kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۸۰۰۷
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۲
حکایت سینماتوگراف 2-بخش چهل و یک

چگونه مخاطب سینمای ایران عطایش را به لقایش بخشید!

 
 
 
سعید مستغاثی
آمار نشان می‌دهد که نمودار مخاطب سینمای ایران در دوران نخست پس از انقلاب اسلامی یعنی از سال 1360 تا 1369 (یعنی همان دوران سینمای هدایتی/حمایتی که به سینمای گلخانه‌ای نیز معروف شد) روندی صعودی داشت و پرمخاطب‌ترین سال‌های سینمای ایران در دوران بعد از انقلاب را رقم زد و پس از دوران فوق، روند نزول آغاز شد که در ابتدا این روند بطئی به نظر رسید ولی از نیمه دهه 70 یعنی از زمان دولت مدعی اصلاحات و حاکمیت نسبی نهادهای به اصطلاح مدنی برسینما سرعت خارق‌العاده‌ای یافت.
اگر سینمای پس از انقلاب تا قبل از دهه 80 را به 3 دوره («دهه 60»،«نیمه اول دهه 70»و «نیمه دوم دهه 70») تقسیم ‌نماییم، آمار نشان می‌دهد:
 پرمخاطب‌ترین فیلم دوره اول یعنی «عقاب‌ها» (ساموئل خاچیکیان) که همین مقام را در کل تاریخ سینمای بعدازانقلاب نیز دارد،39درصد از جمعیت تهران را در اکران اول خود به سالن‌های سینما جلب کرد. 
پرمخاطب‌ترین فیلم دوره دوم (نیمه اول دهه 70 و دوران به اصطلاح توسعه اقتصادی) یعنی «کلاه قرمزی و پسرخاله»، 25 درصد جمعیت تهران را در اکران اولش به سالن‌ها کشانید 
و در نیمه دوم دهه 70 (یعنی همان سال‌هایی که خط قرمز‌های عرفی و شرعی جامعه تحت عنوان توسعه سیاسی شکسته شد) اگر از فیلم «آدم برفی» بگذریم (که در واقع با توجه به پخش سی دی آن قبل از اکران عمومی، یک فیلم اکران دو محسوب گردید) پرفروش‌ترین فیلم آن سال‌ها، یعنی فیلم «مرد عوضی» ساخته محمدرضا هنرمند، کمتر از 10 درصد جمعیت آن روز تهران را به تماشا نشانید! این در حالی است که در سال 1356 که سال «مرگ سینمای ایران» اعلام گردید، متوسط‌ترین فیلم‌های تولید شده قادر بودند تا 16 درصد مردم تهران را سینمارو کنند!!
در واقع از اواسط دهه 70 از یک طرف سطح کیفی فیلم‌های تولیدی به شدت روند نزولی در پیش گرفت و همین موضوع بسیاری از علاقه‌مندان سینما را ناامید و اساسا بی‌علاقه به سینما رفتن و فیلم دیدن کرد و از طرف دیگر با شکسته شدن خطوط قرمز اخلاقی و عرفی، بسیاری از خانواده‌ها و قشرهای معتقد و باورمند به ارزش‌های دینی و ملی، از سالن‌های سینما‌گریزان شده و عطایش را به لقایش بخشیدند. در نتیجه ریزش تماشاگر و‌گریز مخاطب از سالن‌های سینما آغاز شد تا اینکه این قضیه به صورت یک بحران برای این سینما درآمد. 
از همین روست که سرانه سینما رفتن از رقم 18/3 درصد در سال 1365 به رقم 7/0 درصد در سال 1380 کاهش یافت! این درحالی است که تعداد سالن سینما در سال 65، در کل کشور 246 واحد بود ولی در سال 80 به 311 واحد افزایش یافت. یعنی آنچه باعث کاهش تماشاگر و در نتیجه نزول رقم فروش فیلم‌های روی اکران شد، از کارافتادن یا کمبود سالن‌های فعال سینما نبود.
بگذاریم آمارها قضاوت کنند!
اجازه بدهید برای روشن‌تر شدن موضوع، علاوه ‌بر آنچه در بالا آمد، چند آمار دیگر به نقل از شماره 136 نشریه «فرهنگ و پژوهش» وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه دهم:
- سرانه سینما رفتن اهالی پایتخت (تعداد دفعه‌ای که هر نفر از جمعیت تهران در طول سال به سینما می‌رود) در دهه 60 تقریبا بین سرانه 2 تا 3 و تعداد بلیط 5/2 تا 7/2 میلیون قطعه بود اما از آغاز دهه 70 (با اینکه جنگ هم خاتمه یافته و شرایط ویژه جنگی بر کشور و جامعه حاکم نبود) دچار سیر نزولی گردید که این سیر از اواسط دهه 70، شدّت و حدّت بیشتری یافت و بالاخره در سال 1380 به سرانه 7/0 و تعداد بلیط 900 هزار قطعه و در سال 82 به پایین‌ترین میزان خود یعنی سرانه 4/0 رسید! (مقایسه ‌نمایید سرانه حتی 5/2 در صدی در سال 69 با سرانه 4/0 درصدی در پایان سال 82 که تعداد سالن سینما تقریبا همان تعداد بوده!)
- در سال 1365 بیش از یک میلیون نفر از پرفروش‌ترین فیلم سال (فیلم «بایکوت») دیدن کردند. در سال‌های بعد این رقم استقبال کمتر و کمتر شد تا اینکه در سال 80 به عدد 577 هزار نفر رسید که از فیلم «آواز قو» دیدن کرده بودند. با این تفاوت که جمعیت کشور در سال 1380 تقریبا 5/1 برابر آن در سال 1365 شده بود.
- در سال 1365، 45/11 درصد جمعیت تهران از پرفروش‌ترین فیلم سال استقبال کردندکه با سیر نزولی، این درصد در سال 1380 به 45/4 رسید.این در حالی است که قیمت متوسط بلیط سینما از 190 ریال به 422 ریال افزایش پیدا کرده بود.
- در سال 1365، 264 سالن سینما با ظرفیت 156381 صندلی در سطح ایران فعال بود که به‌طور متوسط در هر سانس حدود نیمی از این ظرفیت (78759) پر می‌شد. اما این رقم در سال1381 نزول چشمگیری کرد به‌طوریکه با ظرفیت 145376 صندلی در سالن‌های فعال سینمای کشور در هر سانس به‌طور متوسط فقط 17844 صندلی (یعنی حدود 12 درصد) پر شد! این در حالی بود که در سال 65، 46 فیلم تولید شد ولی در سال 81، حدود 75 فیلم چرخه تولید را طی کرده و اجازه نمایش دریافت داشتند. 
- در سال 1369که موفق‌ترین سال سینمایی پس از انقلاب به لحاظ جذب مخاطب محسوب شد از رقم 170287 صندلی ظرفیت ثابت سالن‌های سینما در کشور، در هر سانس به طور متوسط 81132 صندلی اشغال گردید، یعنی در واقع حدود نیمی (50 درصد) از ظرفیت سالن‌های سینما در هر سانس پر شد. اما این رقم در سال 1381 در 269 واحد سالن سینما در کشور به 12درصد رسید! چرا که از 145376صندلی در هر سانس فقط 17844نفر تماشاچی استقبال کردند. این در حالی است که در همین آمار، جمعیت تهران در سال 1369، حدود 10 میلیون نفر ولی در سال 1380، حدود 13 میلیون ذکر شده است. 
مردم از سالن‌های سینما فرار کردند
این نزول ارقام حتی درمورد پرفروش‌ترین فیلم‌ها هم صدق می‌کند. پرفروش‌ترین فیلم سال 1366 یعنی «اجاره‌نشین‌ها» نزدیک به 2 میلیون نفر را به سالن‌های سینمای پایتخت (با جمعیت 9 میلیونی تهران) کشانید، اما در سال 1380، فیلم «آواز قو» به عنوان پرفروش‌ترین فیلم، فقط 577 هزار نفر (از جمعیت 13 میلیونی تهران) یعنی 45/4 درصد جمعیت تهران را جذب سالن‌های سینما نمود! 
سال 1382 (یعنی حاصل 6 سال سینمای فضای باز سیاسی دولت مدعی اصلاحات) فاجعه‌بارترین سال به لحاظ جذب مخاطب برای سینمای ایران به شمار آمده است‌، به‌طوری‌که حتی تلاش‌های محمد مهدی حیدریان در مقام معاونت جدید سینمایی وقت برای درمان موقت آن نیز به جایی راه نبرد. از جمله نتایجی که می‌توان از این آمارها گرفت، افت فاجعه بار تماشاگر مابین سال‌های 1365 (دوران اوج جنگ تحمیلی) تا سال 1382 یعنی اوج دوران به اصطلاح اصلاحات است. دورانی که دیگر هیچیک از آن به اصطلاح گرفت و گیرها (مثل شورای تصویب فیلمنامه و درجه‌بندی و نظارت گام به گام بر تولید و نمایش فیلم‌ها و...) و شرط و شروط‌ها (اکران فیلم‌ها به شرط نمایش در جشنواره فیلم فجر و نظارت و بازبینی‌های سختگیرانه و تعیین قواعد و قوانین شداد و غلاظ و محدودیت‌های مختلف ناشی از شرایط جنگی یا سال‌های سخت پس از جنگ و...) وجود نداشت و حتی شوراهای صدور پروانه ساخت و کمیسیون‌هایی مانند شورای نمایش و مانند آن در اختیار نهادهای به اصطلاح مدنی و صنفی خود سینماگران قرار داشت و قاعدتا در چنین وضعیتی می‌بایست فیلم‌هایی ساخته می‌شد که به قول برخی با رهایی از تیغ سانسور و با جذابیّت‌های آنچنانی، اکثریت مردم را به سالن‌های سینما می‌کشانیدند. 
امّا اتفاقی که افتاد، خلاف جهت و مسیری بود که پیش‌بینی می‌شد و هرچه این سینما بیشتر وارد فضای به اصطلاح خصوصی شد و در اختیار انجمن‌های صنفی و نهادهای ظاهرا مدنی قرار گرفت، بیشتر و بیشتر، مردم را از سالن‌های سینما راند!