نسبت رمـان با انقلاب اسلامی
امیرحسن اوصالی
برای نوشتن در باب نسبت رمان و انقلاب اسلامی ابتدا باید تعریفی صواب از هر دو مفهوم داشته باشیم و سیر تطور و رشد هر دو را در فضا و محیط خود، بهخوبی بشناسیم تا بتوانیم برقراری نسبتمان را نسبتی منطقی قلمداد کنیم. ابتدا از ادبیات و نوع پرطرفدار آن یعنی رمان آغاز میکنم. ادبیات در جامعه امروزی در معانی مختلفی بهکار میرود؛ آثار مکتوب هر ملت یا میراث فرهنگی آن، اصطلاحات رایج در هر رشته علمی و... ازجمله این معانی هستند. اما آنچه در معنای ادبیات مشهور است، نظم و نثری است که در قالبهای مختلف به رشته تحریر درمیآیند. در همین راستا ماده اصلی ادبیات را میتوانیم «زبان» بدانیم که در ارتباط با انسانها با یکدیگر ساخته و پرداخته میشود و بههمین اعتبار، ادبیات را نیز میتوانیم مقولهای اجتماعی دانسته و ارتباطی با جامعه برای آن قائل شویم. با پیشفرض اینکه ادبیات مقولهای اجتماعی است و ارتباطی تنگاتنگ با مردم و جامعه دارد، به نوع ادبی «رمان» میرسیم که تاریخ پیدایش آن را در تاریخ تحولات اجتماعی عصر رنسانس دانستهاند. نوع ادبی رمان تحتتأثیر شرایط اجتماعی خاص صورت گرفته و سپس اجتماع نیز از رمان و اندیشههای رماننویسان متاثر شده است. پس در نتیجه رمان با آفرینش ایدهها و اندیشهها، باعث تغییراتی در جامعه اروپایی پس از رنسانس شده که نمونه بارز آن را میتوان در رمان سروانتس یعنی «دنکیشوت» مشاهده کرد.
پیدایش رمان در جامعه ایرانی
با گذشت چند قرن از تاریخ شکلگیری رمان در جامعه اروپایی، نشانههایی از پیدایش رمان و رشد آن در ایران طی دوران قاجار بهچشم میخورد. با غلبه آغامحمدخان بر لطفعلیخانزند درسال ۱۲۰۹ قمری، وی در سال ۱۲۱۰ تاجگذاری کرده و تهران را به پایتختی برگزید که این ایام مقارن با رشد روزافزون صنایع در کشورهای غربی و گسترش تحولات پیچیده سرمایهداری و فرهنگی بود. ایرانیان که در آغاز حکومت قاجاریان چندان استحکام اجتماعی و اقتصادی نداشتند، به شناخت عمیق غرب مبادرت کردند و اندیشمندان ایرانی در کشف راز تحولات اجتماعی و پیشرفته غرب به مداقه و مطالعه پرداختند. به نقل تاریخ، عباسمیرزا، ولیعهد فتحعلیشاه، پیشگام این عرصه بود و برای آشنایی ایرانیان با غرب، گروهی از محصلان ایران را به اروپا فرستاد تا علم و فن غربی را بیاموزند و در ایران اشاعه دهند. همین آشنایی اولیه در ادامه، چاپخانه و نشر مطبوعات را به ارمغان آورد و کمکم به صنعت ترجمه رسید که در شکلگیری رمانفارسی نقش بسزایی داشت.
بدینگونه برای اولینبار با ترجمههایی از ادبیات فرانسه، آشنایی ایرانیان با رمان غربی رقم خورد و در ادامه طالبوفها، مراغهایها، دهخداها و... آن را ادامه داده و به نسل بعدی منتقل کردند.
پس رمان در ایران نیز شبیه غرب از یک تحول اجتماعی-فرهنگی آغاز و به بطن جامعه بازگشت تا مؤثر واقع شود و تاریخ دیگری را رقم زند. رماننویسان پیش از انقلاب بیشتر در قالبهای رئالیستی و ناتورالیستی قلم میزدند تا اینکه قلمشان در خدمت جامعه و مردم باشد و غالباً تودهای از مردم را بهعلت باورهایشان نقد میکردند و بهبرخی فرهنگهای دینی میتاختند که آثار هدایت را میتوان از اینگونه شمرد.
نسبت انقلاب اسلامی و رمان
با گذشت چند دهه از تاریخ رمانفارسی، جامعه ایرانی با اتفاقی عظیم، یعنی «انقلاباسلامی» مواجه شد که برآمده از مبانی دینی و مردمسالاری دینی بود. ماهیت انقلاب نهتنها هنر را نفی نکرده و آن را از خود دور نمیسازد، بلکه آن را بهخدمت درمیآورد و از زبان فرمهنری برای ارتباط با عموم جامعه و بیان آرمانهای خود و خلق تمدنی نو بهره میبرد. به نوعی که میتوان بیان داشت که انقلاب برای طی مسیر خود و نیل به اهدافش در عصر تکنولوزی و رسانه چارهای جز برقراری نسبت با هنر و رمان ندارد. هر چند که با گذشت ۴۰ سال از انقلاب اسلامی نتوانستهایم نویسندگانی را تربیت کنیم که هم از کلیشههای محتوایی بهدور باشند و هم از توهمات هنر مدرن در امان؛ یا در اولی غرق میشوند و یا در دومی متوهم. و این نتیجه پیشفرضهای ناصواب و غلط از تعریف نویسندگی، موضع نویسنده و ارتباطش با جامعهای که در آن زندگی میکند، است.
باید دانست که نویسنده بهمثابه منتقد و اندیشمندی اجتماعی است که باید برای اصلاح جامعه قلم زده و تزریق اندیشه کند و مخاطبی مطالبهگر و کنشمند بسازد. نویسنده رمان انقلاب را میتوان بلندگوی طبقه مستضعف دانست که با قلم گیرایش قرار است گره از زندگی آنان بگشاید. نویسنده متعهد به انقلاب اسلامی با کمک گرفتن از هنر، تمامی مفاهیم و اعتراض خود را نیز باید بر تن فرم کند تا نهتنها غرق در کلیشه پیامدهی نشود بلکه مخاطب نیز از خواندنش دلزده نشده و جذب اثر شود.
متأسفانه در ساختن قهرمانهای دفاعمقدس نیز زبانی الکن و قلمی شکسته داشتهایم و غیر از معدود آثاری، از خلق اثری پرقدرت جاماندهایم و شخصیتهایمان را یا غرق در فانتزیهای عاشقی کردهایم یا در شخصیتسازیهای تصنعی ذبحشان نمودهایم که یکی از علتهای اصلی را عدمآشنایی دقیق نویسندهها با فرم هنری میتوان دانست. با توجه به توضیحات آمده، ما باید بیش از پیش با هنر و بهخصوص نوع ادبی رمان آشتی و خیل عظیم مفاهیم دینی، تاریخی و اسطورهای خود را در قالب رمان به مردم و جامعه هدیه کنیم. رمان در عصرحاضر به اسلحهای تبدیل شده که حتی سینماگران نیز با صنعت اقتباس دستبهدامان آثار ماندگار شده و آنها را به تصویر میکشند.