kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۸۳۸۲
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۰

چرایی نصب ولایتعهدی امام رضا(ع) توسط مأمون(2)(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
چرا مأمون خلیفه وقت عباسیان،‌ امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان آن وقت (مرو) دعوت کرد و به عنوان ولیعهد خودش منصوب کرد و چرا حضرت این مسئولیت را پذیرفت؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به مباحثی همچون: رفتار عباسیان با علویان، انگیزه مأمون از طرح مسئله ولایتعهدی و اهداف سیاسی مأمون پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می‌گیریم. اولین مورد از اهداف سیاسی مأمون جلب نظر ایرانیان بود که در بخش قبلی به آن پرداخته شد.
2- فرو نشاندن قیام‌های علویان
علویون در زمان مأمون خودشان یک موضوع بی‌ثبات‌کننده برای حکومت مأمون شده بودند و هر چند سال یک‌بار و گاهی هر سال از یک گوشه مملکت یک قیامی می‌شد که در رأس آن یکی از علویون بود. مأمون برای اینکه علویون را راضی کند و آرام نگهدارد و یا لااقل در مقابل افکار عمومی مردم خلع سلاح کند،‌اقدام به این کار کرد. وقتی که رأس علویون را بیاورد در دستگاه خودش، قهراً آنها می‌گویند پس ما هم سهمی در این قدرت و خلافت داریم. لذا دیگر توجیهی برای قیام علیه حکومت باقی نمی‌ماند. در واقع مأمون با این سیاست خواست یک سهم به علویین در خلافت بدهد که آنها را از یک سو آرام کند و از سوی دیگر مردم دیگر را از دور آنها متفرق نماید. به بیان دیگر مأمون توانست علویون را به این وسیله خلع سلاح کند که دیگر هر کجا بخواهند بروند و دعوت کنند که ما می‌خواهیم علیه خلیفه قیام کنیم، مردم به آنها بگویند شما که الان خودتان هم در خلافت سهیم هستید و حضرت رضا(ع) الان ولیعهد است، پس شما می‌خواهید علیه حضرت رضا(ع) قیام کنید؟! 
3- خلع سلاح حضرت رضا(ع)
تحلیل دیگر در مورد اهداف سیاسی مأمون، مسئله خلع سلاح کردن خود حضرت رضا(ع) است. و این در روایات ما هست که حضرت رضا(ع) روزی به خود مأمون فرمود: هدف تو از پیشنهاد ولایتعهدی همین است. زیرا وقتی افرادی که نقش منفی و انتقادی در جامعه دارند، یک راه برای اینکه آنها را خلع سلاح کنند این است که به خودشان پست و مقام بدهند. بعد اوضاع و احوال هر چه که باشد وقتی که مردم ناراضی باشند،‌آنها دیگر نمی‌توانند از نارضایتی مردم سوء استفاده کنند، و برعکس مردم ناراضی در این شرایط علیه خود آنها تحریک می‌شوند، مردمی که همیشه می‌گویند؛ خلافت حق آل علی(ع) است، اگر آنها خلیفه شوند دنیا گلستان خواهد شد و ارزش‌های الهی مانند عدالت، امنیت، آرامش و صلح و برادری و وفاق و همدلی و... برپا خواهد شد، وقتی می‌بینند با وجود حضرت رضا(ع) در منصب ولایتعهدی اوضاع و احوالشان فرقی نکرد، ممکن است به اهل بیت(ع) و آل‌علی(ع) بدگمان شوند که آن بزرگواران هم مانند بقیه سیاسیون که وقتی به قدرت می‌رسند در مقابل ضعف‌ها،‌کمبودها و ناهنجاری‌های جامعه سکوت می‌کنند و سخنان ارزشی و انتقادی آنها تا قبل از رسیدن به قدرت و خلافت بود! آری این بود اهداف سیاسی مأمون اما اینکه مأمون تا چه حدی توانست به اهدافش برسد؟ آیا ابتکار عمل در دست خودش بود یا ابتکار فضل بود؟ اگر ابتکار فضل بود روی چه جهت و فلسفه‌ای بود؟ و اگر ابتکار مأمون بود آیا حسن نیت داشت یا سوء نیت؟ اگر حسن نیت داشت در آخر برگشت یا نه؟ و اگر حسن نیت نداشت سیاستش چه بود؟ و موارد دیگر که از نظر تاریخی امور اختلافی و شبهه‌ناک است و با قاطعیت نمی‌توان به یک جمع‌بندی و نتیجه‌گیری معقول و مستندی رسید. اما اگر پاسخ به این سؤالات را از منظر حضرت رضا(ع) بررسی کنیم، در این صورت بسیاری از مسائل مربوط به مأمون و سیاست‌های او هم حل خواهد شد.
مسلمات تاریخ
1- احضار  اجباری امام رضا (ع) از مدینه به مرو (خراسان)
یکی از مسلمات تاریخ این است که آوردن حضرت رضا(ع) از مدینه به مرو، با مشورت امام و با جلب نظر قبلی امام نبوده است. یک نفر حتی ننوشته است که قبلاً در مدینه مکاتبه یا مذاکره‌ای با امام شده باشد که شما را برای چه موضوعی می‌خواهیم و بعد هم امام به خاطر همان موضوع دعوتی که از او شده،‌حرکت کرده و به مرو آمده باشند؟! مأمون در مرو برای اولین بار موضوع ولیعهدی را با امام در میان گذاشت. حتی مسیری را که برای حضرت رضا(ع) تعیین کرده بودند حساب شده بود که حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از خودشان می‌ترسیدند و حضرت را به جای کوفه از طریق بصره و خوزستان و فارس به نیشابور آوردند، و مأمون تمام آل‌ابی‌طالب را در یک محل جای داد و حضرت رضا(ع) را در یک جای اختصاصی و تحت نظر و تحت‌الحفظ قرار داد که در آنجا مأمون موضوع ولایتعهدی را با حضرت رضا(ع) در میان گذاشت. این مسئله از مسلمات تاریخ است.
2- امتناع حضرت رضا(ع)
ابوالفرج در مقاتل الطالبین می‌نویسد: مأمون فضل‌ابن سهل و حسن‌ابن سهل که هر دو برادر بودند را نزد حضرت رضا(ع) فرستاد و موضوع ولایتعهدی را مطرح کردند. اما حضرت امتناع کرده و قبول نکردند. بالاخره برادران سهل گفتند که این قضیه اختیاری نیست و ما مأموریت داریم که اگر امتناع کنی همین جا گردنت را بزنیم. علمای شیعه مکرر این را نقل کرده‌اند.بعد می‌گوید: باز هم حضرت با این تهدید هم قبول نکردند. اینها رفتند نزد مأمون و بار دیگر مأمون با حضرت مذاکره کرد و باز هم تهدید به قتل کرد و در نهایت امام رضا(ع) با این تهدید به کشته شدن موضوع ولایتعهدی را با شرط و شروطی می‌پذیرند.
(ادامه دارد)