بازخوانی سنتها در نون خ
منصور مهدوی
رسانه ملی به طور طبیعی باید بازنمای فرهنگ و سنت بومی باشد ولی طی دهههای گذشته سریالهای صداوسیما اغلب در یک قالب تکراری و ماجراهایی را به تصویر میکشیدند که تنها اندکی با هم تفاوت داشتهاند و میکوشند مردم را «سرگرم» کنند. در این میان سریال «نون خ» با پردازش فضای بومی و توجه به گویش محلی و آداب و رسوم کوشیده است فضای جدیدی را در قاب تلویزیون به تصویر بکشد. هنرپیشهها معمولا از لباسهای زیبای بومی و محلی استفاده میکنند لباسهایی که بخش مهمی از تاریخ و فرهنگ ایران هستند و حاکی از روحیه شاد، پرنشاط و نجیب زن و مرد ایرانی دارد و در هر بخشی از این خاک پهناور گویای نکتهای ظریف و مهم درباره روانشناسی انسانهاست.
ظاهر افراد در سریال، طبیعی و آشناست. همان افرادی که در اطراف خود میبینیم. کارگردان، نخواسته از چهرههای به اصطلاح امروزی استفاده کند. تلاش فیلم و سریالهای متنوع برای ساختن چهرهای جذاب و البته کاذب از هنرپیشهها آنقدر رواج پیدا کرده که قیافههای معمولی کوچه و محله در نظر عموم مخاطبان بیگانه جلوه میکند و همین امر به رواج عملهای ویرانگر و کشندۀ زیبایی دامن میزند. ولی چهرهها در این سریال عمدتاً مثل میوۀ ارگانیک، طبیعی و خودمانی هستند.
ماجراها و روابط بین افراد در سریال در حقیقت رخدادهای بین پدر، دختر، داماد، عمه، عمو و... است. همین امر میتواند تأکیدی بر اهمیت خانواده باشد. امروزه تلاش پرحجمی برای کنار زدن خانواده و حتی شکستن حرمت ارکان خانواده در جریان است و حتی برخی کارگردانها را باید «ضدخانواده» نامید. تلاش سریال برای روایت انواعی از رخدادهای متضاد و مطبوع در جمع خانواده و خاندان (طایفه) در حقیقت پاسخی به همه تحرکات ضدخانواده است. در واقع جامعه بیشتر از آنکه به دیدن فیلم یا سریالی با فیلمنامه پرکشش و بازیگرانی مشهوری نیاز داشته باشد به آینهای نیاز دارد که زندگی معمولی مردم را به تصویر بکشد.
دکوراسیون فضای خانه در فیلمها و سریالها به شدت مدرن شده و رقابت فاجعهباری در مدگرایی بین آنها شکل گرفته است که همین امر در آتش مصرفگرایی دمیده است و افزون بر آن، فضای سنتی خانههای ایرانی از ذهن بسیاری افراد پاک شده است. در این سریال بار دیگر تصویر گلیمها و قالیها و... چشم مخاطب را نواخت. بر این اساس میتوان گفت استفاده سریال از مکانها و فضاسازیهای سنتی در خانوادههای ایرانی جلوههای بصری سریال را دوچندان کرده بود.
زبان فارسی طی دهههای گذشته در آثار سینمایی و تلویزیونی دچار تنزلی فاجعهبار شده است تا جایی که نوع گفتوگوها بین شخصیتها عاری از اصطلاحات رایج بین مردم است بلکه گاه اصطلاحات نامأنوس و جدید و حتی در مواردی فرنگی را بین مردم رواج میدهند. اگر چه همین سریال هم در مواردی از این آفت در امان نمانده است ولی در مجموع، با تکیه بر زبان اصیل کردی اصطلاحاتی چون باوَم، ممنوندار، دردت به جانم و... باعث از بین بردن فاصله زبانی بین خود و مخاطب شده است.
گاه در فضای مجازی مراسمهای شادی و شیون ایرانی که پر از نکته و ظرافت است به ریشخند گرفته میشود چنین اقدامی از سوی غربیها و غربپرستان، باعث غربت سنتهای کهن این مرز بوم بین مردم و به ویژه نسل جوان شده است. این سریال در موارد متعدد کوشیده است با نگاهی توأم با احترام و تعظیم به سنتهای ایرانی بنگرد و آنها را برای مخاطب تبیین کند. البته کارگردان در مواردی مانند شوخی با مراسم ترحیم –که یکی از نقاط قوت فرهنگ ایرانی است- نشان داده است گاه خط سیر سریال خود را از دست داده و دچار نوعی انفعال در برابر همان جریان ضدفرهنگ و سنتستیز شده است. تکرار برخی ابیات معروف مداحی (خدایا چنان کن سرانجام کار...) از زبان یک فرد فریبکار در سریال نیز به نوعی ضدیت با سنت به شمار میرود.
نشان دادن تصویری کاریکاتوری و غیر واقعی از کولبری با فضای سریال هماهنگ نبود هر چند سریال کوشید با نشاندادن پیشرفتهای علمی کشور و خدمات ویژه نظام سلامت به مردم، به نحوی آن را جبران کند.
اقدام قابل توجه این فصل از سریال، به تصویر کشیدن اقوام مختلف کنار همدیگر و نشان دادن هنرهای آنها و لباسهای زیبا و پرمعنایشان در یک قاب بود. نشان دادن مهماننوازی، دوستی و محبت وافر اقوام مختلف نسبت به همدیگر در حقیقت بیانگر جلوهای از اتحاد ملی هزاران ساله بین اقوام ایرانی است که امروز دشمنان سیهروی این مرز و بوم به دنبال زدودن این اتحاد هستند. افزون بر اینکه نشان داد دفاع در جنگ تحمیلی برای همه اقوام، مقدس است و حتی در بلوچستان هم رزمندگان به مثابه قهرمانان ملی دارای شأن بالای اجتماعی هستند. در شرایطی که دشمنان ایران میکوشند بلوچستان را ناامن نشان دهند و برخی تجزیهطلبان را به نام بلوچ برجسته میکنند، نشان دادن امنیت و حس وطندوستی مردم شریف بلوچ حائز اهمیتی دوچندان است.
در سالهای اخیر کلیدواژه «تحول» بارها از زبان مسئولان ارشد صداوسیما شنیده شده است ولی در عمل تغییر خاصی در راهبردها رخ نداده است. به نظر میرسد بازیابی «سنتها» در رسانه ملی میتواند یک راهبرد تعیینکننده برای هویتبخشی به جامعه و شکلدهی «مقاومت فرهنگی» در برابر ناتوی فرهنگی باشد.
ناتوی فرهنگی قصد دارد با سینمای جشنوارهای و استفاده ابزاری از هنرمندنماهایی که از تخریب فرهنگ کشور خود ابایی ندارند تار و پود فرهنگ جامعه ما و سایر ملتهای ریشهدار را از هم بگسلد در این میان نهادهای هنری و فرهنگی از طریق بازنمایی سنتهایی پرمغز و اصیل به نسل جدید میتوانند ضمن حفظ انسجام جامعه شکاف نسلی پدید آمده را نیز ترمیم کند چرا که امروز به واسطه هجوم پرحجم فضای مجازی و ماهوارهها نه تنها فاصله بین نسلها در حال ازدیاد است که سرعت تغییر در فرهنگ و رسوم رایج جامعه به شدت فزونی گرفته است.