان)، جدال باطل و لجاجت(کهف، آیات 56 و 57)، جهل عقلی و علمی(احقاف، آیات 21 تا 23)، ناشنوایی و کوری نسبت به حق(انبیاء، آیه 45؛ فصلت، آیات 3 تا 5؛ ملک، آیات 6 تا 10)، خوشگذرانی (همان)، اعتقادات باطل و خرافی و نادرست(فرقان، آیه 7)، انکار امکان وحی به بشر(یونس، آیه 2)، غفلت از حقایق آشکار(مریم، آیه 39؛ یس، آیات 6 تا 10)، کفر و عدم ایمان به خدا و آخرت(یونس، آیه 10؛ یس، آیه 70)، کوردلی (بقره، آیات 6 و 7)، هواهای نفسانی و هواپرستی(قمر، آیات 3 تا 5) و مانند آنها هستند و همین عوامل می‌تواند به عنوان مانع از پذیرش انذارهای پیامبران شود.
مصادیق و موارد انذار الهی
از نظر آموزه‌های قرآن، باید به مردمان در مسائل گوناگون انذار داده شود تا از آنها اجتناب کنند و یا کارهایی را انجام دهند که آنان را از خشم الهی و دوزخ حفظ می‌کند. بنابراین، در انذار هر چند که بیشتر جنبه‌های بازدارنده بیان می‌شود، ولی اختصاص به آنها ندارد، بلکه هدف از انذار پرهیز دادن مردم از دوزخ و خشم الهی است؛ شکی نیست که ترک واجبات و مستحبات نیز موجب خشم الهی و دوزخ است.
خدا در انذارهای خویش نسبت به تکاثر(تکاثر، آیات 1 تا 6)، تکذیب رسولان الهی(ق، آیات 12 و 14)، ناسپاسی و ترک شکرگزاری(مزمل، آیات 11 و 12؛ نحل، آیه 112)، اتراف(سباء، آیه 34)، بازیگری با دین و دین فروشی(انعام، آیه 70)، حرام خواری(نساء، آیات 160 و 161)، رباخواری(همان؛ بقره، آیه 275؛ آل عمران، آیات 130 و 131)، دشمنی با پیامبران(مریم، آیه 97)، دنیاطلبی(قیامت، آیات 20 تا 29)، سوگندشکنی(نحل، آیات 91 و 92)، سنگدلی(لیل، آیات 14 تا 16)، شکنجه مؤمنان(بروج، آیه 10)، طغیانگری(نباء، آیات 21 و 22؛ نازعات، آیات 37 تا 39)، ستمگری(بقره، آیه 114)، عهدشکنی(نحل، آیات 91 تا 95)، غفلت از آیات الهی(یونس، آیات 7 و 8)، تجاوزگری(نساء، آیات 29 و 30)، آزاررسانی به پیامبران و معجزات(اعراف، آیه 73؛ قمر، آیات 23 و 30)، افسادگری(اعراف، آیات 85 و 86)، اتهام سحر و دروغگویی زدن به پیامبران(شعراء، آیات 176 تا 186)، تهدید به اخراج و تبعید پیامبران(شعراء، آیات 160 تا 173)، شرک و کفر و بی‌تقوایی(اعراف، آیات 53 و 63؛ شعراء، آیات 123 تا 139؛ فاطر، آیات 36 و 37)، استهزاء (کهف، آیه 56)، گمراهی(واقعه، آیات 51 تا 56)، گناهکاری(کهف، آیه 49؛ نساء، آیه 14)، منع از ذکر الله(بقره، آیه 114)، کوتاهی نسبت به جهاد(توبه، آیه 81)، مخالفت با پیامبر(نساء، آیه 115)، معصیت خدا و رسول(نساء، آیه 14؛ جن، آیه 23)، لجاجت(انبیاء، آیه 109)، نفاق(بقره، آیات 204 و 206؛ نساء، آیه 140)، تکذیب معاد و لقاء الله(یونس، آیات 7 و 8) هشدار داده و از مردم خواسته تا بدانند که این‌گونه امور و مانند آنها موجب می‌شود تا گرفتار خشم و عذاب الهی در دنیا و آخرت شوند و این‌گونه حجت الهی بر مردمان تمام می‌شود و کسی نمی‌تواند مدعی آن شود که نمی‌دانسته است؛ زیرا خدا بارها نسبت به همه این موارد و مانند آنها هشدارهای لازم و تمام را داده و بصراحت ابلاغ پیام کرده است. پس برای کسی بهانه و عذری نیست که بر خلاف انذارهای الهی عمل کند و بخواهد در دنیا و آخرت توجیه بیاورد و از بار مسئولیت فرار کند.