kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۳۲۵۶
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۹
گفت‌وگو با دکتر خدیجه گرشاسبی عضو شورای شهر بوشهر

خاطرات نوجوانی در پشت جبهه‌ها

دکتر خدیجه گرشاسبی که امروز از اعضای شورای شهر بوشهر است، در دوران دفاع مقدس نوجوانی یازده، دوازده‌ساله بود. خانم گرشاسبی در این گفت وگو خاطرات نابی از آن دوران را بازگو کرده‌اند؛ از بانوان مجاهدی برایمان سخن گفت که در پشت جبهه خالصانه برای رضای خدا کار می‌کردند و در آماده‌سازی مایحتاج رزمندگان تلاش می‌کردند. صحبت‌های ایشان را می‌خوانید:
سید محمد مشکوه‌ًْالممالک 
***
دکتر خدیجه گرشاسبی متولد دوم اردیبهشت ۱۳۴۸ شهر بوشهر، عضو شورای شهر و مسئول برگزاری کلاس‌های آمادگی برای ازدواج زوجین هستم. تولدم مصادف با تولد حضرت خدیجه(س) است و این به عقیده‌ام سعادت بزرگی بود که نصیبم شده است. از برکات همین ماه و همزمانی با میلاد خجسته پیامبر اکرم و به دنیا آمدن در خانواده‌ای معتقد بود که سعادت دینداری نصیبم شده است. من در خانواده‌ای بسیار متدین بزرگ شدم و علاقه شدیدی به ورود خود به حوزه علمیه داشتم تا اینکه در سن ۱۴ سالگی یعنی سال ۱۳۶۶ به آرزوی دیرینه خود رسیدم و وارد حوزه شدم.
برگزاری کلاس‌های آمادگی برای ازدواج زوجین 
کلاس آمادگی برای زوجین، کلاس پرتنشی است و در سراسر کشور برگزار می‌شود. زوجین به‌خاطر ثبت ازدواج باید در این کلاس‌ها حضور داشته باشند و گواهی دریافت کنند.
فعالیت بانوی بوشهری در عرصه خیرین
بنده بعد از شش فرزند که همگی زمان تولد فوت کردند به دنیا آمدم! به خاطر فوت شش فرزند قبلی، مادرم نذر کرد که اگر سالم به دنیا بیایم، تا قبل از سن تکلیف هر سال در ایام عزاداری سیدالشهدا پای برهنه به عزاداران حسینی در تعزیه شربت بدهم من هم از دوسالگی تا نه سالگی در این ایام مشک شربت به دوش می‌کشیدم و به عزاداران خدمت می‌کردم. گمان می‌کنم اگر امروز به توفیق خدمت به اهل بیت(ع) و محبان آن بزرگواران رسیده‌ام به خاطر همان اتفاقات بوده است. 
بعد از ازدواج از بوشهر رفتم و وقتی به بوشهر بازگشتم فعالیت در حوزه علمیه بوشهر را آغاز کردم همواره سعی کردم در حد توان با کمک‌های مادی و معنوی نیازی از نیازهای مردم را برطرف کنم. به‌خاطر دارم یک بار برای رفع نیاز فرد نیازمندی که به من مراجعه کرده بود با اجازه همسرم تمام النگوهایم را فروختم و هزینه عمل جراحی آن شخص را دادم.
یک بار هم هزینه رهن خانه فردی را تهیه کردم که خانه نداشت و زندگی‌اش داشت از هم می‌پاشید. اینکه می‌دانم زندگی آن فرد سامان گرفت و حالا دو فرزند دارد حال خوشی به من می‌دهد. این را باور کنید که کار خیر اگرچه پاداش بزرگی در آخرت دارد در این دنیا نیز لذتی نصیب انسان می‌کند که قابل وصف نیست.
در راستای رهنمودهای مقام معظم رهبری اقدام به تاسیس مدرسه قرآنی کردم و به همین وسیله برای برخی طلاب اشتغال‌زایی شده است. از آغاز کار مجمع خیرین حوزه علمیه استان عضو این مجمع شدم و ماهانه مبلغی را به حساب مجمع واریز می‌کنم. ضمن اینکه واسطه معرفی برخی خیرین به مجمع شده‌ام. از هر راهی می‌توان به حوزه کمک کرد. مسئله مهم تاثیرات این کارها روی زندگی فرد است.
تأثیر انجام کار خیر در زندگی شخصی
اثرات این کارها در زندگی من کاملا نمایان است، داشتن دو پسر مؤمن و متعهد به شئون اسلامی و همچنین همسری مؤمن از اثرات این کارهاست. فرزندان من تا به امروز کوچک‌ترین رفتار نامناسبی با من نداشته‌اند. یکی از پسرانم خادم اهل بیت و قاری قرآن است. فرزندانم نماز جماعتشان ترک نمی‌شود و این همه به برکت خدمت در خانه اهل بیت(ع) و حوزه علمیه است. 
استان بوشهر پیشقدم در دفاع از حیثیت وطن
استان بوشهر، استانی است که در زمینه‌های فرهنگی، به‌ویژه زمینه دفاع از حیثیت سرزمین پیشقراول بوده است. اگر تاریخ را مطالعه کنید، اولین مبارزات مسلحانه علیه استعمارگرها که توانست از پیشروی دشمنان انگلیسی جلوگیری کند، در شهر بوشهر انجام شد که مرکز آن بود‌. فرمانده بزرگ دفاع در برابر حضور انگلیس‌ها رئیسعلی دلواری بود که با فرماندهی ایشان اقداماتی بزرگ صورت گرفت. در کنار آن‌ها چه زیبا بانوان باشجاعت و بانوانی که شهامت و ازخودگذشتگی داشتند و سربازان و خاندان رئیسعلی دلواری را حمایت کردند.
دفاع همه‌جانبۀ مردم بوشهر در دوران دفاع مقدس
در هشت سال دفاع مقدس هم بنده نوجوانی یازده دوازده‌ساله بودم. در دوران شروع جنگ، شاهد حضور بانوانی بودم که در زمینه‌های مختلف پشت جبهه، در تدارکات جبهه در عین این‌که جوانان را حمایت می‌کردند، از آن‌ها استقبال و آن‌ها را بدرقه می‌کردند. این خواهران عزیز مایۀ مباهات و دلگرمی برای جوانان رزمنده ما بودند.
بانوان و مادران ایرانی 
پشت جبهه حامی رزمندگان بودند
خاطراتی را که می‌خواهم بیان کنم یادآور خاطرات دوران نوجوانی حقیر در دوران هشت سال دفاع مقدس است؛ که در کنار مادران و شیر زنان شهر و استانم بوشهر پشت جبهه حرکت می‌کردم. من در کنار دیگر مادران و بانوانی با علاقه‌ای که نسبت به رزمندگان، پدر و برادرانمان داشتیم در صحنه پشت جبهه تلاش می‌کردیم و همه مادران آن روزها حامی و یار خوبی برای همسران برادران و فرزندان خود بودند.
آن روزهای دفاع مقدس بانوان و ما در پشت جبهه در مرکز بسیج و محلی که مربوط به جمع‌آوری مواد غذایی بود، با کمک‌هایی همچون پخت نان، تهیه مواد غذایی و همچنین شست‌وشوی لباس برادران و رزمندگان فعالیت داشتیم.
عشقی که ما را پشت جبهه فعال‌تر می‌کرد
شاید این سؤال مطرح شود که چه چیزی باعث شد که ما ساعت‌ها و روزها در کنار مادران می‌نشستیم و کار پخت نان، بسته‌بندی مواد غذایی و شکستن و بسته‌بندی قند را انجام می‌دادیم و خسته نمی‌شدیم؟!
عشق به انقلاب، عشق به حضرت امام (ره) و وطن و عشق به برادران رزمنده بود و من این را از ته قلبم عرض می‌کنم این عشق و حس به وطن ما را جذب و حمایت می‌کرد که در پشت جبهه فعالیت کنیم و آن حس عشق را بیشتر می‌کرد و عشق به انقلاب را برای ما پررنگ‌تر می‌ساخت.
سرودهای حماسی و فراموش‌نشدنی دوران انقلاب
سرودهای انقلاب و سرودهای حماسی که خوانده می‌شد مثل سرودهای حماسی آهنگران را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، آن سرودهای حماسی که از رادیو و بلندگوی مسجد، بلندگوی بسیج و یا محله پخش می‌شد.
بنده آن روزها 14 سال بیشتر نداشتم با آن عشقی که به انقلاب داشتم کنار مادران شهید می‌نشستم و نگاه می‌کردم که این مادران شهید چگونه با عشق تلاش می‌کنند، ایثار و ازخودگذشتگی دارند. 
دعای دوران نوجوانی‌ام؛ ادامه‌دهنده راه شهدا باشم
این خاطره خیلی برایم زیباست در همان لحظات که سبدهای مواد غذایی را بسته‌بندی و می‌چیدیم و آماده می‌کردیم تا وسیله نقلیه می‌آمد و آنها را بار می‌زدند، من با زبان نوجوانی خود دعا می‌کردم و از ته دل از خدا می‌خواستم و البته که دعایم مستجاب شد.
آن روزها طلب می‌کردم و می‌گفتم خدایا من که نمی‌توانم در معرکه جنگ باشم و رو در رو با دشمن بجنگم ولی کمک کن تا بتوانم ادامه دهنده راه شهدا، خون شهدا و رزمندگان مملکتم باشم. خدایا به من توفیق بده که به وصیت نامه شهدا جامعه عمل بپوشم. 
در حال حاضر خرسندم و شاکرم از خدای بزرگوارم که دعای مرا اجابت کرد و خرسندم کنار جانبازی که هشت سال دفاع مقدس جنگید و در اوج عملیات‌های مختلف ساعت‌ها در محاصره دشمن بود، شاکرم که در کنار او بتوانم خدمتگزار باشم و فرزندانی تربیت کنم که عاشق شهدا، راه سید و سالار شهدا و خدمتگزار سید شهدا هستند و توفیق خدمت به این فرزندان را خداوند به من عنایت کرده است. 
شهر بوشهر هم از شهرهایی است که شهدای شاخصی دارد، مثل شهید نادر مهدوی، شهید کرد، شهید ماهینی که این‌ها در جنگ‌های نامنظم حضور داشتند. این شهدا در کنار شهید چمران جنگیدند و توانستند از حریم و حیثیت این انقلاب و این نظام دفاع کنند.
تربیت معنوی برای جوانان راه‌گشاست
زمانی که صحبت از جنگ و جبهه می‌شود، بیشتر از بعد معنوی آن صحبت می‌شود. به این دلیل که معنویت روی تربیت بسیار تاثیرگذار است. معنویت بدون تربیت نمی‌تواند باشد. باید تربیت معنوی داشته باشیم. من اگر الان عشق به این چادر دارم، عشق به این حجاب دارم، عشق به ولایت و ائمه معصوم دارم، هرچه دارم از این تربیت معنوی است که پدر و مادرم قبل از پیروزی انقلاب مرا با محیط‌های مذهبی و معنوی آشنا کردند. من فکر می‌کنم تربیت معنوی بیشترین تأثیرات را می‌تواند بر جوانان ما داشته باشد. 
الان در بین برخی از جوانان ما مسائل معنوی کمرنگ شده ‌است؛ یکی از آن زمینه‌ها نماز است. پدران و مادران در این زمینه نقش بسزایی دارند. ما پدران و مادران باید تفسیری از اعمال معنوی‌مان برای جوانان داشته باشیم و به آن‌ها نشان دهیم. عملکرد ما برای فرزندانمان باید راه‌گشا باشد و معنویت همراه با عمل باشد. اگر شما بخواهید در معنویت رشد کنید، باید من مادر، من پدر، من مسئول و خادم بتوانم علاوه ‌بر معنویتی که از زبانم جاری می‌شود، مخاطب رفتار با معنویتم را هم مشاهده کند.
معنویت هم با گفتار است، هم با رفتار و هم با عمل انسان‌ها. اگر ما این را بروز و ظهور دهیم و آشکار کنیم و جوانان ما بتوانند آن را لمس کنند، مطمئناً معنویت می‌تواند برگردد. همان معنویتی که ما در دوران هشت سال دفاع مقدس داشتیم. چراکه بعضاً جوان می‌بیند من به‌عنوان یک خادم بیان معنویت دارم، ولی عمل معنوی ندارم؛ اما اگر معنویت در عمل من متجلی شود؛ جوان می‌تواند آن معنویت را بگیرد. معنویت را از من یاد می‌گیرد.
مطمئن باشید هرچه بتوانیم در فضاهای علمی و معنوی فرزندانمان را بیشتر کنیم، توانسته‌ایم آن معنویت را برگردانیم. الان معنویت برخی از فرزندان ما را دزدیده‌اند. باید بتوانیم این معنویت را برگردانیم و این اقدام با همان حماسه‌ها و ایثارهای بچه‌های ما در دوران دفاع مقدس و خاطرات رزمندگان ما در آن دوران تقویت می‌شود.
شب گذشته خاطره‌ای از شهید صیاد شیرازی خواندم که امروز در کلاس آموزش قبل از ازدواج هم بیان کردم. شهید صیاد شیرازی اهمیت والایی به نماز اول وقت داشتند. این خاطره خیلی برایم زیبا بود که ایشان سوار قطار شده بودند و به‌طرف مناطق عملیاتی دفاع مقدس می‌رفت. قبل از سفر با معاون خودش هماهنگ می‌کند و می‌گوید: «شما بروید به مسئولان بگویید که حرکت قطار را طوری تنظیم کنند که برای نماز اول وقت به ایستگاه برسد.» وقتی از ایشان سؤال می‌کنند: «چه چیزی باعث این همه ارزش و مقام والا و پیشرفت شما شد؟» می‌فرمایند: «نماز اول وقت.» 
ما می‌توانیم با بهره‌مندی از خاطرات جوانانمان، رزمندگان و خاطرات فرماندهان ما که شاخص هستند، معنویت را تقویت کنیم. 
تلاش نظام شاهنشاهی 
برای کمرنگ کردن نمادها و رفتارهای دینی
نظام شاهنشاهی همواره تلاش می‌کرد نمادها و رفتارهای دینی را کمرنگ کند اما اعتقادات مذهبی و علاقه به اسلام و تشیع اتفاقی نبود که ناگهان وارد زندگی مردم ایران شده باشد.
به عقیده بنده، اگر تداوم رفتارهای اسلامی در وجود فرزندان آن دوران دیده می‌شد به خاطر تاثیرات تربیت خانوادگی بود نه تعاملات اجتماعی، یادم می‌آید روزی در زمان شاه برای مراسم تولد فرح پهلوی در مدرسه‌مان رقص و پایکوبی بود و من به خاطر امتناع از برداشتن روسری از سرم و نرفتن به مجلس جشن تنبیه شدم یک ساعت تمام مسئولان مدرسه کتکم زدند و تنبیه‌ام کردند به خاطر سن کمم بی‌هوش شدم ولی در همان حال و احوال خوشحال بودم که به آن مجلس نرفتم.
اکنون خرسندم و خدا را شاکرم که زیباترین ارثی که حضرت زهرا(س) برای بانوان مهیا کرد یعنی همان حجاب، حجب و حیا زهرایی را بر سر دارم.