نگاهی به فیلم «جنگ داخلی»
گریز از مـرگ در سرزمین فرصتها
سعید متین
در فیلمهای متعددی از تاریخ سینما، خبرنگاران و عکاسان خبری در صحنههای خطرناک به دنبال شکار سوژه خود بودند؛ از سالوادور (الیور استون) تا نفوذی (مایکل مان) و شبگرد (دان گیلروی) و گلهای ه ریسون (آلن شوراکی) و...
اگرچه اغلب فیلمهای یاد شده، دستی هم در واقعیات داشتند، اما فیلم «جنگ داخلی»، به تصویری تکان دهنده از آیندهای ممکن و شاید نزدیک اشاره دارد.
ایالات متحده آمریکا دچار جنگ دهشتناک داخلی شده و دو ایالت بزرگ این کشور یعنی کالیفرنیا و تگزاس دست به شورش زده، ارتش غرب را تشکیل داده و اینک پایتخت ایالات متحده یعنی واشنگتن را محاصره
کردهاند.
دو خبرنگار و عکاس، لی اسمیت (کریستین دانست) و جوئل (واگنر مورا) برای انجام آخرین مصاحبه با رئیسجمهوری «نیک آفرمن» راهی سفری خطرناک و پرماجرا از نیویورک به واشنگتن شده و در این مسیر یک عکاس جوان به نام «جسی» و یک کهنه کار، «سمی» با آنها همراه میگردند.
برخوردهای غافلگیرکننده و مرگبار در طول مسیر، «جنگ داخلی» را به یک فیلم جادهای تبدیل نموده و اگرچه لحظاتی از فیلم کند پیش رفته و گاهی خستهکننده میگردد اما در اغلب لحظات با وقایع غیر قابل پیشبینی مواجه شده و در مییابیم که ماجرا به همین سادگی نیست که گروهی علیه دستهای دیگر شوریدهاند، بلکه بسیاری هم در این میان، خیلی سلیقهای به مجازات و کشتار آدمها دست
زدهاند.
مانند صحنه پر استرس برخورد گروه لی اسمیت با دو سرباز (نقش یکی از آنها را جسی پلمونز ایفا نموده) که با یک سری سؤال و جواب من درآوردی میکشند و آنها را در گوری
دسته جمعی دفن میکنند.
صحنههای انتهای فیلم و محاصره و حمله به کاخ ریاست جمهوری هم تماشاگر قدیمی سینما را به یاد فیلمهای درباره کودتای شیلی و سالوادور آلنده میاندازد، مانند «کودتا» و «شب روی شیلی» و «سانتیاگو زیر باران»
الکس گارلند حداقل با اولین فیلمی که کارگردانی کرد یعنی «اکس ماکینا»، قدم به دنیای یک سینمای غیر معمول گذارد،در آن فیلم اگرچه ماجرای هوش مصنوعی و طغیان ماشینها علیه سازندگانشان را شاهد بودیم (مانند «ترمیناتور» و «ماتریکس» و «اودیسه فضائی» و...)
اما پیوند زدن آن به واقعیات امروز، فیلم را از یک اثر به اصطلاح علمی/تخیلی معمولی دور ساخته بود.
همچنین نوشتن فیلمنامه «28 روز بعد» برای دنی بویل هم کلیشه سایر فیلمهای زامبیها را شکست. حالا هم در فیلم «جنگ داخلی» و میان آثار خبرنگاری و آخرالزمانی، رویکردی شبه رئال را مدنظر قرار داده که شاید رخدادش، چندان دیر نباشد.