فیلم «طعم گیلاس» با رایزنی سیاسی به جشنواره کن رفت!
سعید مستغاثی
بخش بیست و هشت
حرص مدیران و متولیان سینمایی برای حضور در جشنوارههای خارجی، سینما و فیلمساز ایرانی را به جایی رساند که به جای ملت و سرزمین خود، شرکت در جشنوارهها و جوایز آن برایش به صورت رؤیا درآمدند. همه تلاشها متمرکز شده بود بر روی تولید آثاری که بتواند ذائقه اربابان جشنوارههای خارجی را تامین کند. کار بدانجا رسید که صدای برخی منتقدین همسو نیز درآمد، از آن جمله احمد طالبی نژاد بود که به بهانه موفقیتهای فیلم «زمانی برای مستی اسبها» ساخته بهمن قبادی در ماهنامه فیلم آذرماه 1379 چنین نوشت:
«... او (بهمن قبادی) که طی چهارسال گذشته مدت کمی در ایران بوده و دائم در سفر است، متوجه شده که هرچه میزان فقرنمایی فیلمش بیشتر باشد، در آن سوی مرزها خواهان بیشتری خواهد داشت. ضمن اینکه باید به قضیه کلیتر اشاره کنم و آن خطدهی و پیشنهادهایی است که مسئولان جشنوارهها و پخشکنندگان خارجی طی سالهای اخیر، به گونهای روشن در مورد سینماگران ایرانی اعمال میکنند. لطفا من را به تنگ نظری متهم نکنید. سند زنده من، اتفاقهایی است که دور و بر ما میافتد و خوشبختانه آنقدر سادهلوح نیستم که راحت از کنارشان بگذرم. بشمارید تعداد فیلمهایی را که طی دو سال گذشته درباره کردستان ساخته شدند. آیا این حادثه صرفا یک اتفاق است؟ من میگویم نه و دلیل هم دارم. موضوع کردها به عنوان یک قوم مظلوم که در همه کشورهای کردنشین، شرایط دشواری دارند، برای غربیها وسیلهای است برای نیل به اهداف خود. همانطور که از سال قبل روی افغانیها زوم کردهاند و حتما خبر دارید که چند فیلم در این باره ساخته شده؟ این هم اتفاقی است؟ بنده عرض میکنم که خیر. بازار جهانی پیشنهاد دارد و کسانی هم پذیرفتهاند...»
فیلم حماسی و ستایشگر فرهنگ و سنت را نمیپسندند
طالبی نژاد در بخشی دیگر از مطلبش، به گزینش جشنواره در میان فیلمهای براساس سیاستهای اربابانشان نوشت:
«... نکته اینجاست که سفارشدهندگان چه فیلمهایی را میپسندند. آنها فیلمهایی درباره کردها و افاغنه و لابد پس فردا عربها و بلوچها و دیگر اقوام را سفارش میدهند اما از نوع زمانی برای مستی اسبها، تخته سیاه و جمعه را. اما اگر حاصل کار، فیلمی حماسی و در ستایش فرهنگ و سنتها و زیباییهای کردستان باشد، مثل چریکه هورام ساخته فرهاد مهرانفر، پشیزی ارزش برایش قائل نیستند...»
ایرج کریمی نیز از آن شبه روشنفکرانی بود که دیگر از زور حاکمیت جشنوارههای خارجی بر سینمای ایران، صدایش درآمد. او در مطلبی برای همان شماره ماهنامه فیلم، نوشت:
«... کیارستمی اخیرا برایم میگفت در ممالک راقیه، دیگر از بچه و تپه و دفترچه خسته شدهاند، من یکی هم خسته شدهام. یک وقتی شمال بود، حالا کردستان مد شده (پیش از این هم جنوب بود) و این طور که برویش میآید، حالا نوبت افغانهاست...»
جشنوارههای خارجی فیلم «باشو، غریبه کوچک» را ستودند، چراکه تصویری خشونتآمیز، فناتیک، دگم و تبعیضآلود از مردمان روستاهای ایران ترسیم میکرد اما اگرچه برای ساخت فیلمی همچون «ایران، سرای من است»، سرمایهگذاری کردند ولی از آنجا که نتیجه کار مورد پسندشان نبود، آن را حمایت نکرده و در جشنوارههایشان راه ندادند!
احمد طالبی نژاد درباره این رسوایی جشنوارهای در همان نشریه نوشت:
«... جناب مارکو مولر رئیس سابق جشنواره لوکارنو که شنیده بود پرویز کیمیاوی پس از بیست و پنج سال دارد فیلم ایران سرای من است را میسازد، داوطلبانه به تولید این فیلم کمک کرد. اما حالا که سه سال است این فیلم قربانی مناقشات میان تهیهکننده و کارگردان شده، اصلا پادرمیانی نمیکند و خودش را کنار کشیده! چون ایران سرای من است، چیزی نیست که آنان میخواهند. در ایران سرای من است، از فقر خبری نیست و به ملتی اشاره دارد که سی هزار شاعر صاحب دیوان دارد ولی مقهور فرهنگ بیگانه شده است...» این اتفاق برای فیلم «اوکی مستر» پرویز کیمیاوی هم در سالهای پیش از انقلاب افتاد. فیلم «اوکی مستر» که سمت و سویی غربستیزانه داشت، برخلاف آثار پیشین پرویز کیمیاوی همچون «مغولها» و «پ مثل پلیکان» و «باغ سنگی» و... با بیمهری فرانسویها که همواره از حامیان سینمای کیمیاوی بودند، مواجه شد.خود پرویز کیمیاوی در فیلم مستندی که دربارهاش ساخته شد، دلیل بیاعتنایی فرانسویها به فیلم را نگاه انتقادآمیز و تصویر چپاولگرایانه و فریبکارانهای دانست که در فیلم «اوکی مستر» از غربیها به نمایش گذارده شد.
وقتی قرار میشود به یک فیلم جایزه بدهند...
در آستانه روی کار آمدن دولت مدعی اصلاحات در دوم خرداد 1376، در یک حرکت غیر متعارف، جشنواره فیلم کن علیرغم بسته شدن کنداکتور بخش مسابقه اصلی این جشنواره، برای اولین بار در تاریخ خود، آن را نادیده گرفت و فیلم «طعم گیلاس» ساخته عباس کیارستمی را که پیش از آن، علیرغم ارائه بموقع، پذیرفته نشده بود را به اصطلاح در وقت اضافی در این بخش پذیرفت و در کمال ناباوری و با وجود فیلمهای برجسته و قوی و خوش ساخت، آن را در مراسم اختتامیه، برنده جایزه اول این جشنواره (نخل طلا) اعلام کرد و این جایزه را در روی صحنه مراسم توسط کاترین دنوو (هنرپیشه معروف فرانسوی) به عباس کیارستمی اهداء نمود.
خاطره:
در آن زمان نگارنده، دبیر بخش ایرانی مجله هفتگی سینما بودم و مدیر مسئول هفتهنامه، حسین وخشوری نیز در اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کارمند به شمار میآمد. یک روز دوشنبهای که در واقع صفحات خبری و گزارشی مجله بسته میشد، وخشوری به جیرانی (معاون سردبیر) اطلاع داد، فیلم «طعم گیلاس» در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن پذیرفته شده است. جیرانی بلافاصله این خبر را به من داد و خواست که با عباس کیارستمی تماس بگیرم و از وی درباره این خبر سؤال کنم. هیچکس انتظار چنین خبری را نداشت، چون از یک طرف فهرست فیلمهای بخشهای مختلف جشنواره کن از جمله بخش مسابقه اصلی این جشنواره بسته و اعلام شده بود و از طرف دیگر چنین خبری قاعدتا میبایست از سوی امور بینالملل بنیاد سینمایی فارابی یا خود کیارستمی به ما داده میشد و نه حسین وخشوری در اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی!
اما گویا ماجرا به این شرح بود که وخشوری خبر را از مرحوم نادر طالب زاده (که در آن ایام مسئول بخش تحقیقات و پژوهش وزارت ارشاد بود) دریافت کرده که طالب زاده نیز آن را از طریق وزارت امورخارجه شنیده بود. یعنی گویا در این ماجرا وزارت امور خارجه نیز دخیل بود.
به هر حال با کیارستمی تماس گرفتم درحالی که او حتی روحش هم از اینکه فیلمش به بخش مسابقه جشنواره فیلم کن راه یافته، خبر نداشت و خبر را که شنید خیلی خوشحال شد. گفت در تدارکات سفر به کوکر (محل فیلمبرداری فیلمهای «خانه دوست کجاست؟» و «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون») بوده برای ساخت فیلم جدیدش و حالا باید برای سفر به کن آماده شود. گویا قرار بود فیلم جدیدش هم داستان دیگری درباره کوکر و برادران نعمت زاده باشد اما ماجرای «طعم گیلاس» و جشنواره کن، انگار به طور کلی فعالیتها و راه سینمایی کیارستمی را تغییر داد. یعنی اگر کیارستمی به کن نمیرفت و آن جایزه را برای«طعم گیلاس»دریافت نمیکرد، شاید جریان دیگری از فیلمسازی او را شاهد بودیم. به هر حال او این خوش خبری را از نگارنده و مجله هفتگی سینما همواره به خاطر داشت و پس از آن، هر زمان برای مصاحبه و گفتوگو تماس میگرفتیم، به راحتی و با برخورد خوش، میپذیرفت.»
بعدا و در گفتوگوی دکتر علی اکبر ولایتی (وزیر امورخارجه دولتهاشمی رفسنجانی که در ایام برگزاری جشنواره کن یاد شده، آخرین ماههای وزارت خود را میگذراند) با هفته نامه تماشاگران امروز، گفت:
«... در فاصله کمی تا آغاز جشنواره، آقای کیارستمی برای رفتن به جشنواره با مشکل روبهرو بودند. برای همین وزارت امور خارجه در این زمینه به ایشان کمک کرد و با رایزنی با کشور برگزارکننده جشنواره توانست شرایط حضور ایشان به همراه فیلمش را در جشنواره، فراهم کند...»
عزت الله ضرغامی (معاونت سینمایی وقت وزارت ارشاد) نیز در مصاحبهای با روزنامه شرق در 13 آبان 1396، همین موضوع را مورد تایید قرار داد:
«... آقای ولایتی با من تماس گرفتند. در ابتدا دلایل من را شنیدند. بعد به من گفتند ما الان در سطح بینالمللی در شرایطی هستیم که اگر فیلمی از ایران در جشنوارهای جایزه ببرد و پرچم جمهوری اسلامی ایران به اهتزاز درآید، از نظر سیاسی برای ما موقعیت خوبی میآورد. درنهایت هم موافق نبودم که این فیلم بهعنوان نماینده سینمای ایران برود، اما چون به این نتیجه رسیدم که آنها فیلم دیگری از ما را قبول نمیکنند و همین باعث میشود که ما اصلا در جشنواره حضور نداشته باشیم و با درنظرگرفتن فایده موردنظر آقای ولایتی، بالاخره موافقت کردم. بنابراین «طعم گیلاس» با وساطت دکتر ولایتی و برای مصالح دیپلماتیک کشور در مقطعي خاص به جشنواره کن رفت...»