غرب در فکر اعزام نیرو به کیف
بازی ناتو با خط قرمزهای روسیه در سومین سال جنگ اوکراین
سید محمد امین آبادی
اشاره
جنگ اوکراین وارد سومین سال خود شده است جنگی که تاکنون طی آن دهها هزار نفر کشته، صدها هزار نفر زخمی و میلیونها تن آواره شدهاند؛ گزارش منابعی غربی نشان میدهد که کل کشور اوکراین تقریباً نابود شده است و قبرستانهای این کشور دیگر جایی برای دفن اجساد جدید ندارد. در سومین سال شروع این جنگ به نظر میرسد که هیچ چشمانداز روشنی برای آتشبس یا شروع مذاکرات سیاسی برای توقف جنگ در دو طرف دیده نمیشود. با شکست سنگین اوکراین در ضد حمله تابستان گذشته خود امیدها به پیروزی کیف در جنگ بین غربیها بسیار کمرنگتر شده است با این وجود اروپا و آمریکا با تسلیح اوکراین همچنان به ادامه جنگ اصرار دارند. طی هفتههای گذشته عدم پشتیبانی تسلیحاتی کافی از سوی اروپا و آمریکا باعث شد که اوکراینیها شهر استرتژیک «آودیوکا» در منطقه دونتسک را به روسها واگذار کرده و عقبنشینی کنند. مسئلهای که نگرانیها را در اروپا و آمریکا از تداوم این شکستها دو چندان کرده است. مسئلهای که طی روزهای اخیر نشان از تقابل جدی بین روسیه و ناتو در سومین سال شروع جنگ دارد شروع زمزمهها درباره اعزام نیروهای نظامی غربی به اوکراین است. مسئلهای که با واکنش بسیار تند و جدی روسیه مواجه شده است پوتین صراحتاً تهدید کرده است که هرگونه اعزام نیروی نظامی به اوکراین به جنگ مستقیم روسیه و ناتو منجر شده و این نیروها سرنوشت دردناکی را تجربه خواهند کرد. وی همچنین به صراحت اعلام کرده است که نیروهای هستهای روسیه در آمادهباش کامل قرار دارند. در گزارش پیشرو و همزمان با سومین سال شروع جنگ نگاهی میاندازیم به ریشههای این جنگ، دلایل اهمیت اوکراین برای روسیه و غرب و همچنین مسئله بازی ناتو با خط قرمزهای روسیه که به تشدید تقابل بین روسیه و ناتو منجر شده است.
سرویس خارجی
ریشههای جنگ اوکراین
کارشناسان روابط بینالملل سه سطح تحلیل جداگانه برای بحران کنونی اوکراین در نظر میگیرند. نخست سطح داخلی بحران است. از منظر داخلی به نظر میرسد که اوکراین بعد از فروپاشی شوروی و استقلال تاکنون قادر به ایجاد همبستگی و انسجام ملی و به عبارت دیگر تشکیل یک دولت- ملت نبوده است اگرچه «کیف» روزگاری (در دوران قبل از تزارها) برای سالیان متمادی پایتخت باستانی روسیه بوده است، اما تضادهای قومی و هویتی میان اوکراینیتبارها و روستبارها در طول تاریخ مناسبات این دو قومیت را دچار فراز و نشیب کرده است؛ تحولاتی که اکنون در قالب اردوکشیهای نظامی میان روستبارهای شرق اوکراین و دولت مرکزی اوکراین در جریان است ریشه در همین تضادهای هویتی و عدم تشکیل دولت و ملت واقعی در این کشور است. روس تبارها از اوکراینی تبارها بیزارند و تمایلات آشکار روسی دارند. در مقابل اوکراینیتبارها نیز گرایشهای آشکار غربگرایی دارند و هر گرایشی که در این کشور به قدرت میرسد فضای بحران با دخالت طرفهای حامی منطقهای و بینالمللی تشدید میشود. در سطح منطقهای نیز موقعیت ژئوپلیتیک این کشور در شرق اروپا هم برای روسیه و هم برای اتحادیه اروپا باید مورد توجه قرار بگیرد. اهمیتی که اوکراین از نظر جایگاه ژئوپلیتیک برای اتحادیه اروپا دارد موجب شده است اگر اوکراین در اتحادیه اروپا و ناتو عضو شود در بلندمدت این توسعه حوزه نفوذ غرب در خارج نزدیک روسیه بسیار حائز اهمیت باشد. در سطح بینالمللی نیز این بحران را میتوان در رقابتهای بین روسیه و آمریکا دید.
شاید بتوان انقلاب رنگی ۲۰۱۴ اوکراین را نقطه عطفی در ریشهیابی جنگ کنونی اوکراین دانست انقلاب رنگی ۲۰۱۴ مجموعه حوادثی است که با تظاهرات غربگرایان در کیف پایتخت اوکراین اتفاق افتاد. در ادامه «ویکتور یانوکوویچ» رئیسجمهور روسگرا با امضای توافقنامهای با مخالفان با انتخابات زودهنگام موافقت کرد، اما اعتراضات ادامه پیدا کرد و در نهایت وی با رای مجلس از سمت ریاست جمهوری عزل شد و چند روز بعد دولت جدید به ریاست «آرسنی یاتسنیوک» غربگرا بر سر کار آمد. روسیه این جابهجایی قدرت را که با حمایت کامل آمریکا و اروپا اتفاق افتاد کودتا نامید و تحرکات خود را در شرق اوکراین برای حفاظت از منافع خود آغاز کرد نیروهای روسی ابتدا به شکل سربازان نقابدار و مسلح، ساختمانهای دولتی و پایگاههای نظامی فرودگاههای این شبه جزیره را تصرف کردند، سپس ۷ هزار نیروی نظامی وارد این شبه جزیره شده و عملاً کنترل آن منطقه را بهدست گرفتند. فردای آن روز نیز تعداد نیروهای روسی به ۱۵ هزار نفر افزایش یافت. مقامات روسی دلیل این مداخله نظامی را، حفظ حقوق شهروندان روستبار و روسزبان شرق اوکراین، اعلام کردند. سرانجام در ۱۶ مارس ۲۰۱۴(یکشنبه 25 اسفند 1392) یک همهپرسی توسط دولت شبه جزیره کریمه از مردم کریمه برای پیوستن به روسیه برگزار شد و ۸۱ درصد واجدان شرایط در این انتخابات شرکت کردند و نزدیک به 97 درصد به الحاق این شبه جزیره به روسیه رأی مثبت دادند. پوتین، رئیسجمهور روسیه در روز ۱۸ مارس 2014 (27 اسفند 1392) رسماً سند الحاق کریمه به روسیه را امضا کرد و کریمه را جزء جداییناپذیر روسیه خواند. الحاق کریمه به روسیه، خواسته یا ناخواسته توقعی را در میان دیگر روستبارهای شرق اوکراین در الحاق آنان به روسیه، ایجاد نمود. آرزویی که پس از فروپاشی شوروی و استقلال اوکراین و جدا افتادن این مناطق از سرزمین مادری (روسیه)، در میان آنان پرورش یافته بود. از طرف دیگر روسیه که این افراد را سربازان خود در برابر موج اروپاخواهی غرب اوکراین میدید، شروع به حمایت مالی، مشورتی و تسلیحاتی از این گروهها نمود. و این آغاز جنگهای خونینی بود که بین دولت مرکزی و مناطق شرقی اوکراین درگرفت. اوکراین و جداییطلبان مورد حمایت روسیه در سپتامبر سال ۲۰۱۴ میلادی(شهریور 1393) در چهارچوب یک توافق ۱۲ مادهای، بر سر برقراری آتشبس به توافق رسیدند. برخی از مفاد این توافق عبارت بودند از مبادله زندانیان، اجازه انتقال کمکهای بشردوستانه و تخلیه تسلیحات سنگین. این توافق پنج ماه پس از آغاز درگیریهایی امضا شد که تا آن زمان بیش از ۲۶۰۰ کشته برجای گذاشته بود. اما عمر این آتشبس، با نقض آن از سوی هر دو طرف، بهسرعت پایان یافت. با تشدید دوباره درگیریها، این بار با حضور نمایندگان روسیه، اوکراین، سازمان امنیت و همکاری اروپا و رهبران دو منطقه جداییطلب لوهانسک و دونتسک که طرفدار روسیه بودند، توافق جدیدی در فوریه ۲۰۱۵ میلادی(بهمن 1393) در ۱۳ ماده امضا شد. رهبران آلمان، فرانسه، روسیه و اوکراین که همزمان در مینسک گرد هم آمده بودند نیز با انتشار بیانیهای از این توافق حمایت کردند. در توافق جدید، هر دو طرف درگیری و حامیان آنها متعهد به انجام برخی اقدامات سیاسی و نظامی نیز شده بودند. این توافق نیز عملاً از سوی دو طرف اجرا نشد.
با به قدرت رسیدن غربگراها در اوکراین در سال 2014 تلاش این کشور برای پیوستن به ناتو برای تضمین امنیت خود نیز وارد مرحله تازهای شد شد. مسئلهای که به گفته کارشناسان به یکی از دلایل اصلی جنگ کنونی تبدیل شد. زمانی که غربگراها در سال 2014 دراوکراین به دنبال انقلاب رنگی به قدرت رسیدند. نظریهپردازان برجسته رئالیسم در آمریکا مثل «مرشایمر» و «استفان والت» هشدار دادند که ادامه تحریک اوکراین برای عضویت در ناتو با واکنش شدید پوتین مواجه خواهد شد. «جان مرشایمر» نظریهپرداز برجسته رئالیسم تهاجمی همان زمان با پیشبینی این روزها نوشت: «بحران اوکراین حاصل خطای غرب است. توهمات لیبرالی جهان غرب موجب تحریک پوتین شد. غرب میبایست بیطرفی اوکراین را حفظ میکرد و آن کشور را به عنوان منطقهای حائل بین خود با روسیه به رسمیت میشناخت و امکان میداد اوکراینیها ضمن انتخاب خود، توان مصالحه و سازش با روسیه را حفظ کنند. اما جهان غرب به آنها القاء میکرد که شما سرانجام در ما ادغام خواهید شد و روسها سرانجام شکست خواهند خورد.... ما با این القائات، آنها را به سوی عدم مصالحه با روسیه و اتخاذ سیاستهای تند راندیم و سرانجام موجب تحریک روسیه و بحران حاضر شدیم.» مرشایمر رفتار غرب در اوکراین را به آن تشبیه میکند که اگر چین در کنار سرمایهگذاری در کانادا، به تحریک این کشور به تقابل با آمریکا روی آورد؛ آمریکا چگونه برخورد خواهد کرد؟ «استفان والت» نیز در سال 2015 با ادبیات دیگری با هشداری مشابه به نقد سیاستهای اوباما در اوکراین پرداخت و پیشبینی کرد: «تلاش برای ورود اوکراین به مجموعه غرب، به ناچار با واکنش شدید مسکو مواجه خواهد شد. سرنوشت اوکراین برای روسیه بیشتر از آمریکا اهمیت دارد و ولادیمیر پوتین نشان داده است که آمادگی دارد تا آسیب بزرگی به اوکراین وارد کند تا مانع همسویی آن با غرب شود».
دلایل اهمیت اوکراین برای روسیه و غرب
اصرار ناتو برای عضویت اوکراین در این ائتلاف نظامی با واکنش شدید روسیه مواجه شد. غربیها فراموش کرده بودند که اوکراین برای روسیه اهمیتی ژئواستراتژیک دارد. سال 1994میلادی، «زبیگنیو برژینسکی» گفته بود: «روسیه بدون اوکراین دیگر امپراطوری به حساب نمیآید». به همین دلیل روسیه تحمل عضویت اوکراین در ناتو را در نزدیکی مرزهای خود نداشت. چرا که در دیدگاه روسیه دراین صورت غرب به حوزه قدرت روسیه وارد میشد. اوکراین عمق استراتژیک روسیه است و افتادن آن به دست غرب موقعیت ژئوپولیتیک روسیه را به شدت تحت تأثیر قرار میداد. غربیها نیز برای مهار روسیه در شرق اروپا به اوکراین نیاز دارند. چنان که گفته شد اهمیت اوکراین برای روسیه بسیار واضح و روشن است. پوتین عقیده دارد که آمریکا با رقم زدن تحولات سال 2014 در این کشور به دنبال تضعیف روسیه بود. به باور کارشناسان حمله روسیه به گرجستان نیز در سال 2008 بیش از آنکه مربوط به مسائل قفقاز باشد، به شرایط اوکراین بازمیگشت. در آن زمان آمریکا بهشدت در افغانستان و عراق درگیر بود و التزام رسمی به گرجستان نداشت. حمله به گرجستان با دو هدف صورت گرفت: نخست، نمایش توان نظامی روسیه که نسبت به سال 2000پیشرفت قابلتوجهی کرده بود و دوم نشان دادن این نکته به کیف که تعهد صریح یا ضمنی آمریکا نمیتواند به منزله ضمانت امنیتی پایدار تلقی شود. اما اینکه چرا اوکراین تا این حد از اهمیت استراتژیک برای مسکو برخوردار است به آسیبپذیری روسیه از طریق اوکراین باز میگردد. مرور تاریخچه درگیریهای این کشور با دیگر کشورهای اروپایی از جمله آلمان تا اندازهای ریشه احساس ناامنی روسیه از نفوذ غرب بر اوکراین را نشان میدهد. به عنوان مثال آلمان در طول تاریخ از اوکراین به عنوان اهرم فشار بر روسیه بهره برده است. از جمله این موارد میتوان به دوره جنگ جهانی اول اشاره کرد. در آن دوران لنین، رهبر انقلاب اکتبر 1917 روسیه پس از به قدرت رسیدن، در مقابل آلمان تسلیم شد. او سپس در پیمانی که با آلمانها به امضا رساند، اوکراین را در اختیار آلمان قرار داد. علت اهمیت اوکراین برای آلمانها این بود که به واسطه وجود 400 مایل زمین مسطح در مرز اوکراین و روسیه، این کشور پایگاه مناسبی برای اقدام علیه روسها به شمار میآمد. در جنگ جهانی دوم نیز هیتلر برای حمله به روسیه، اوکراین را به تصرف در آورد و از این کشور به عنوان پایگاهی برای حمله به مسکو بهره گرفت.
دلیل دیگر اهمیت اوکراین به کریمه برمیگردد. کریمه شبه جزیرهای استراتژیک در دریای سیاه است که 60 سال قبل رهبر اتحاد جماهیر شوروی آن را به اوکراین هدیه داد. این منطقه اکنون به کانون تنشهای میان غرب و روسیه تبدیل شده است. چنان که گفته شد روسیه تاب پذیرش کنترل اوکراین به دست غرب را نداشت لذا به دنبال تحولات سال 2014 و سقوط دولت روسگرای این کشور کریمه را اشغال کرد. اگرچه روسیه از 1997 با عقد قراردادی با اوکراین اجازه ایجاد پایگاه نظامی در کریمه را به مدت 20 سال در اختیار داشت، اما این معاهده در سال میلادی(2017 )تمام میشد، لذا بسیاری از کارشناسان معتقدند، روسیه به این دلیل که تسلط اتحادیه اروپا بر اوکراین و ورود پایگاههای نظامی ناتو به این کشور را محتمل میدانست، بلافاصله پس از جدی شدن بحران اوکراین، استراتژیکیترین نقطه اوکراین را از این کشور تجزیه و به خود الحاق نمود تا با تقویت پایگاههای نظامی خود در این منطقه، بتواند تهدیدات ناشی از حضور پررنگتر ناتو در اوکراین را کاهش دهد. علاوه بر این تسلط نظامی بر دریای سیاه از طریق کریمه و نیز حضور نظامی در مدیترانه به اتکای پایگاه نظامی «طرطوس» در سوریه، استراتژی یکپارچهای است که روسیه برای افزایش توان در برابر ناتو و ایجاد توازن با این نیرو بهویژه در جنوب اروپا و ترکیه دنبال میکند.
اوکراین چنان که گفته شد برای غرب نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای نظیر روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا نامید. در حقیقت، همانگونه که از میان رفتن نفوذ روسیه در این کشور موجب کمرنگ شدن هویت اروپایی روسیه میشود، عدم گرایش کیف به سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی غربی نیز سبب مسدود شدن نفوذ آمریکا و اتحادیه اروپا در منطقه اروپای شرقی میشود.باید گفت اوکراین مهمترین کشور اروپای شرقی در ابعاد ژئوپلیتیک برای اتحادیه اروپاست. اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین، به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی واقع در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، تا بدانجاست که زبیگنیو برژینسکی از آن کشور به عنوان «ترن سیاست منطقهای پس از گسترش اتحادیه اروپا» یاد میکند. اوکراین از جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتاز و انحصاری در اروپای شرقی برخوردار است؛ تا آنجا که با عدم نفوذ اتحادیه اروپا در این کشور، اوکراین نه تنها میتواند سدی بزرگ در برابر برنامههای درازمدت اتحادیه اروپا و ناتو در زمینه گسترش به سمت شرق باشد، بلکه این مسئله ممکن است نقش و نفوذ روسیه را در مسائل اروپای شرقی نیز پررنگتر کند به لحاظ اقتصادی نیز اوکراین محل ترانزیت 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است. ویژگیهایی از این دست، اوکراین را به کشوری ذاتاً بینالمللی تبدیل کرده است. نیاز متقابل روسیه و اروپا به ادامه تجارت انرژی؛ عاملی است که اهمیت اوکراین را دو چندان میکند. و در این مورد، پای اوکراین در اغلب درگیریهای ژئوپلیتیک روسیه- اروپا به میان میآید؛ چرا که اوکراین درست وسط میدان دعوا ایستاده است جایی که اروپا و آسیا در خشکی به هم میرسند.
بن بست در سومین سال جنگ
بیش از دو سال از جنگ اوکراین میگذرد جنگی که تاکنون طی آن دهها هزار نفر کشته، صدها هزار نفر زخمی و میلیونها تن آواره شدهاند؛ گزارش منابعی غربی نشان میدهد که کل کشور اوکراین تقریباً نابود شده است و قبرستانهای این کشور دیگر جایی برای دفن اجساد جدید ندارد. «الکساندر کوباکوف»، وزیر زیرساخت اوکراین، هزینه بازسازی این کشور را حدود ۵۰۰ میلیارد یورو تخمین زده است که به گفته وی این روند ممکن است تا ۱۰ سال طول بکشد. اوکراین در شرایط کنونی بیش از 20 درصد از خاک خود را نیز از دست داده است.
با شکست سنگین اوکراین در ضد حمله تابستان گذشته خود امیدها به پیروزی کیف در جنگ بین غربیها بسیار کمرنگتر شده است گزارش تقریبا اکثر مراکز مطالعاتی غرب نیز نشان میدهد که روسیه به لحاظ نیروی انسانی و توانمندی نظامی در جنگ دست برتر را دارد و برای تغییر موازنه به نفع اوکراین باید در انتظار معجزه بود با این وجود اروپا و آمریکا با تسلیح اوکراین همچنان به ادامه جنگ اصرار دارند. خود زلنسکی رئیسجمهور اوکراین همچنان به ادامه جنگی که هیچ چشمنداز روشنی برای پیروزی در آن وجود ندارد اصرار دارد. اصرار بر ادامه جنگ از سوی زلنسکی در حالی است که افکار عمومی در اروپا و آمریکا امید چندانی به پیروزی کیف در جنگ ندارند. براساس نتایج منتشر شده یک نظرسنجی انجام گرفته در ۱۲ کشور عضو اتحادیه اروپا، کمتر از ۱۰ درصد شرکتکنندگان به پیروزی اوکراین در برابر روسیه معتقد بوده و خواستار رویکرد واقعبینانه سیاستمداران خود با تمرکز بر صلح شدهاند. خطر بازگشت دوباره ترامپ به کاخ سفید که هیچ اعتقادی به کمک مالی و تسلیحاتی به اوکراین ندارد و همچنین ناتوانی اروپا در کمک نظامی به اوکراین بدون آمریکا چالشهایی هستند که اوکراین برای ادامه جنگ در سال جاری میلادی با آنها روبه رو است. به گفته مقامات و کارشناسان غربی حتی در صورت تداوم کمکهای مالی و تسلیحاتی به اوکراین واقعیت میدانی جنگ به نفع کیف و به ضرر مسکو تغییر نخواهد کرد چرا که اوکراین فاقد قابلیت استراتژیک شکست دادن یک قدرت بزرگ است. به نظر میرسد که «بن بست» بهترین واژهای است که میتوان در روزهای نخست سومین سال جنگ اوکراین به کار برد. اوکراین قادر نیست سرزمینهای از دست رفته خود را از روسیه بازپس بگیرد، تحریمهای گسترده ضد روسی اروپا و آمریکا نیز ماشین جنگی و اقتصادی روسیه را متوقف نکرده و در محاسبات طرف روسی خللی ایجاد نکرده است. تداوم کمکهای مالی و تسلیحاتی هم تغییر چندانی در میدان جنگ به نفع کیف ایجاد نخواهد کرد. تداوم جنگ نفعی برای اوکراین ندارد و ممکن است سرزمینهای بیشتری را از دست بدهد. توقف جنگ و آغاز مذاکرات آتشبس نیز بدون دستاورد چشمگیر نظامی و سیاسی به نفع زلنسکی رئیسجمهور اوکراین نیست. لذا در وضعیت کنونی به نظر میرسد که بازنده بزرگ این جنگ ملت اوکراین هستند که قربانی بازی قدرتهای بزرگ شدهاند. در این بازی آنها باید تا آخرین نفر در راستای منافع آمریکا و با هدف تضعیف روسیه قربانی شوند.
بازی با خط قرمزهای پوتین
در سومین سال جنگ اوکراین آنچه که به نظر میرسد ممکن است به تشدید تقابل بین روسیه بینجامد بازی غربیها با خطوط قرمز روسیه است. طی دو سال گذشته اروپا و آمریکا از تحویل سلاحهای دوربرد که اوکراین را قادر میساخت تا عمق خاک روسیه را هدف قرار میداد به شدت پرهیز میکردند. دلیل آن نیز کاملاً روشن بود چون پوتین تهدید کرده بود هدف قرار دادن شهرهای روسیه با سلاحهای ناتو با واکنش شدید این کشور مواجه خواهد شد و ناتو به همین دلیل نمیخواست جنگ اوکراین به تشدید تنش بین روسیه و غرب منجر شود. اما در طی روزها و هفتههای اخیر چراغ سبز ارسال تسلیحات دوربرد و حمله به عمق خاک روسیه به اوکراین از سوی ناتو صادر شده است. دبیرکل ناتو اخیراً و به صراحت اعلام کرد که اوکراین حق قانونی برای هدف قرار دادن عمق خاک روسیه را دارد. آمریکا به صراحت اعلام کرده است که تلاش میکند سامانههای موشکی دوربرد در اختیار اوکراین قرار دهد. گزارش منابع غربی مثل نیویورک تایمز نیز نشان میدهد فرانسه و انگلیس ارسال موشکهای دوربرد را به اوکراین از چندی پیش آغاز کردهاند. وزیر خارجه آلمان نیز که معمولاً کشورش بسیار با احتیاط در این زمینه عمل میکرد اعلام کرده است ارسال تسلیحات دوربرد به اوکراین را بررسی خواهد کرد. مسئله بعدی استفاده از پولهای بلوک شده روسیه در بانکهای غربی و سود حاصل از آنها برای کمک به اوکراین و تسلیح این کشور است اقدامی که ظاهراً طی هفتههای اخیر بر سر اجرائی کردن آن در اروپا و آمریکا نوعی اجماع حاصل شده است. روسیه تهدید کرده است هرگونه اقدامی در این زمینه با واکنش قاطع مسکو و اقدام متقابل روبه رو خواهد شد. در شرایط مخالفت کنگره آمریکا با کمکهای بیشتر به اوکراین و ناتوانی اروپا در پر کردن شکاف بهوجود آمده به نظر میرسد که این اقدام گزینه کاملاً مناسبی در غرب برای ادامه کمکها به اوکراین تلقی میشود.
اما مسئله دیگری که این روزها به شدت در محافل سیاسی و رسانهای روسیه و غرب سرو صدا کرده است بازی با دیگر خط قرمز روسیه در اوکراین یعنی حضور مستقیم نظامی ناتو در اوکراین است. کلید این بحثها دوشنبه هفته گذشته(7 اسفند) در پاریس زده شد. در حاشیه نشست 20 رهبر ناتو در پاریس ماکرون تلویحاً اعلام کرد که موضوع ارسال نیرو به اوکراین در این نشست مطرح شده است. اما سران حاضر به نتیجه نرسیدهاند اما ماکرون هشدار داد که این سناریو از روی میز حذف نشده است. این اظهارات با واکنش بسیاری در اروپا و آمریکا و خود روسیه رو به رو شد و اکثر کشورهای عضو ناتو اعزام نیرو به اوکراین را رد کردند. همزمان مسکو نیز هشدار داد که در صورت مداخله ناتو در جنگ اوکراین آن هم بدین شکل جنگ بین روسیه و ناتو حتمی خواهد بود. اما رئیسجمهور فرانسه در نخستین واکنش پس از جبهه گرفتن مقامات غربی علیه او درباره اظهاراتش مبنی بر اعزام نیرو به اوکراین، گفت که پیش از گفتن حرفهایش، کاملا درباره آن فکر کرده بود. پنج شنبه هفته گذشته(10 اسفند) نیز ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در نطق سالانه خود دوباره با هشدار به ناتو اعلام کرد که اعزام نیرو از سوی کشورهای غربی به اوکراین، تبعات غمانگیزی برای آنها به همراه خواهد داشت. اما علیرغم این تهدیدها موضوع ارسال نیرو به اوکراین در برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه همچنان دنبال میشود. روزنامه «لوموند» در این زمینه گزارش داده است که دولت فرانسه در حال بررسی اعزام مستقیم یک گروه نظامی کوچک به اوکراین است تا بهعنوان مربی برای نیروهای مسلح کیف و بهعنوان «بازدارنده» مقابل مسکو عمل کنند. این نشریه تعداد «مربیان» نظامی فرانسوی را که بهطور بالقوه مجاز به ورود به خاک اوکراین هستند، فاش نکرد، اما گزارش داد که در صفوف آنها ممکن است برخی «یگانهای متعارف» وجود داشته باشد. بر اساس گزارش لوموند، نیروهای ویژه فرانسه همچنین پیشتر در آموزش سربازان اوکراینی در لهستان و اسکورت محمولههای تسلیحاتی این کشور به کیف شرکت داشتند. این رسانه فرانسوی افزود، با این حال «آنها همیشه در مرز اوکراین متوقف شدهاند.» در گزارش روز جمعه (11 اسفند) لوموند آمده است، آموزشهایی که فرانسه میخواهد به اوکراینیها «در میدان» ارائه کند، شامل آموزش کار با سیستمهای دفاع هوائی است. این رسانه توضیح داد که «حضور سربازان فرانسوی یا کسانی از سایر کشورها بهطور بالقوه از مناطق خاصی از خاک اوکراین محافظت میکند.» این روزنامه گزارش داد، دولت فرانسه ظاهرا استقرار این نیروها را راهی برای ایجاد «معضل استراتژیک» در راه مسکو میداند و میتواند توانایی هدفگیری و حمله روسیه را «محدود» کند. این روزنامه فرانسوی افزود، این کار بهویژه ممکن است قبل از ورود جتهای جنگنده اف-۱۶ ساخت آمریکا که قرار است اواخر امسال انجام شود، «ضروری» باشد. همزمان وزیر خارجه روسیه نیز گفته است که افسران نظامی آمریکا، انگلیس و فرانسه به غیر از مزدوران این کشورها در اوکراین حضور دارند.
بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که جنگ اوکراین هیچ راهحل نظامی ندارد و مجموع کشورهای غربی بدون استفاده از جنگ فراگیر هستهای قادر به شکست دادن روسیه نیستند. ورود دو طرف به جنگ فراگیر هم به نابودی کل اروپا منجر خواهد شد لذا هیچ راهحلی غیر از مذاکرات سیاسی بین دو طرف برای پایان جنگ وجود ندارد و هر اقدامی غیر از این مثل ارسال احتمالی نیرو یا تسلیحات دوربرد تنها به تشدید تنش بین روسیه و ناتو منجر خواهد شد.