kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۵۷۵۹
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۵

مصرف بهینه اعضای خانواده کمک به اقتصاد خانوار-بخش پایانی

 
 
امیرحسین بسطامی
اقتصاد خانواده دو جنبه اساسی دارد: اول؛ مدیریت درآمد از طریق کسب روزی حلال و دوم؛ مدیریت هزینه‌ها از طریق دستیابی به الگوی مصرف صحیح است. تلاش کافی در جهت دستیابی به منافع اقتصادی درصورتی‌که با یک‌سری اصول همراه باشد، اقتصاد خانواده را سالم و پایدار می‌کند؛ مثلاً اگر بچه‏ها از محل عایدی خانواده خود اطلاعی نداشته باشند و عادت کنند صرفاً نیازمندی‏های خود را مرتفع سازند و به خواسته‌های سایر اعضای خانواده بی‏اعتنا باشند، در بازه زمانی کوتاهی تبدیل به مصرف‏کنندگان می‌شوند که بعدها می‏توانند هم برای خود و هم برای جامعه زیان‏های جبران‏ناپذیری به‌بار بیاورند. 
از طرف دیگر، اگر والدین تنها در این اندیشه باشند که فرزندشان خوب بخورند، خوب بپوشند و در یک‌کلام همه چیز داشته باشند، در عین حالی که خود را از ضروری‏ترین چیزها محروم می‌سازند، ناآگاهانه توقعاتِ فرزندان را بالا می‌برند. آنان از نیازهای والدینشان بی‏اطلاع مانده و تنها راه ارضای امیال خود را خواهند شناخت. بر این ‌اساس شایسته است همواره در اقتصاد خانواده جایگاه مناسبی برای آموزش و ارتقای سطح آگاهی و آمادگی فرزندان جهت مواجهه با مسائل مالی و اقتصادی در نظر گرفته شود. در شرایط فعلی اقتصادی، این کارها، راه‌حل قطعی مشکلات مالی خانواده نیست، اما بی‌شک داشتن سواد مالی و مدیریت هزینه‌ها در درازمدت تأثیر خود را بر اقتصاد خانواده و حتی در مقیاس بزرگ‌تر در جامعه خواهد داشت؛ موضوعی که‌‌ ای ‌کاش در مدارس و از سنین پایین‌تر در کنار حقوق کاربردی و شهروندی، به افراد جامعه آموزش داده می‌شد. 
سختی‌های سرپرست خانوار
سرپرست خانوار بودن در شرایط فعلی به‌هیچ‌وجه پُست ساده‌ای نیست. مادرهای ما اما در دهه 60، شرایط خاص و سخت آن ایام چگونه به کمک پدر خانواده می‌آمدند؟ یکی از بهترین تدبیرهایشان کوتاه کردن دست واسطه‌ها از سبد اقتصادی خانواده بود اما چطور؟ اقلامی را خودشان تهیه می‌کردند که نمونه آماده و کارخانه‌ای آن هم موجود بود اما قیمت آن در مقایسه با همان حجم از محصول خانگی خیلی بیشتر بود. کمتر خانم ایرانی بود که بلد نباشد در خانه، ماست بزند برخی حتی پنیرخانگی هم تهیه می‌کردند. البته قیمت لبنیات آنقدر هم بالا نبود. حالا می‌توان شیر تازه از دامداری‌های اطراف شهر خرید، حسابی جوشاند و اقلام موردنظر را در خانه تامین  کرد. قدیم کلمه «آماده»، «شرکتی» و «بسته ای» روی هر ماده خوراکی که می‌آمد، استقبال از آن کمتر می‌شد برای مثال ماست و پنیر شرکتی، شکر بسته‌ای و مربای شیشه‌ای آماده چندان مقبول نبود چون به صرفه نبود و به قول قدیمی‌ها «برکت» نداشت. منظور بزرگ‌ترها این بود که چون هزینه بسته‌بندی، حمل‌ونقل، مالیات بر ارزش افزوده و انواع واسطه‌گری‌ها روی اقلام می‌آید چندان به صرفه نیست. برای همین بود که تهیه رب خانگی، آماده کردن لیموخشک، آبغوره، سرکه، بلغور جو و گندم در خانه‌ها رونق داشت. حالا اما بیشتر ما این محصولات را بسته‌بندی و آماده می‌خریم و این واژه‌ها هم برایمان نوعی کلاس محسوب می‌شود.
خدیجه قره‌داغی، بانوی میانسالی که دو دخترش را راهی خانه بخت کرده است، برایمان می‌گوید: «دورِ قرینه، دست، سِت و یک برند خریدن را خط‌قرمز پررنگ بکشید، اگر به آرامش خودتان و خودکفایی اقتصادی خانواده اعتقاد دارید.» 
قره داغی صریح صحبت می‌کند و می‌گوید که همه این حرف‌ها را به دو دخترش هم گفته و نگذاشته همسرش با اینکه وضع مالی خوبی داشته‌اند، برای جهیزیه دخترانشان بریزوبپاش کند: «در خانه ما یک ‌دانه برنج هم دور ریخته نمی‌شود. من کشاورززاده هستم و خوب می‌دانم زندگی‌مان با چه زحمت و یک قران گذاشتن روی یک قران به اینجا رسیده است! در خانه ما یک سینی مخصوص مهمان داریم، یکی دم‌دستی و یکی هم برای کارهای آشپزخانه. گلدان یکی داریم. هیچ‌وقت دنبال است کردن، جمع کردن قرینه لوازم خانه نبودم.» 
اعتراف می‌کند که آدم موقع خرید وسوسه می‌شود: «برعکس من خواهرم از هر مدل تابلو، گلدان و... دو تا یک‌شکل دارد. همیشه به او می‌گویم که قرار است با این لوازم زندگی کنیم نه اینکه انباردار شویم. موقع خرید خودم هم‌بارها وسوسه شده‌ام از فلان مدل لیوان دو، سه دست بردارم، اما سریع خودم را کنترل می‌کنم. چه کسی گفته وقتی سفره برای مهمان پهن می‌کنم همه دیس‌ها، ظروف یک‌شکل نباشد، عیب است؟ عیب این است که به مهمان سرزده اخم کنم، آن‌قدر خودم را با این کارها خسته کنم که جانِ خوشامدگویی نداشته باشم و مهمان معذب شود. بد آن است که من فلان سرویس بلور برند میلیونی را داشته باشم، اما هنوز دندانم خراب باشد، آزمایشم را ندهم یا نتوانم یک کیلو میوه بخرم و توی یک ظرف ساده به بچه‌هایم تعارف کنم. چه کسی گفته اگر مانتوی رنگ روشن می‌خرم باید کیفم هم حتماً رنگ روشن باشد؟ عیب این است که لباسم کثیف باشد. چه کسی گفته مهمانی حتماً باید پلو و چلو باشد، عیب این است که آن‌قدر تجملات و گرفتاری زیاد شد که سال ‌تا سال در خانه هم را باز  نمی‌کنیم.»
درجه‌بندی کالا و قیمت‌ها
ردپای قانون نانوشته اما سفت‌وسخت «سوا کن، جدا کن، ممنوع!» که در مغازه‌ها به‌خصوص صنف فروش میوه و تره‌بار وجود دارد، شاید به رفتارهای اقتصادی والدین ما به‌خصوص مادران ما برمی‌گردد که در خرید وسواس داشتند و دقیق بودند. وقتی سبزی، میوه و صیفی‌جات می‌خریدند دقت می‌کردند، معیوب نباشد. اگر میوه‌ای ایراد داشت مغازه‌دار مکلف بود با قیمت پایین‌تر حساب کند. مرسوم بود در بیشتر مغازه‌ها سینی میوه‌های کال، شُل یا به‌اصطلاح مناسب تهیه انواع میوه خشک و برگه، کمپوت و مربا جدا باشد و البته با قیمتی به‌مراتب پایین‌تر. معمولاً به میوه «ته جعبه‌ای» یا «سبدی» معروف بودند تا اگر کسی در توان نداشت و نتوانست برای خانواده نوع خوب میوه را تهیه کند همین کلمه میوه کمپوتی و ته جعبه‌ای دارید؟ را بگوید و بی‌آنکه احساس کند شأنش پایین آمده، خرید. خیار، هویج شکسته، گوجه شُل و... هم معمولاً برای تهیه ترشی، سالاد فصل یا آبگیری استفاده می‌شدند. برای خرید میوه باکیفیت هم وسواس به خرج می‌دادند و سوا می‌کردند تا «همسنگ» پولی که می‌دادند خرید کنند؛ بنابراین خانواده بر مبنای نیاز خود و کیفیت کالا پول پرداخت می‌کرد. در واقع این فرهنگی بود که خود مردم جا انداخته بودند. به‌خصوص خانم‌ها که در زمان جنگ همسران و پسرانشان در جبهه به سر می‌بردند و یا شیفت‌های اضافه واحدهای تولیدی و کارخانه‌ها برای مردان جامعه جهت مختل ‌نشدن چرخه تولیدی و کارخانه‌ها رایج بود. در این شرایط کارهای خانه کامل برعهده زنان بود و بیشتر خریدها را هم خودشان انجام می‌دادند.
حتماً چرتکه بیندازیم
ما از نداشتن وقت و توان جسمی گله می‌کنیم و می‌گوییم ما بچه‌های «روغن‌ نباتی» هستیم و توان آن را نداریم که مثل مادرانمان سبزی خرد کنیم، قند بشکنیم یا سرکه بیندازیم. گله می‌کنیم و مقایسه در شرایطی که امروزِ روز معمولاً کسی با دست لباس نمی‌شوید. جاروبرقی جای جارودستی را گرفته و حتی رنده و خردکن موادغذایی آشپزخانه هم برقی شده‌اند و ماشین ظرفشویی و بخارشو کارها را به مراتب ساده‌تر کرده. مادران ما همان 24 ساعتی را در اختیار داشتند که ما داریم و خبری از این امکانات در زندگی‌شان نبود، واقعاً چطور می‌توانستند از عهده این همه کار بربیایند؟ سه فوت کوزه‌گری داشتند؛ سحرخیزی، برنامه‌ریزی و کارِ گروهی. والدین ما معمولاً از ما سحرخیزترند از طرفی مادران شاغل و خانه‌دار برنامه‌ریزی دقیقی برای کارهای خانه داشتند و زمان برایشان غنیمت بود. برکت کار گروهی هم کمک حال بیشتر خانواده‌ها بود. خانم‌های یک محله یا دوستان هربار خانه یکی جمع می‌شدند. 20، 30 کیلو سبزی موردنیاز خانواده را پاک می‌کردند یا... و فردا همان جمع، مهمان‌خانه بعدی بود. می‌توان به جای اوقات انزوا و تنهائی با کمک اعضای خانه اقلام مورد نیاز را عمده‌تر خرید، بسته‌بندی و نگهداری کرد و هزینه خدماتی را با کارِ گروهی خانوادگی به پس‌انداز، تبدیل کرد. برای مثال قند حبه‌ای آماده میانگین 15 درصد گران‌تر از همان مقدار قند نشکسته است. هزینه سبزی خرد شده که واقعاً اطلاعی از سلامت و کیفیت آن نداریم 15 تا 20 درصد بیشتر از سبزی است که خودمان در خانه تهیه می‌کنیم و به مراتب مطمئن و باکیفیت تر. دست کم در هر خانه می‌توان حدود 10 مثال اینچنین زد که هزینه جاری خانواده را بالا می‌برد. هزینه‌هایی که با همت خانگی می‌تواند در همین شرایط به پس‌انداز قابل توجه یا تامین سایر هزینه‌های خانواده تبدیل شود. مهم‌تر از همه اینکه حس نمی‌کنیم درآمدمان فقط کفاف خوراک، پوشاک و مسکن ما را می‌دهد و از بقیه امکان‌های زندگی محروم شده‌ایم. شاید انجام این امور در ابتدا برای ما کمی سخت باشد، اما آرامش روان و عزت نفس ما را به خوبی تامین می‌کند. ما خلاقانه و روی پای خودمان نه با دستی که به سوی دیگران دراز و محتاج باشد، خانه و خانواده‌مان را اداره می‌کنیم.
هنرهای خانگی رایج بود
هنرهای بانوان دهه 60 هم بیشتر جنبه تولید و خلاقیت داشت: کوبلن، شماره‌دوزی، حصیربافی، گلدوزی با دست، مکرومه‌بافی، ساختن گل تزیینی از جنس مشمع و... از نمونه هنرهای بانوان این دهه است. امروز اما بیشتر دکوری‌ها و تزیینات خانه‌ها آماده هستند و خریداری می‌شوند. بانوی خانه نقش چندانی در تهیه و تولید آنها ندارد. عده‌ای از خانم‌ها به کارهای هنری علاقه‌مند هستند و این کارهای خلاقانه هنری عمومیت چندانی ندارد. البته نباید بی‌انصافی کرد و از نظر دور نگه داشت شیرینی‌پزی خانگی بین خانم‌های امروز بیشتر از قبل رواج دارد و شاید به مدد عمومیت استفاده از فر و ماکروفر در خانه‌ها باشد. بافت پادری، روتختی چهل تکه، انواع بافتنی با کاموا، قلاب بافی، ملیله‌دوزی و سوزن‌دوزی، ساخت زینت‌آلات مرواریدی ساده و... نمونه‌هایی از توانایی بانوان آن دهه است که هرکدام حداقلی از این هنرها را داشتند و گوشه‌ای از مخارج خانواده خود را سبک و خانه را با هنر دست خود تزیین می‌کردند. بانوی دهه 60 تابلوی مکرومه، کوبلن، گلدوزی یا ملیله‌ای را قاب می‌گرفت و به دیوار می‌زد که خودش می‌ساخت و با هربار دیدن آن قاب روی دیوار به خودش افتخار می‌کرد. برای همین بود که تجمل چندان به خانه‌ها راه نداشت و تابلو یا اقلام دیگر سرِ سال نرسیده تعویض نمی‌شد، چون کدبانو ارزش هنر و زحمت خود را خوب می‌دانست. 
حتما سری به خرازی بزن!
اگر تا امروز سری به خرازی نزده‌اید، پیشنهاد می‌کنم حتماً این کار را انجام دهید. قیمت یک سرزیپ ساده، دکمه معمولی، نیم متر روبان یا تور و... را بپرسید. عددهایی که می‌شنوید خارج از تصورتان است؟ اولین چیزی که به ذهنتان خطور می‌کند هم حتماً این است که: خدای من تابه‌حال با هر لباس کهنه چقدر دکمه قابل استفاده، زیپ سالم، تور و گیپورهای تزیینی و... دور ریخته‌ام! تا همین اوایل دهه 80 در بیشتر خانه‌ها کنار چرخ خیاطی و جعبه نخ و سوزن، جعبه‌ای وجود داشت پر از همین خرت و پرت‌هایی که هرکدام باقیمانده یک لباس، کیف یا کادو بودند. 
مادران ما عادت داشتند دکمه، یراق لباس و قسمت‌های مناسب استفاده مجدد لباس را قبل از دور انداختن جدا کنند و نگه دارند. طولی نمی‌کشید که برای دوخت یا تزیین لباسی جدید استفاده می‌شدند. در واقع هر خانه خرازی کوچک و جمع و جوری بود برای خودش که مواد قابل بازیافت و استفاده مجدد را دوباره و به بهترین شکل به چرخه استفاده برمی‌گرداند. رشته‌های بریده شده از پارچه‌های تریکو و تکه کامواهای تهیه شده از لباس‌های بافتنی کهنه، الیاف تهیه بالشت، پشتی کوچک و تشکچه می‌شدند. چیزی بیهوده دور انداخته نمی‌شد. این هم به نفع اقتصاد خانواده بود هم «مصرف‌گرایی» را کنترل می‌کرد و به سود محیط زیست هم بود. حالا اما کمتر کسی حوصله این کارها را دارد، چون بیشتر ما مصرف‌گرا شده‌ایم تا مولد، خلاق و تولید‌کننده. قدیم می‌گفتیم: «هر چیز به خار آید/ یک روز به کار آید» و حالا می‌گوییم: «خانه مگر سمساری و خرازی است؟» درک تغییر فرهنگ اقتصادی و زندگی ما با همین مثال شاید به خوبی روشن باشد. ساده‌زیستی، رعایت حدکفاف و اکتفا، فرهنگ پس‌انداز و پرهیز از مصرف‌گرایی مخارج خانواده ایرانی را که به مراتب پرجمعیت‌تر از خانواده‌های امروز بود، حسابی بهینه و سبک می‌کرد. حتی با بخشی از همین مبالغ صرفه‌جویی شده هر خانواده ایرانی در کمک به جبهه و حمایت از رزمنده‌ها سهیم می‌شد. برادران و پدران ما مرد میدان رزم بودند و مادران ما هم جبهه اقتصادی خانواده را اداره می‌کردند. با راهکارهایی ساده و فوت‌های کوزه‌گری که امروز هم می‌تواند به میدان جنگ اقتصادی بیاید و به کمک خانواده‌ها.