عـلی(ع) و مشکل جاهـلان متنسک
تفاوتهای میان وضع علی(ع) و وضع پیغمبر(صلی الله علیه و آله)
یکی این بود که پیغمبر با مردم کافر، یعنی با کفر صریح، با کفر مکشوف و بیپرده روبهرو بود، با کفری که میگفت من کفرم، ولی علی(ع) با کفر در زیر پرده یعنی با نفاق روبهرو بود؛ با قومی روبهرو بود که هدفشان همان هدف کفار بود اما در زیر پرده اسلام، در زیر پرده قدس و تقوا، در زیر لوای قرآن و ظاهر قرآن. تفاوت دوم این بود که در دوره خلفا، مخصوصاً در دوره عثمان، آن مقداری که باید و شاید، دنبال تعلیم و تربیتی را که پیغمبر(ص) گرفته بود نگرفتند. فتوحات اسلامی زیادی صورت گرفت. فتوحات به تنهائی کاری نمیتواند بکند. پیغمبر سیزده سال در مکه ماند و اجازه نداد که مسلمین حتی از خودشان دفاع کنند، چون افراد هنوز لایق این دفاع و جهاد نبودند.
اگر دست به جهاد و فتوحات هم باید زد، به تناسب توسعه فرهنگ اسلامی است؛ یعنی همینطور که از یک طرف فتوحاتِ تازه میشود باید به موازات آن، فرهنگ و ثقافت اسلامی هم توسعه پیدا کند؛ مردمی که به اسلام میگروند و حتی آنها که مجذوب اسلام میشوند، اصول و حقایق و اهداف اسلام، پوسته و هسته اسلام، همه اینها را بفهمند و بشناسند. ولی در اثر این غفلتی که در زمان خلفا صورت گرفت، یکی از پدیدههای اجتماعی که در دنیای اسلامی رخ داد این بود که طبقهای در اجتماع اسلامی پیدا شد که به اسلام مؤمن و معتقد بود اما فقط ظاهر اسلام را میشناخت، با روح اسلام آشنا نبود؛ طبقهای که هرچه فشار میآورد فقط روی مثلاً نماز خواندن بود نه روی معرفت، نه روی شناسایی اهداف اسلامی.
یک طبقه مقدسمآب و متنسّک و زاهدمسلک در دنیای اسلام به وجود آمد که پیشانیهای اینها از کثرت سجود پینه بسته بود. یک طبقه متعبّد جاهل و خشکه مقدس در دنیای اسلام به وجود آمد که با تربیت اسلامی آشنا نیست و با روح اسلام آشنا نیست ولی به پوست اسلام چسبیده است، محکم هم چسبیده است.
علی(ع) در شرایطی خلافت را به دست میگیرد که چنین طبقهای هم در میان مسلمین وجود دارد و در همه جا هستند؛ در لشکریان خودش هم از این طبقه وجود دارند.
* شهید آیتالله مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار،
صص ۳۱-۲۷ (با تلخیص)