تکّههایی از یک استندآپ غیرمنسجم
امیرحسن اوصالی
«تمساح خونی» نه نان قصه نداشتهاش را میخورد و نه نان تکّههای خندهدارش را، فیلم هرچه دارد از اسم و رسم «جواد عزّتی» است. او که در این چند سال اخیر بهیک سوپر استار در سینمای ایران تبدیل شده است، مخاطب را مجاب میکند که پای فیلم بنشیند و حتی بهپلانهای غیر طنز نیز بخندد!
با آنکه در سالهای اخیر ژانر «کمدی» در ایران به «ابتذال» کشیده شده و فیلمساز، «طنز» را صرفا در «شوخیهای جنسی» و «واژههای ناصواب» خلاصه میکند. متاسفانه پرفروشی این آثار در گیشه نیز باعث شده است «امر کمدی» که ماهیتی «سیاسی» دارد به حاشیه رفته و ما با یک سینمای طنز منفعل در ایران همراه باشیم.
وقتی میگویم «امر کمدی» ماهیتی سیاسی دارد یعنی طنز میتواند حاوی مضامین سیاسی_فرهنگی با زبان «کنایه» باشد و بسیاری از ساختارهای غلط و مشهورات بیاعتبار را به چالش بکشد. این خاصیت و ماهیت کمدی است که با زبان تضاد و عدم تناسب که در مسائل اجتماعی کاربرد دارد، حاوی مضامین جدّی شده و سالها در ذهن مخاطب بهیک «روایت» تبدیل بشود. و سؤال اساسی اینجاست که چرا در سالهای اخیر، ما طنز و کمدی جریانساز و تاثیرگذار نداریم؟
وقتی سر و تَهِ داستانت مشخص باشد، بهراحتی میتوان کمدی را در دل قصه جای داد و از مخاطب خنده گرفت. و مسئله حائز اهمیت این است که برای درک خنده، باید آن را در محیط طبیعی خود، یعنی اجتماع جای داد. و به قول هانری برگسون: «خنده باید پاسخگوی پارهای از مقتضیات زندگی همگانی باشد. خنده باید مفهومی اجتماعی داشته باشد.» و این مستلزم آن است که زبان اثر ما باید زبانی مردمی و اجتماعی و باورپذیر در جامعهی عرفی داشته باشد.
ولی متأسفانه «تمساح خونی» فاقد این مسئله است، و شما با یک فیلم اجتماعی ایرانی مواجه نیستید. تمساح خونی اولین ضربه اساسی را از داستان نداشتهاش میخورد. اینکه ۲نفر از طبقه فرودستِ جامعه قمار بکنند و در قمار برنده بشوند و آخر سر هم بدانیم همهمان سرکار بودهایم، داستانی نیست که مخاطب بتواند بعد از دیدن فیلم، خلاصه یک خطیاش را برایمان بازگو بکند. و ما حتی با عنوان فیلم یعنی «تمساح خونی» نیز متوجه نمیشویم که با یک اثر کمدی مواجه هستیم که حتی این اسم نشانهای از طنز را در ذهن مخاطب متبادر نمیکند.
پس وقتی داستان نداشته باشی، صحنههای کمدی هم پا درهوا و معلق میمانند و در متن قصه پیاده نمیشوند. ما در «تمساح خونی» با یک تقلید همهجانبه از سینمای سرگرمکننده هالیوودی مواجهیم. از گریم و طراحی لباس گرفته تا تعقیب وگریزهای خیابانی و کتککاریهای تکراری، همه و همه، ما را یاد فیلمهای مهیج هالیوودی میاندازند. اما با این تفاوت که در اینجا با داستان مواجه نیستیم و متأسفانه این امر فیلم را از زبان اجتماعی ایرانی نیز دور کرده است.
«واژه» که اولین رکن کمدی محسوب میشود، وقتی میتواند مخاطب را همراه خود کند که نه تنها داستان را پیش ببرد بلکه با ساخت تضاد و تناقض مخاطب را غافلگیر کرده و بهخنده وادارد. در حالیکه صحنههای کمدی در فیلم درست مثل تکههای یک استندآپ هستند که انگار بهزور بههم پیوند خورده و بهاجبار هم که شده مخاطب را بخنداند. و در وهله بعد «موقعیت» که دومین رکن کمدی است وقتی بهدل مینشیند که در قصه و با ساختار منطقی ایجاد بشود و الا از وسط خیابان به پمپ بنزین رفتن و به یک باره از خانه همسر قبلیات سردر بیاوری موقعیت طنز خلق نمیکند!
اگرچه زوج «عزتی - جمشیدیفر» تمامی باگهای فیلم را بهنحوی پر کردهاند و یقینا با فیلم پر فروشی هم مواجه خواهیم بود، اما با یک اثر کمدی قوی روبهرو نیستیم.
موسیقی بد، بلند و خستهکننده فیلم نیز که گاهی باعث میشود برخی دیالوگهای طنز از مخاطب پنهان بماند، فیلم را در لحظاتی بهنقطه صفر میرساند، و مخاطب مظلوم سینمای ما که تشنه «خندیدن» است از هر موقعیتی برای این امر استفاده کرده و با هر پلان بیربط نیز میخندد!
ما بیش از قبل به آثار طنز فاخر و تاثیرگذار نیازمندیم. و نکته اساسی در «تمساح خونی» این است که در مدار اعتدال حرکت کرده و قصد ندارد بههر نحوی مخاطب را بخنداند. ما با یک اثر ظریف و معتدل مواجه هستیم که بهشعور مخاطب احترام گذاشته و بهجز یکی دوتا صحنه وارد واژههای جنسی و شوخیهای مبتذل نمیشود. و این یک آغاز خوب برای جواد عزتی، این سوپر استار سینمای ایران است.