kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۸۷۴۳
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۹

کارایی قـرآن برای عصــر حاضـر (شبهه ها و پاسخ ها)

 
 
 
* آیا می‌توان گفت طبق آيه 7 سوره شوري، قرآن براي مکان و زمان زندگي پيامبر اسلام (ص) مي‌باشد و در عصر حاضر کارایی ندارد؟
- خدا درآیه 7 شوری می‌فرماید: وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ  فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ ِي السَّعِيرِ؛ و این‌گونه قرآنی عربی [= فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم تا «امّ‌القری» [= مکّه‌] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همه خلایق در آن روز جمع می‌شوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانی؛ گروهی در بهشتند و گروهی در آتش سوزان!
 کلمه «ام القرى» که يکى از نام‌هاى مکه است از دو واژه ترکيب شده است:
«ام» در اصل به معناى اساس و ابتدا و آغاز هر چيزى است، مادر را هم به همين جهت «ام» مى‌گويند که اساس و اصل فرزندان است.
«قرى» جمع «قريه» به معناى هر گونه آبادى و شهر است، اعم از شهرهاى بزرگ و کوچک يا روستاها که شواهد زيادى نيز در قرآن کریم بر اين معنى وجود دارد.
چرا «مکه» را «ام القرى» (مادر و اصل همه آبادي‌ها) ناميده‌اند؟
روايات اسلامى تصريح مى‌کند که همه زمين، نخست زير آب غرق بود و خشکي‌ها تدريجا سر از آب بيرون آوردند (علم امروز نيز اين معنى را پذيرفته است). اين روايات 
مىگويد: نخستين نقطه‌اى که از زير آب سر برآورد، «کعبه» بود و سپس خشکي‌هاى زمين از کنار آن گسترش يافت که از آن به عنوان دحو الارض (گسترش زمين) ياد شده است.
با توجه به اين تاريخچه، روشن مى شود که «مکه» اصل و اساس و آغاز همه آبادي‌هاى روى زمين است، بنابراين، هر گاه گفته شود «ام القرى و من حولها» پيداست که تمام مردم روى زمين را شامل مى شود.(1) از اين گذشته، مى دانيم اسلام تدريجا گسترش يافت. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نخست مأمور بود بستگان نزديک خود را انذار کند تا هسته بندى اسلام محکم شود و آماده گسترش گردد.(2) 
سپس در مرحله دوم پيامبر مأمور شد ملت عرب را تبليغ و انذار کند، چنان‌که در آيه 3 سوره فصلت آمده: اين قرآنى است عربى براى قومى که مى فهمند و درک 
مىکنند. و در آيه 44 سوره زخرف نيز آمده است: اين قرآن مايه تذکر تو و قوم تو است.
هنگامى که پايه‌هاى اسلام در ميان اين قوم، قوى و مستحکم شد، پيامبر- ص ـ مأموريت گسترده ترى يافت و مکلف به انذار جهانيان شد، چنان‌که در آيه اول سوره فرقان مىخوانيم: جاويد و پر برکت است خداوندى که قرآن کریم را بر بنده‌اش نازل کرد تا همه جهانيان را انذار کند،  و آيات فراوان ديگر. به خاطر همين مأموريت بود که پيامبر به سران بزرگ جهان آن روز در خارج از جزيره عربستان نامه نوشت و کسراها و قيصرها و نجاشي‌ها را به اسلام دعوت کرد.
بر اساس همين خط و برنامه بود که پيروانش براى تبليغ اسلام بعد از او به همه جهان گام نهادند و تعاليم اسلام را در دنيا منتشر کردند.(3) 
علامه طباطبايي نيز مي نويسد: «دعوت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در جهانى شدنش تدريجى و مرحله به مرحله بوده، در مرحله اول به حکم آيه شريفه: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَک الْأَقْرَبِينَ»(4) مأمور بود تنها فاميل خود را دعوت کند و در مرحله دوم به حکم آيه شريفه:«قُرْآناً عَرَبِيا لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ»(5) مأمور شده آن را به عموم عرب ابلاغ کند و در مرحله سوم به حکم آيه:«وَ أُوحِي إِلَي هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» (6) مأمور شده آن را به عموم مردم برساند.
يکى از ادله اى که مى رساند که چنين مراتبى در دعوت اسلام بوده، آيه شريفه: «قُلْ ما أَسْئَلُکمْ عَلَيهِ مِنْ أَجْرٍ ـ تا جمله ـ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکرٌ لِلْعالَمِينَ»(7) است، چون آن طورى که از سياق سوره برمى آيد، خطاب در آن به کفار قريش است، مى فرمايد: اين قرآن هدايت و تذکر براى تمام جهانیان است و اختصاص به يک قوم و دو قوم ندارد و چون کتابى است همگانى، ديگر معنا ندارد که رسول خدا از عرب مطالبه اجر و 
پاداش کند.
علاوه‌بر اينکه در اين معنا هيچ حرفى نيست که دعوت به اسلام شامل اهل کتاب و مخصوصا يهود و نصارى نيز مى شود، (چون در قرآن بارها به اهل کتاب خطاب‌ها کرده و ايشان را به پذيرفتن دين دعوت فرموده). و نيز از نظر تاريخی مسلّم است که مردمى از غير عرب اسلام را پذيرفته‌اند، مانند سلمان ايرانى و بلال حبشى و صهيب رومى.
بعضى از مفسرين(8) گفته اند: مراد از جمله «مَنْ حَوْلَها» سائر اقوام بشريت غير عرب است و مؤيد اين احتمال آن است که از مکه به «أُمَّ الْقُرى» تعبیر شده است. يعنى مرکز تمامى شهرهاى دنيا وگرنه مى فرمود: مکه. اين آيه، وحى را از نظر نتيجه و هدفش معرفى مى‌کند، که وحى عبارت است از انذار مردم از طريق القاء الهى و نبوت هم همين است، پس وحى القايى است الهى به غرض نبوت و انذار.(9)
___________________
۱. اين تعبير در سوره انعام آيه 92 نيز آمده است.
2. شعرا /214.
3. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج20، ص357.
4. شعراء / 214.
5. سجده / 3.
6. انعام / 19.
7. ص / 86ـ87.
8. مجمع البيان، ج9، ص22.
9. ترجمه الميزان، ج18، ص21.