درسی از سیره امام جواد(ع) در مناظره با مخالفین فکری
در زمان معتصم مباحثه اى با حضور حضرت امام جواد(ع)- كه جوان بودند- و علماى زيادى از اهل تسنن تشكيل دادند،نظير كارى كه مأمون با حضرت رضا(ع) و علماى مذاهب و اديان مى كرد ولى اينجا فقط علماى اهل تسنن بودند. اينها- به امام جواد- گفتند: شما درباره فضيلت ابوبكر و فضيلت عمر و درباره رواياتى كه ما در اين زمينه داريم چه مى گوييد؟ فرمود: چه رواياتى؟
روايتى خواندند كه جبرئيل بر پيغمبر اكرم نازل شد و گفت:يا رسولَ اللَّه خداى متعال مى فرمايد من از بنده خودم ابوبكر راضى هستم، شما از ابوبكر سؤال كنيد كه آيا او هم از ما راضى هست يا نه؟بپرسيد كه ما خبرش را ببريم. حضرت جواد فرمود: ما فضيلت ابوبكر را انكار نداريم ولى اينقدر مى دانيم كه پيغمبر اكرم در حجه الوداع فرمود دروغگويان بر من زياد شده اند:«كَثُرَتْ عَلَىَّ الْكَذّابَهُ»؛كسانى كه به من دروغ مى بندند زيادند،(اين حدیث را سنّيها هم نقل كردهاند) و بعد به ما دستور داد كه هر حديثى كه از من نقل كرده اند آن را بر قرآن كريم عرضه کنید، اگر ديديد مخالف قرآن است بدانيد من نگفتهام، من هرگز حرفى بر خلاف قرآن نمى زنم. ما نمىخواهيم فضل ابوبكر را انكار كنيم ولى اين حديث را بر قرآن عرضه مى کنیم.
وقتى كه بر قرآن عرضه مى داريم مى بينيم كه قرآن مى فرمايد:«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/ 16)؛ ما انسان را آفريديم و از همه خطورات ذهن او آگاهيم و ما از رگ گردن به او نزديكتريم. بنابراين معنى ندارد خدا به بنده خودش- كه او پيغمبر است- پيغام بدهد كه من از آن بنده ديگرم راضى ام، از او بپرس كه او از من راضى است يا راضى نيست!
آنها گفتند پس چه مى فرماييد درباره اين حديث از پيغمبر اكرم كه: ابوبَكْرٍ وَ عُمَرُ سَيِّدا كُهولِ اهْلِالْجَنَّه؛اينها آقاهاى پيرمردهاى اهل بهشت هستند.
(در مقابل این حدیث که اين را هم شيعه و سنى نقل كرده اند- که پيغمبر فرمود- «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّهِ»: حسن و حسين دو آقاى جوانان اهل بهشتاند)
امام جواد(ع)فرمود: البته باز نمى خواهيم فضل آنها را انكار كنيم ولى متأسفانه بهشت پير ندارد كه اينها بخواهند آقاى آن پيرها باشند!
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ج27 صص: 116-115- با تلخیص و ویرایش