تأملی بر بگومگوی مدیر یک سکوی نمایش خانگی با برخی سینماگرها
مــردم کجای این دعوا هستند؟
صالح عبدی
هر کسی که کمترین توجه و پیگیری را در حوزه فرهنگ و هنر، اخص سینما داشته باشد میداند که در این چند روز چه سر و صدایی به واسطه صحبتهای محمدحسن شانهساززاده نائب رئیس هیئتمدیره نماوا در فضای مجازی ایجاد شده است. صحبتی که با اشاره به سرمایهگذاری بیش از ۲ هزار میلیاردی در نماوا و هزینه ساخت هر قسمت از سریالهای این پلتفرم که بین ۳ تا ۸ میلیارد برآورد میشود آغاز شد و در ادامه با گلایه از بیاخلاقی اهالی سینما ادامه یافت. البته گلایه اصلی او بیشتر در رابطه با بیاخلاقی بازیگران و عوامل سینما بود. او میگوید: «بازیگران، تهیهکنندگان، همه بیاخلاقیهای خاص خود را دارند؛ نه به قرارداد متعهد هستند، نه به حرفشان. اسمشان هنرمند و فرهیخته است، اما بسیار بیاخلاقند.» علاوهبر اینها در ادامه بعد از سؤال مجری که میگوید: «آیا با بیان این حرفها نگران بازخوردهای منفی در بین عوامل سینما و بایکوت نماوا نیست؟» در پاسخ میگوید: «چنین نگرانیهایی ندارد چون مسئله این افراد فقط پول است و اگر پول باشد هرکاری میکنند.»
از همین رو اهالی سینما در ظاهر برافروخته شدهاند و نماوا هم با بیانیه دادن تلاش میکند این ماجرا را ختم به خیر کند و از دل اهالی سینما در بیاورد. از طرفی مردم هم مثل همیشه از اعداد و ارقام مطروحه متعجب هستند و البته کمی هم از اینکه حرف دلشان مبنی بر بیاخلاقی سلبریتیها از دهان یکی از مادرخرجهای اصلی آنها خارج شده خوشحال هستند. در این میان اما برخی از سینماگران با اعلام ناراحتی، سعی کردند بلافاصله موضع خود را با قطع همکاری و حتی تهدید به شکایت و شکایت بازی از نماوا نشان دهند. از همایون اسعدیان گرفته که بلافاصله اعلام کرد تا شانهساززاده در نماوا حضور دارد با این پلتفرم همکاری نمیکند تا حسین فرحبخش، هوشنگ گلمکانی، مازیار میری و مدتی بعد هم رضا کیانیان که از جانب انجمن صنفی بازیگران سینمای ایران اعلام کرد این انجمن از شانهساززاده بابت اظهارنظرش شکایت میکند. بدون اینکه بخواهیم ادبیات و جنس اظهارنظر آقای شانهساززاده را تأیید کنیم، در این ماجرا نکات قابل تاملی وجود دارد:
پول همچنان شیرینتر از همکار!
اولین نکته، بحثهای مالیای است که شانهساززاده مطرح میکند و از قضا همان میشود که او گفته بود. یعنی اگر پای پول در میان باشد سینماگران حاضر هستند هر کاری بکنند؛ حتی سکوت! برای همین شما میبینید که بعد از این صحبتها تقریبا تعداد کسانی که به آنها برخورده است کمتر از جمع انگشتان دو دست بوده. یعنی عموم هنرمندان با سکوت خود حرفهای آقای شانهساززاده را تایید کردهاند یا لااقل برای اینکه از این سفره چرب و چیل عقب نمانند ترجیح دادند که چیزی نگویند و همچنان در فهرست همکاری با نماوا باقی بمانند. از طرف دیگر همین معدود افرادی که شِکوِه سر دادهاند به نوعی تایید حرفهای شانهساززاده را کردهاند. برای مثال آقای اسعدیان گفته است که تا شانهساززاده در نماوا هست من نیستم، یعنی به محض اینکه وی برود من خودم را به قطار پر پول نماوا خواهم رساند. چرا که نان در نماوا است. در ادامه هم بعید است از این دعوای هجوآمیز شکایتی در بیاید چرا که همه چیز با ارقام میلیاردی قابل حل است.
آبرو یا بیآبرویی؟
علاوه بر این اگر سینماگران واقعا نگران آبروی خود بودند در مقابل رفتارهای مشمئزکننده و در برخی موارد خائنانه همکاران خود نظیر حمید فرخنژاد، برزو ارجمند، پرستو صالحی، احسان کرمی و خیلیهای دیگر که باعث توهین به ساحت مقدس هنر و ریخته شدن آبروی سینماگران در نگاه مردم شدند، موضعگیری میکردند و از هویت خود به عنوان یک هنرمند با فرهنگ و فرهیخته دفاع میکردند. فرخ نژادی که از ایران رفت و با دشمنان این ملت همصدا شد و از قضا با پول فیلمی (پالایشگاه) رفت که هرگز جلوی دوربین آن ظاهر نشده بود و دستمزدی میلیاردی بابتش گرفته بود. اما سینماگران نه برای خیانت حمید فرخ نژاد موضع گرفتند و نه برای دزدی از بیتالمال این همکار خود. روزی که ۸۰ میلیون ایرانی را فدای خم ابروی پسرش کرد و باعث ناراحتی مردم شد نیز صدایی از هیچ کدام از این افراد در نیامد. در مقابلِ رفتارهایِ خیانتآمیز برزو ارجمندی که در تظاهرات ضدایرانی آمریکا شرکت کرد و علیه ایران سخن گفت نیز سکوت کردند. این ماجرا زمانی خنده دارتر میشود که به جای محکومیت این افراد، برخی سینماگران بارها از آنها حمایت هم کردهاند. الغرض درد این جماعت آبرویشان نیست چرا که پیش از این، آبروی آنها توسط همکاران خودشان به کرات ریخته شده است.
حق شکایت مردم چه میشود؟
نکته بعد که شاید مهمتر باشد حق دلخور شدنی است که بازیگران و کارگردانان و اهالی سینما برای خود قائل هستند. یعنی به موازات کوچکترین اتفاقی که بر وفق مرادشان نباشد نسبت به آن ابراز نگرانی، ناراحتی و حتی شکایت میکنند. اما برخی از همین افراد در وقایع حساس، چنان زخمهایی بر پیکر کشور و مردم وارد کردهاند که کوچکترین نتیجهاش، آسیب به روح و روان مردم بوده است. برای نمونه اغتشاشات سال ۱۴۰۱ است که در آن برخی از بازیگران و هنرمندان عرصه سینما با بیبصیرتی و بعضاً با سوگیری به اظهارنظر پرداختند و برای کشور هزینههای گزافی تراشیدند. گاهی اوقات هزینهها قابل جبران است اما در مواقعی مثل حوادث مذکور، هزینهها از جنس جان انسانها است که جبرانش ممکن نیست. حالا سؤال اینجا است که هنرمندان میتوانند همین حق را برای مردم قائل باشند که از آنها شکایت قضائی کنند؟ آیا خانواده شهدا و کسانی که در این حوادث از دنیا رفتند حق این را دارند که از برخی چهرههای مشهور که مردم را به آشوب دعوت کردند شکایت کنند؟ علاوه بر آن، رضا کیانیان و خیلیهای دیگر با اظهارنظرهای خلاف واقع و دخالتهای بعضاً بیجا در مسائل مختلف امنیتی، سیاسی و حتی اجتماعی باعث بر هم زدن آرامش روانی مردم و کشور شدهاند. آیا مردم همچنین حقی را دارند که شاکی خصوصی سینماگران شوند؟
ثمره پولهای مشکوک میوه کِرمخورده است!
نکته دیگر بریز و بپاشهای عجیب و قریب سکوها نمایش خانگی است که هیچ منطق اقتصادیای پشت خود ندارد. به تازگی ریاست سازمان صدا و سیما از نظارت ساترا در مسائل مالی علاوهبر محتوای سکوها سخن گفته است. اما سؤال اینجاست که با ورود ساترا در حوزه محتوا چه اتفاق میمونی رخ داده است که حالا باید انتظار داشته باشیم در حوزه مالی هم ساترا بتواند ترمز پولهای مشکوک و کثیف و بیحساب و کتاب را در این سکوها بکشد. پولهایی که شاید به دلیل همین مشکوک بودنشان است که میوهای کرم خورده را به خورد مردم میدهند. گاهی این انتظار وجود دارد که همه چیز درست شود، اما نه! یک زمانی هم هست که اوضاع آنقدر حاد است که انتظار در این است که اوضاع از اینی که هست بدتر نشود. یک روزی اوضاع بد در شبکه نمایش خانگی با سیگار و پوشش بد و نهایت خیانت تعریف میشد. اما امروز این سکوها پا را فراتر گذاشتهاند و با وارد کردن مسائل و نمادهای همجنسگرایانه تلاش میکنند تا گوی سبقت را از نتفلیکس هم بروبایند. این موارد اگر ثمره پولهای مشکوک و کثیف نیست پس ثمره چیست؟