اخبار ویژه
آمریکا از ترس دشمنانش در خاورمیانه سیاستی احمقانه در پیش گرفته است
استاد دانشگاه شیکاگو تاکید کرد باقی ماندن نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه، سیاستی احمقانه و پرهزینه است اما دولت آمریکا با وجود علم به این موضوع میترسد که خروجش حمل بر ضعف شود. دانیل لارسون میگوید آمریکا نگران نفوذ ایران و نیروهای همسو با این کشور است.
وی در تحلیلی که از سوی مؤسسه تحقیقات و مشاوره یونومیا منتشر شده، نوشت: در مورد مقاله ژنرال مکنزی که از ادامه حضور نظامی ایالات متحده در سوریه و عراق دفاع میکند، چیزهای زیادی میتوان گفت، اما این ادعاها کاملا نادرست هستند. در نهایت ما میبینیم که نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق حضور دارند تا از حمله داعش به آمریکا جلوگیری کنند. آنها مدعی هستند که اگر نیروهای آمریکایی از آنجا خارج میشدند، به آنها زمان و فضا داده میشد تا «خلافت» را دوباره برپا کنند و خطر علیه کشور ما بیشتر میشد.
برای جلوگیری از حملات تروریستی علیه ایالات متحده، نیازی به نگه داشتن نیرو در این کشورها نیست. این خطای بنیادی بود که ایالات متحده برای چند دهه پس از ۱۱ سپتامبر مرتکب شد و این اشتباهی بود که کمک کرد ایالات متحده به مدت چند دهه درگیر افغانستان بماند. مهمتر از آن، نیروهایی که در حال حاضر در سوریه و عراق حضور دارند واقعا برای محافظت از ایالات متحده در برابر داعش در آنجا نیستند. آنها به یکسری دلایل مبهم، که بیشتر آنها به مخالفت با نفوذ ایران مربوط میشود، در آنجا هستند. در عمل، نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه در آنجا هستند تا اهدافی برای گروههای مسلح محلی باشند. این به معنای به خطر انداختن آمریکاییهاست؛ در حالی که هیچ دلیل قانعکنندهای برای ادامه به خطر انداختن جان آنها وجود ندارد. نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه باید مدتها پیش به خانه میآمدند و هر روز که میمانند بدون هیچ دلیل موجهی در معرض خطر قرار میگیرند.
دولت عراق دیگر نیروهای ما را در آنجا نمیخواهد و دولت سوریه هرگز نمیخواست این نیروها در کشورشان باشند و ایالات متحده نباید سعی کند در جایی که حضور او را نمیخواهند بماند. ایده «آنجا با آنها بجنگید» تبلیغات خستهکنندهای بهشمار میرود. داعش در زمانی که در اوج قدرت بود، توانایی انجام حملات علیه ایالات متحده را نداشت و امروز بقایای این گروه خطر کمتری هم دارند. خطر حمله از سوی این گروه عملا وجود ندارد، و هر خطر احتمالی را میتوان از طریق اطلاعات و نیروهای انتظامی بسیار راحتتر و ارزانتر مدیریت کرد.
مکنزی همچنین در مقاله خود به وحشتآفرینی معمول در مورد عقبنشینی که هر بار که بحث میشود میشنویم، اشاره میکند و عقبنشینی سریع نیروهای آمریکایی را نمونه دیگری از ضعف آمریکا تلقی میکند که میتواند از سوی دشمنان مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. با وجود این، هیچ چیز ضعیفتر و احمقانهتر از ادامه سیاستهای بد به دلیل ترس از ضعیف جلوه یافتن نیست. همیشه این امکان وجود دارد که دشمنان از خروج ایالات متحده سوءاستفاده کنند، اما زمانی که ایالات متحده دارایی مهمی ندارد که در معرض تهدید قرار بگیرد و آمریکاییها بدون هیچ دلیل موجهی کشته و زخمی میشوند، خروج به وضوح گزینه هوشمندانهتری است. قرار دادن نیروهای آمریکایی در جایی که بتوانند به راحتی توسط گروههای مسلح محلی مورد هدف قرار گیرند، هدیهای به نیروهای متخاصم است که اگر آمریکاییها در آنجا حضور نداشتند، راهی برای حمله، به این آسانی، به آمریکاییها نداشتند.
کاملا واضح به نظر میرسد که ایالات متحده نمیتواند به این حملات پایان دهد، یا حداقل نمیتواند از طریق استفاده از زور به آنها پایان دهد، بنابراین نگه داشتن این نیروها در جای خود منطقی نیست. هرچه بیشتر در این کشورها بمانند، احتمال تلفات بیشتر آمریکاییها و خطر تشدید تنش بیشتر است. اگر سیاست ما واقعا بر اساس «تصمیم روشن در مورد آنچه برای ایالات متحده بهتر است» استوار باشد، خروج از عراق و سوریه بسیار بهتر است.
گُرگیجه روزنامه زنجیرهای پس از ناکامی در انتخابات
روزنامه هممیهن ضمن بازگشت به تنظیمات کارخانه(!) مدعی شد انتخابات، خالصسازی بود.
این روزنامه در یادداشتی با عنوان ثمره خالصسازی نوشت: «این انتخابات بهترین زمان برای به ثمر رسیدن بذرهای انحصار و «خالصسازی» بود؛ بذرهایی که از گذشتههای دور کاشته و بهصورت استصوابی آبیاری شده بود و در سال 98 و 1400 رشد کرد و به بلوغ رسید و اکنون میوه آن به ثمر نشسته است. میوه آن جنگ قدرت میان نیروهای خالصشده؛ جنگی تمامعیار؛ که حتی اتهام تقلبهای احتمالی هم به یکدیگر زدند و البته این جنگ در آغاز راه است؛ جنگی که با افشاگریهای پیاپی آغاز شده و توهینها و تحقیرهای فراوانی علیه یکدیگر روا داشتند. جنگی که بازنده اصلی آن تعدادی از جوانان اصولگرایی بودند که سادهانگارانه گمان میکردند، مورد توجه و احترام هستند، ولی تنها افتخاری که نصیب آنان شد، در حد «پاجوش درخت چنار» بود.
آنان حس کردند که احتمالا مثل دستمال کاغذی مصرف شدهاند و اکنون باید دور انداخته شوند. آنانی که گمان میکردند حضور در لیست انتخاباتی مستلزم داشتن صلاحیتهای حرفهای و سیاسی است؛ حالا متوجه شدهاند منشیها و کیفکشهای افراد شاخص است که در لیست قرار گرفتهاند. آنان که گمان میکردند، مبنای ائتلاف لیستها، صلاحیتهای فکری و اخلاقی است، حالا متوجه شدهاند که نه اشتراک فکری مهم است و نه سلامت رفتاری، فقط تعلقات گروهی و تقسیم صندلیها مبنای کار است. گمان میکردند که باید برای عدالت کوشید، متوجه شدند که عدالت فقط یکی از قربانیان این نوع سیاستبازی اصولگرایانه است. متوجه شدند که انتخابات مصداق «آفتابه لگن صد دست، شام و ناهار هیچی» شده است. چند ماه درگیر رد و تایید صلاحیت این و آن بودند. چند روز هم درگیر تشکیل لیست در پشت درهای بسته و سه چهار روز هم پخش پوستر و فعالیتهای توهینآمیز در فضای مجازی علیه یکدیگر و دریغ از یک خط یا گزاره درباره مشکلات مردم و راهحل آن. این انتخابات نشان داد که بالاخره نهال خالصسازی به بار نشست و اکنون به اندازهای بزرگ شده است که «چنار غیرمثمر» با «چند پاجوش بیخاصیت» و یک مجموعه از افشاگریها و توهینها و اتهامات بدون پاسخ را بتوان بهعنوان میوه نهائی آن معرفی کرد.
این انتخابات نشان داد که این رایدهندگان نیز از خواب خوشبینی سال ۱۳۹۸ و 1400 بیدار شدهاند و با آرای پراکنده و متشتت و غیرلیستی، ناامیدانه میکوشند افرادی معتبر را به مجلس بفرستند که شاید در لیستهای اصولگرا معرفی نشدهاند. ولی چه فایده که این کار به نتیجه نمیرسد، زیرا برونداد نهائی مجلس را نه افراد؛ بلکه احزاب میسازند. اگر در سال 1398 یک ائتلاف شناسنامهدار اصولگرا اکثریت قاطع اندک شرکتکنندگان را به دست آورد و طی چهار سال هیچ کاری نتوانست بکند، اکنون چندین گروه بیشناسنامه وارد مجلس میشوند؛ و هرکدام مثل گوشت قربانی آن را به سوی خود خواهند کشید».
گُرگیجه هممیهن در حالی است که اولا این روزنامه هفته گذشته تیتر اول خود را به این عنوان آمیخته به هیجانزدگی اختصاص داده بود: «میانهروها با یک لیست آمدند؛ جناح راست با ۳ لیست در تهران». هممیهن همچنین در روز دیگری تیتر زده بود: «103 نامزد میانهرو در سراسر کشور». این چه پروژه خالصسازیای هست که به اذعان هممیهن، طیف مقابل با سه فهرست (بلکه پنج فهرست متنوع) در میدان رقابت وارد شده بود؟! آیا میشود خالصسازی را به عنوان پروژه ادعایی به اجرا گذاشت و در عین حال پنج فهرست به طور جدی- بعضا در حد تنش و تخریب- رقابت کنند؟ مخاطب آن ذوقزدگی گردانندگان هممیهن از سه لیسته شدن رقبا و «امکان تشکیل فراکسیون قوی توسط اصلاحطلبان» را باور کنند، یا ادعای اجرای پروژه خالصسازی را؟!
ثانیا برخلاف ادعای دیگر هممیهن، جوانان اصولگرا یا انقلابی نهتنها در این انتخابات بازنده نشدند بلکه بنابر نتایج اولیه انتخابات به ویژه در تهران، در صدر نامزدهای منتخب/ یا محتمل برای انتخاب در دور دوم هستند.
ثالثا اگر انتخابات هویت واقعی نداشت چرا گردانندگان همین روزنامه با بیانیه 110 نفره اصلاحطلبان همراهی کردند و لیست دادند و از لیستهای مدعیان اصلاحات و اعتدال حمایت کردند؟!
رابعا طیف متبوع هممیهن هم در انتخابات 1398 و هم در سال 1400 نامزدهای متعدد داشتند و به جای عقدهگشایی علیه دیگران باید پاسخ میدادند که چرا نفر اولشان در انتخابات مجلس یازدهم 69هزار رای و نفر اولشان در انتخابات شورای شهر، کمتر از 39هزار را کسب کرد؟! اظهارنظری جز پاسخ به این سؤالات، گزافهگویی و عقدهگشایی بیهوده است.
یادآور میشود همزمان با آشفتهگویی هممیهن، خبرگزاری خبرآنلاین وابسته به مدیران دولت روحانی، در تحلیلی که رد ادعای هممیهن مبنی بر اجرای پروژه خالصسازی است، نوشت: در این انتخابات هرچند بار دیگر شورای ائتلاف توانست با سهمدهی به جبهه پایداری یک لیست مشترک واحد را منتشر کند، اما چندپاره شدن اصولگرایان و سونامی لیستدهی در این انتخابات در نهایت تاثیر خود را گذاشت و رأی تهران به جای لیستی، ترکیبی شد. نتایج انتخابات تهران هنوز به طور کامل اعلام نشده است اما شمارش نزدیک به یکسوم صندوقها حکایت از آن دارد که منتخبان این دور از انتخابات تهران نه از یک لیست بلکه قرار است از چند لیست باشند. تا این لحظه که این گزارش نگارش میشود، ۳۰ نفر منتخب تهران، یک نفر از لیست شورای وحدت، ۱۳ نفر از لیست شورای ائتلاف و پایداری و ۱۷ نفر از لیستهای جبهه صبح ایران(منتسب به رائفیپور) و لیست ائتلاف مردمی نیروهای انقلاب اسلامی(امنا) هستند.