ای مرد، در میانه میدان چه میکنی؟! (به جای گفت و شنود)
این روزها که دلها در شهادت رئیسی و همراهانش داغدار و دیدهها به اشک نشسته و بغضها گلوگیر شده و راه بر نفسها بسته است، ستون گفت و شنود را به گونهای متفاوت از همه روزها مینگاریم و در سوگ عزیزان شهیدمان، ستون گفت و شنود امروز را به دو سروده از دو شاعر متعهد کشورمان آقایان میثم اکبری و ابراهیم قبله آرباطان، که ساعاتی بعد از انتشار خبر شهادت رئیسی و یارانش سروده شده، اختصاص میدهیم.
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش
عزم خود را جزم کرده گریه زاری میکند
میثم اکبری
ای مرد، در میانه میدان چه میکنی؟!
در لابهلای جنگل و باران چه میکنی؟!
میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه
در ورزقان و در مه و بوران چه میکنی؟!
دل کنده از اوامر و دستور و پایتخت
در نقطههای مرزی ایران چه میکنی؟!
ای هفتروز هفته، به فکر ضعیفها
همشانه فقیر و ضعیفان چه میکنی؟!
تهران اگر که شهر و مقرّ ریاست است
پس در میان ایل و دهستان چه میکنی؟!
ابراهیم قبله آرباطان