اجبار یا ابتکار؟! (نکته ورزشی)
سید سعید مدنی
« فوتبال ایران مریض است». این سخن و نظر اکثر قریب به اتفاق کسانی است که ورزش را میشناسند و با فوتبال ایران آشنا هستند و سروکار دارند. بدون تعارف و خیلی صریح عرض میکنیم که ریشه این بیماری هم «درونی» است و بیش از هر چیز، از منفعتطلبی سیری ناپذیر کسانی برمیخیزد که به ورزش و فوتبال و مسئولیتهایی که به ناحق و با بند و بست و... به دست میآورند، به عنوان «طعمه» و فرصتی برای پر کردن جیب و موجودی بانکی خود مینگرند.
سالهاست که کارشناسان متعهد و خیرخواهان ورزش ایران در اینباره نوشته و هشدار میدهند اما از سوی آنهائی که باید و انتظار میرود هیچ واکنش عملی و عینی دیده نمیشود. این روزها به دلیل روشدن پرونده فساد و تبانی و بند و بستهای مالی دوباره نگاه خیلیها متوجه فوتبال شده و درباره آن حرف میزنند و به افسوس و نشانه تأسف سر تکان میدهند و از لزوم مبارزه با فساد در ورزش سخن میگویند و مطلب مینویسند، درست مثل وقتی که ناهنجاری اخلاقی و فرهنگی در حوزه ورزش یا فوتبال عیان میشود، همه به یاد فرهنگ و اخلاق در ورزش و مبارزه با بداخلاقیها و برخورد با مرتکبان - نه ریشهها و مسببان- آن میافتند! یا مثل وقتی که شمشیر کنفدراسیون فوتبال آسیا زیر گلوی فوتبال قرار میگیرد و آن وقت مسئولان ریز و درشت ورزش «مجبور»!! میشوند که بالاخره مشکل قدیمی و معطل ماندهای را حل کنند و گامی در جهت رشد و پیشرفت فوتبال بردارند.
ظاهراً مسئولان ورزش هم قرار نیست که در حوزه مسئولیتی خود از موضع انفعال و واکنش به حالت ابتکار و کنش تغییر رفتار دهند. در ابعاد مختلف مدیریتی ورزش (چنانکه به چند مورد آن اشاره شد) این معضل و گرفتاری وجود دارد و تا اتفاقی نیفتد و تهدیدی صورت نگیرد و فسادی افشا نشود و باندهای مخرب و دلالی ورزشی و فوتبالی «لو» نروند، مسئولان که برای حاکم کردن ارزشهای اخلاقی و فرهنگی و سرعت دادن به حرکت ورزش در مسیر تحول و پیشرفت- آن هم با اعمال شیوههای انقلابی- صاحب پست و مسئولیت شدهاند، حاضر نیستند خود به سراغ حل مشکلات و کندن ریشههای فساد و برخورد با مسببان و باندهای مخرب و مزاحم بروند، سهل است که گاه همین عناصر مخرب- که خیلی از اهالی ورزش با اسم و رسم برخی از آنها آشنا هستند- از سوی مسئولان ورزش قدر هم میبینند و بر صدر نشانده میشوند و در جلسات مشورتی که قرار است انقلابی و جهادی رفتار و عمل کنند، همواره یک پای ثابت هستند و برای انجام اصلاحات و ایجاد تحول در ورزش مورد مشورت قرار میگیرند!
شک نکنیم که فوتبال- و بلکه ورزش- ما بیمار است. این بیماری را فساد ناشی از رخنه جریانات منفعتپرست به جسم و جان ورزش ما تزریق کردهاند و تازه، این «علت» نیست و به نوبه خود «معلول» است. علت، همان است که عرض شد. وادادگی و انفعال و مرعوب بودن برخی از کسانی است که در این ورزش و فوتبال به ناحق و بدون داشتن شناخت کافی و صلاحیتهای لازم (فقط به صرف اینکه «میتوانند پول بیاورند»!) صرفاً به دلیل روابط و یا حمایتهای خانوادگی و جناحی، پستهای حساس و تعیینکننده را اشغال کردهاند. این در حالی است که این ورزش و رشتههای پرحاشیه و بیماری مثل فوتبال برای حل مشکلات و درمان دردها و افتادن در مسیر پیشرفت و بهتر و قویتر شدن، به افراد کاربلد و آشنا به چم و خم کار و با انگیزه نیاز دارد.
از آنجا که این اتفاقات نیفتاده و برای رشتههایی مثل فوتبال، دلسوزی و حساسیت از سوی آنهائی که انتظار میرود وجود ندارد، وضعیت آن به طور طبیعی همین است که میبینیم و درست گفتهاند که «هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت» و همچنین « از کوزه همان برون تراود که در اوست». آنچه این روزها درباره پرونده فساد در فوتبال مطرح است، اولاً چیز تازهای نیست، ثانیاً مشتی است از خروار و ثالثاً همانطور که گفته شد سالهاست گریبان فوتبال و بسیاری از رشتههای ورزشی ما را -که «پای پول کلان و حسابی» در میان آمده– گرفته است.
این ماجرا اختصاص به تیم ثروتمند کرمانی ندارد و تقریباً همه تیمها و کلیت فوتبال ما و بخشهای زیادی از ورزش، گرفتار این عناصر مزاحم و باجخواه و افراد پیشانی سفیدی است که دیگر شهره عام و خاص هستند و فقط برخی از مسئولان(؟!) بینایی خود را برای دیدن این جماعت مخل و انگل از دست دادهاند و یا خود را به ندیدن میزنند! جالب و تأسفآور اینجاست که همانطور که در چند شمارههای اخیر نوشتهایم - و باز هم خواهیم نوشت- با واگذاری تیمهای پرطرفدار تهرانی، دوباره سر و کله این افراد مدیرنما و چندشغله و حامی بزرگ دلالان در رسانه حساسی مثل صدا و سیما پیدا شده و خلاصه مثل همیشه میخواهند که مصالح ورزش را قربانی منافع پست و کوچک خود کنند. الان هم ما و هم بعضی دیگر دارند درباره رخنه و نفوذ شارلاتانهای مدیرنما و دلالهای کارشناسنما در ماجرای واگذاری استقلال و پرسپولیس هشدار میدهند. امیدواریم این بار و در دوران مدیریت فعلی ورزش- که این مسائل و شرایط به وجود آمده و حتی مسببان آن را میشناسند- این حرفها و هشدارها از همین حالا جدی گرفته شود و بموقع مانع از رخنه و نفوذ این عناصر شوند زیرا درست گفتهاند که:
سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد، نشاید گرفتن به پیل
خلاصه کلام اینکه نباید در اینباره منفعل عمل کنند و تماشاگر تاخت وتاز عناصر مخرب و سودجو باشند و وقتی کارد به استخوان یا کار به افشاگری رسید، تازه آن موقع آقایان مجبور(!) شوند که واکنشی نشان دهند. سخن را جمع کنیم. برای آنها که اهل ورزش هستند و خود را به خواب نزدهاند، مسائل و اشکالات و نیازها و ضرورتهای فوتبال (و بلکه ورزش) روشن است. مسئولان باید با تغییر رویه و منش، از انفعال و وادادگی- که در دورههای مختلف، روش مسلط مدیریت ورزش بوده است- دست بردارند و قبل از آنکه مجبور به این کار شوند، ابتکار عمل را از دست عناصر ناباب و باندهای دلالی و رمالی و... خارج کرده و خودشان آن را به دست بگیرند و ورزش مستعد و فوتبال پرطرفدار را در خدمت مردم و در مسیر منافع و کسب افتخارات قرار دهند. انشاءا...