شرایط دعوت به دین و ابلاغ پیام الهی (پرسش و پاسخ)
پرسش:
دعوت به دین و ابلاغ پیام الهی به مخاطبین از منظر آموزههای وحیانی چه شرایط و ویژگیهایی دارد؟
پاسخ:
قرآن کریم از زبان انبیای دیگر و همچنین پیامبر اکرم(ص) شرایط و ویژگیهای خاص دعوت به دین و ابلاغ پیام الهی به مخاطبین را بیان کرده است:
1- ابلاغ پیام
قرآن کریم در آیات بسیاری برای دعوت به دین «سخن بلاغ» را آورده که کلمه بلاغ به معنی رساندن پیام است. «و ما علینا الا البلاغ المبین» و جز رساندن صریح پیام الهی وظیفهای نداریم.(یس- 17) در واقع قرآن هم کلمه بلاغ را به تنهایی به کار برده است: «و ان علیک الا البلاغ» وظیفهات رساندن پیام الهی است و بس.(شوری- 48) و هم بلاغ مبین که در بیشتر آیات ابلاغ پیام با صفت مبین آمده است. یعنی آن دعوتکننده و مبلغی در هدف خود به نتیجه میرسد که بلاغش مبین باشد. در عین اینکه در اوج حقایق است ساده باشد، روشن باشد، قابل فهم عام بوده و مردم حرفش را بفهمند و درک کنند. افرادی که ابلاغ پیامشان با کلمات سخت و پیچیده همراه باشد. مصداق بلاغ مبین نیستند. تمام مخاطبان پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) به هنگام سخنرانی و ابلاغ پیام الهی به اندازه ظرفیت خودشان از این سخنان استفاده میکردند و میفهمیدند.
2- خیرخواهی و اخلاص در ابلاغ پیام
در قرآن کریم راجع به ابلاغ و دعوت، کلمه نصح از زبان داعیان الهی زیاد آمده است، نصح یعنی خیرخواهی به معنی خلوص آمده و در لغت عرب در مقابل غش میباشد. نصح که در مقابل غش است، یعنی اینکه سخن باید خلوص داشته باشد و از کمال خیرخواهی طرف و از سوز دل برخاسته باشد. آن کسی میتواند داعی الیالله و مبلغ پیام خدا باشد که سخنش نصح باشد، یعنی هیچ انگیزهای جز خیر و مصلحت مردم را نداشته باشد. بدین جهت پیامبران به طور مستمر میگویند: «وانصح لکم» و اندرزتان میدهم.(اعراف- 62)، «انا لکم ناصح» من برای شما خیرخواه هستم.(اعراف- 68)، «انی لکما لمن الناصحین» من قطعا از خیرخواهان شما هستم.(اعراف- 21) همهاش سخن از نصیحت خالصانه و مشفقانه است.
3- پرهیز از تکلف
تکلف از نگاه مفسرین و اهل لغت یعنی به خود بستن و خود را به مشقت انداختن است. قرآن کریم در سوره ص آیه 86 میفرماید: «ما اسئلکم علیه من اجرو ما انا من المتکلفین» من از شما بر این(رسالت پیامبری) هیچ مزدی نمیخواهم و من از متکلفین نیستم. یک وقت انسان خدای ناکرده چیزی را اعتقاد ندارد اما میخواهد اعتقادش را در دل مردم وارد کند. این درد بزرگی است و مصداق تکلف به حساب میآید. معنای دیگر تکلف که ابن مسعود و بسیاری از مفسرین دیگر هم گفتهاند: «قول به غیر علم» است. یعنی غیر از پیغمبر و امام، شما هرکس دیگر را در دنیا پیدا کنید و بخواهید همه مسائل را از او سؤال کنید قهرا نمیداند. پس باید هرکسی حد خودش را بشناسد و چیزهایی را که نمیداند سعی نکند با اصرار و تکلف آن را به دیگران ابلاغ کند. ابن مسعود گفت: «قل ما تعلم و لاتقل مالا تعلم» آنچه را که میدانی بگو، و آنچه را که نمیدانی نگو، و با کمال صراحت اگر از شما سؤال کردند، بگو نمیدانم بعد این آیه شریفه را خواند، و ما اسئلکم علیه من اجرو ما انا من المتکلفین.
4- تبشیر و انذار
تبشیر از مقوله تشویق یعنی مژده دادن است و انذار یعنی اعلام خطر کردن در مسیر حرکت است. این دو صفت در دعوت به دین حق و ابلاغ پیام الهی هر دو برای هدایت انسان ضروری است و هیچکدام به تنهایی کافی نیست. تبشیر شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. انذار هم شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. انذار هم شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. اینکه به قرآن کریم سبعالمثانی گفته میشود شاید یک جهتش این است که همیشه در قرآن تبشیر و انذار مقرون به یکدیگر است. در دعوت و ابلاغ پیام این هر دو رکن باید توأم باشد. اشتباه است اگر داعی و مبلغ تکیهاش تنها روی تبشیرها و یا انذارها باشد و بلکه جانب تبشیر باید غلبه داشته باشد و شاید به همین دلیل است که قرآن تبشیر را مقدم بر انذار میدارد: بشیرا و نذیرا- مبشرا و نذیرا.
5- پرهیز از تنفیر(ایجاد نفرت در مخاطب)
تنفیر یعنی عمل فراری دادن. گاهی انسان میخواهد انذار کند، اما انذار را با تنفیر اشتباه میکند. انذار آن وقتی انذار است که عمل سائق را انجام دهد، یعنی واقعا از پشت سر، شخص را به جلو براند. ولی عمل تنفیر یعنی کار کردن که مخاطب را فراری دهد.
پیامبر اکرم(ص) وقتی معاذ ابن جبل را برای دعوت و تبلیغ مردم به یمن فرستاد به او توصیه فرمود: «یا معاذ! بشرولاتنفر، یسرولاتصعر» ای معاذ! برای تبلیغ اسلام میروی اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری نکن که مردم را از اسلام فراری بدهی و متنفر کنی.(سیره ابن هشام، ج 4، ص 237)
پیامبر(ص) نفرمود: «ولاتنذر» انذار نکن، چون انذار جزو برنامهای است که قرآن دستور داده و با تنفیر تفاوت اساسی دارد.