زنگ مجازی- جنگ ترکیبی
فرآیندهای خزنده فرهنگی اینســتاگرام
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
در میان نظریههای ارتباطی و میانفرهنگی مواجهه با موضوع هویت و شخصیت و فردانگاری و جمعنگری اینچنین بیان میشود که، هنگامی که ما در مورد هویت خودمان احساس امنیت داریم، در تعامل خود با غریبهها اعتماد به نفس خواهیم داشت و هرچه در مورد هویت خودمان احساس امنیت بیشتری داشته باشیم، بهتر قادر خواهیم بود که اضطراب خودمان را مدیریت کرده و اعتماد به نفس بیشتری را داشته باشیم تا بتوانیم رفتار غریبهها را پیشبینی کنیم.
شبکههای اجتماعی و اینستاگرام سرشار از پستهای قابل پیشبینی از افرادی است که تا حدودی ما از آنها شناخت پیدا کردهایم و به راحتی هر کدام از مخاطبین ما برای ما قابل پیشبینی در رفتار و گفتار شدهاند که از وجه شناختی برای من نوعی که میخواهم یک نفر را بشناسم این میتواند یک نقطه انگیزهبخش و تقویت اعتماد به نفس بر اساس نظریه ارتباطی باشد؛ اما آیا این نوع قابل پیشبینی بودن از سوی کسانی هم که میخواهند مرا بشناسند میتواند برای من خوب باشد و در اندازه بزرگتر، آیا مورد پیشبینی بودن من از سوی فضای اینستاگرام میتواند به عنوان یک فاکتور قدرت برای من تلقی شود یا من کاربر اینستاگرام را تبدیل به برده و مصرفکننده دائمیاطلاعات هوشمند و هدایت شده میکند؟
مدیریت اضطراب و اعتماد به نفس که از موارد مورد توجه بسیار شدید روانشناسان حوزه رفتار فردی و اجتماعی انسانها نیز است؛ همواره بر مبنای رفع و عدم نیازهای افراد و جامعه مورد سنجش قرار میگیرد که این سنجشها بر اساس اصول متعارف و شرایط آستانه مرزی انجام میگیرد و هر فرد با ویژگیهای درونگرایانه و برونگرایانه مختصات شخصیتی و اخلاقی و رفتاری خود را بازگو میکند.
فضای اینستاگرام بالفعل یک بستر برونگرایانه نسبت به هر موضوع فردی است که هر چقدر هم افراد در محیط واقعی درونگرا باشند با اولین پست و یا کامنت و یا لایکی که دارند وجوه شخصیتی و اعتقادی خودشان را بهصورت خیلی واضح و شفاف و با صدای رسا و بلند اعلام میکنند و از همان لحظه اول اعلام شخصیت، این اینستاگرام است که برای آنها تصمیم میگیرد تا در ادامه چگونه رفتار کند؛ مگر آنکه فرد مبتلا به اینستاگرام دارای نقشه راهبردی رفتاری و دایره شناخت محیطی در اینستاگرام باشد.
در واقع اعتماد به نفس ما دیدگاه خود ما نسبت به خودمان در دستهبندی با دیگران است که ما آنها را به عنوان شبیه به خودمان در برخی از ابعاد متفاوت از سایرین میبینیم و خودمان را در مقام مقایسه با آنها قرار میدهیم و در بستر همان مقایسه خودمان را بهتر یا بدتر میبینیم و در نتیجه به نقطه وجود یا عدم وجود اعتماد به نفس میرسیم.
فضای اینستاگرام به شدت محل و بستر اینگونه مقایسههای خود با دیگران و یا محل بازگویی و توصیف موقعیتهای متفاوت نسبت به دیگران است که هرگز نمیتوان برای آن نقطه پایانی در نظر گرفت و این بستر با همین فضا، ارتباط با غریبههای ناشناخته را هم آنچنان فراهم کرده و میکند که شناختهها رو به فراموشی رفته و اصالت و هویت با همین فرآیند خزنده دچار خدشه و یا تغییر میشود.
نمونه بارز و نمایان این مقایسهها درخصوص سبک زیستی و یا محیط زندگانی است که افراد در موقعیتهای مختلف و در قالب پویش معرفی محل زندگی خود بعضی از ویژگیهای محل زندگی خود را با عبور از نقاط تعیينشده متمایز نسبت به سایر موقعیتها و نقاط دیگر (داخلی و خارجی) آن را بازگو میکنند و ذیل آن با انتخاب دایره واژگانی و محاورهای نسبت به همان جغرافیا تلاش میکنند این نقاط متمایز و متفاوت را در دو حالت متناقض نسبت به هم بازگو کنند که آن دو حالت یا حالت تمسخر موقعیت خود است و یا تفاخر به موقعیت خود.
در هر حال آنچه مهم است در این فرآیند یک مقایسه صورت میگیرد که به شکل عام کاربران محل زندگی خود را معرفی میکنند و بهطور مثال در تهران محلات مختلف نسبت به سایر محلات دیگر مورد مقایسه است و یا شهرهای مختلف نسبت به شهرهای دیگر و حتی ایرانیان ساکن کشورهای دیگر وجوه تفاوت موجود آن کشور را با این عنوان که من در فلان جا زندگی میکنم و اینجا فلان است و بهمان است به تصویر میکشند.
در ظاهر شاید اینگونه مواجههها یک اتفاق ساده و یک پدیده منبعث از اینستاگرام است که موضوع خاصی هم نیست؛ اما شرح آنچه در سطور اولیه نسبت به دایره ارتباطات و جهان غریبههای غیر از خود، اشاره شد؛ بازگوکننده آن است که همواره این نوع مقایسهها از عدم وجود اعتماد به نفس حاصل از مقایسه است که روز به روز نیز اینستاگرام بر آن دامن میزند و جامعه کاربران اینستاگرام در نهایت باید از محل زندگانی و حضور خود به عدم رضایت و خستگی برسند و به اصطلاح مرغ همسایه را در مقایسه با داشتههای خود غاز بپندارند.
پرواضح است که زمانی که ما با افراد خارجی و غریبهها ارتباط برقرار میکنیم، هویتهای اجتماعی مان فعال میشوند و چون ما غریبهها را در مقایسه با برخی اعضاء وجودی و گروهی خودمان متفاوتتر میبینیم و آنها را به گونهای دیگر به غیر از آنچه ما هستیم تعریف میکنیم فعال شدن هویت اجتماعی ما به چگونگی طبقهبندی ما در مقایسه با غریبهها وابسته میشود که اگر در این مرحله فقط مقام مقایسه باشد بهطور واضح فقدان اعتماد بهنفس و وجه شخصیتی مستقل وتمایز احساس خواهد شد؛ اما به ندرت پیش میآید که کاربر اینستاگرام این وجوه تمایز با غریبهها را فقط به عنوان یک وجه تفاوت ببیند و تحت تاثیر قرار نگیرد.
اعتماد به نفس و عزت نفس فردی یا اجتماعی ما در ارتباط با غریبهها تاثیرپذیراست و بر اساس معیارهای رفتاری اثبات شده درخصوص افراد، عزت نفس، درجهای از مثبت انگاری به خود در مقایسه با دیگران است که در هر فرد و یا گروهی میتواند متفاوت و همراه با تلرانس باشد.
سؤالی که مجددا میتوان آن را مطرح کرد این است که این نوع مقایسههای اینستاگرامی از سبک زندگی و یا جغرافیا و اصول و قوانین جوامع و مناطق مختلف نسبت به یکدیگر، آیا میتواند آن درجه مثبت انگاری به هویت و بودن (هستی) هر فرد یا گروه را تقویت کند یا اینکه این وجه برونگرایانه و برون ریزی شخصیتی در اینستاگرام موجبات سهولت شناخت و پیشگویی راحتتر از سوی غریبهها به ما را فراهم میکند؟
در بیان آنچه تفاوت سبک زیستی و یا قوانینی و یا آداب و رسوم و یا حتی پوشش و گویش است؛ از نظر آنهائی که دست به تولید این نوع محتواهای یک دقیقهای میزنند چه اتفاقی باید در مخاطب بیفتد که تاثیرگذاری تعریف شود؟ آیا غرض از تولید چنین محتواهای تحقیر دیگران است یا تفاخر به بودن خود و یا صرفا یک گزارش و یا توصیفی است که میخواهد متمایز بودن را بازگو کند؟
شئون اخلاقی و آداب اجتماعی اثبات شده در چنین شرایطی حکم میکند که قطعا نگاه هم گرایانه به جوامع وجود داشته باشد و از واگرایی به دلیل وجوه تمایز و تفاوت پرهیز شود و قطعا دست یابی به نگاه همگرایانه در جامعه ارزش محوری چون ایران که دارای جغرافیای فرهنگی گسترده و دارای خرده فرهنگهای بیشماری است؛ جز با داشتن نگاه احترامآمیز به سایر آداب و سنن و فرهنگ و پوشش و گویش و قوانین حاصل نمیشود.
در نهایت تولید کنندگان این نوع محتواها باید در نظر داشته باشند که بهطور حتم نگاه و اهدافشان بر پایه احترام و نگاه برابر به دیگران باشد؛ نه نگاه برتر بودن به سایر جغرافیاهای فرهنگی و خرده فرهنگی که شاید دارای هنجارها و ناهنجاریهای متفاوتی نسبت به گروهها و یا جوامع دیگر هستند.
مضاف بر توصیههای دینی و فرهنگی اندیشمندان سایر جوامع نیز بر کرامت انسانی فردی و اجتماعی توصیه دارند که اگر غیر از آنچه که گفته شد در تولید چنین محتواهای صورت بگیرد و جنبه تفاخر و نابرابری را برجسته کند؛ قطعا کرامت انسانی و اجتماعی دچار خدشه شده و اصول متعارف همزیستی اجتماعی نیز نقض میشود.
بر اساس تعریف جامعهشناسان کرامت یک سطح حداقلی از احترام به خود و احساس ارزش نسبت به خود و همین طور افتخار مورد احترام قرار گرفتن به عنوان یک انسان است که مسلما هنگامی که با مقایسه و یا بدون مقایسه ما به دیگران احترام میگذاریم آنها نیز به ما احترام خواهند گذاشت و جامعه بشری به زنجیره ارزشهای انسانی متصل باقی خواهد ماند.