kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۲۰۴۷
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۰
سالگرد رفراندوم جعلی شاه

قرار بود ایران به اسرائیل دوم تبدیل شود

 
 
 
* دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
به نظر می‌آید طرح موسوم به «اصلاحات ارضی» که اصل اول و مهم‌ترینِ اصول ششگانه همه‌پرسی شاه در ششم بهمن 1341 محسوب می‌شد، ادامه طرح 8 ماده‌ای بود که عزیزالله نعیم (رئیس سازمان صهیونیست ایران در زمان رضاخان) برای تصرف زمین‌های کشاورزی ایران توسط یهودیان مهاجر به دربار شاه داد. 
در سند تکان‌دهنده‌ای که در کتب و اسناد مختلف نقل شده، عزیزالله نعیم، رئیس کل تشکیلات صهیونیست ایران در سال 1310 شمسی در طرحی 8 ماده‌ای از رضاخان خواست که زمین‌های ایران را برای کشاورزی به طور مجانی در اختیار یهودیان سراسر دنیا بگذارند و آنها را به تابعیت ایران درآورند، تا به ایران آمده و به آبادانی این زمین‌ها بپردازند. 
به عبارت دیگر آنچه از این طرح تحت عنوان «آباد کردن اراضی خالصه ایران»، مد نظر رئیس تشکیلات صهیونیستی در ایران قرار داشت، در همان زمان در فلسطین در حال اجرا بود و زمین‌های اعراب مسلمان فلسطینی با هدایت تشکیلات جهانی صهیونیسم، به ثمن بخس در اختیار یهودیان مهاجر قرار می‌گرفت تا زمینه‌های تشکیل دولت یهود در فلسطین به‌وجود آید. 
در کتاب «سازمان‌های یهودی و صهیونیستی در ایران» در مورد طرح فوق آمده است:
«... اکثر مردم ایران هنوز اطلاع ندارند که محافل نیمه مخفی یهودی – صهیونیستی تا قبل از توطئه اشغال فلسطین، طرح پیچیده و اسرارآمیزی را برای تصرف بخش وسیعی از اراضی ایران تدارک دیده بودند. آنها درصدد بودند با اشغال مناطق گسترده‌ای از ایران و ایجاد پایگاه‌های پوششی و استقرار یهودیان نقاط مختلف جهان به‌ویژه اروپا، در آن سامان، به طور خزنده‌ای برایران تسلط یابند که مشابه آن را در فلسطین اجرا کردند. با این تفاوت که ایده مزبور با رمز پنهان «صهیونیسم بدون صهیون» به‌جز ایران، چند نقطه از آمریکای لاتین و آفریقا را هم در بر می‌گرفت...»
طرحی که از اسرائیل آمد
از آن پس کانون‌های صهیونیستی به طور مداوم در پی راهی برای نفوذ و تصاحب زمین‌های کشاورزی ایران بودند. مئیر عزری (نخستین سفیر اسرائیل در ایران) در خاطراتش که به عنوان کتابی تحت عنوان «یادنامه» به چاپ رسیده، در مورد اجرای طرح‌های اسرائیل در کشاورزی ایران می‌نویسد:
«... در سال 1962 (1341) ...یکی از نخستین برنامه‌هایی که کارشناسان اسرائیلی برای کشاورزی ایران طراحی و برنامه‌ریزی کرده بودند، «طرح اسرائیل برای عمران کشاورزی کلی در ایران» نام گرفت... وزارت خارجه به درخواست من، «عزرا دانین» را به سرپرستی یک گروه هشت نفره برای بررسی ریزه‌کاری‌های برنامه به ایران گسیل داشت. چند روز پیش از اینکه لایحه قانونی اصلاحات ارضی در مجلس شورای ملی، آماده تصویب نمایندگان گردد، دو شبانه‌روز پیاپی در همه ریزه‌کاری‌های این قانون موشکافی می‌کردیم و همه گوشه و کناره‌هایش را از دیدگاه‌های گوناگون سنگین و سبک می‌کردیم...»
در23 ژانویه 1963 برابر با 3 بهمن 1341 روزنامه اسرائیلی خروت، چاپ تل‌آویو در مورد پشت پرده لوایح ششگانه شاه و حضور فعال صهیونیست‌ها در شکل‌گیری و اجرای آنها چنین نوشت:
«... شاه 6 قانون اساسی جدید را که تاثیر فراوانی بر اوضاع اجتماعی‌، اقتصادی و سیاسی ایران دارد به تصویب مردم خود می‌رساند...تصویب 6 قانون مزبور، اجرای اصلاحات ارضی را که یک سال پیش شروع شده است، سرعت بیشتری می‌بخشد. اسرائیل در طرح و اجرای 6 قانون مزبور کمک شایانی به ایران کرده است و از رئوس مذاکرات سه ماه پیش موشه دایان‌، وزیر کشاورزی ما با شاه ایران پیرامون اصلاحات اجتماعی که باید در ایران صورت می‌گرفت‌، بوده است. برخی از روزنامه‌های ایران اخیرا برای اولین بار به کمک‌های فکری و فنی اسرائیل اشاره‌ای داشته...»
حسن ارسنجانی در تاریخ 11/12/1341 برای اجرائی کردن طرح موسوم به اصلاحات ارضی به اسرائیل رفت و ضمن دیدار با مقامات اسرائیلی از جمله موشه دایان و عزرا دانین‌، حضور کارشناسان اسرائیلی را در تمامی مراحل اجرای طرح یاد شده، مورد تاکید قرار داد. 
بخشش از جیب ملت به کیسه شاه!
اما بر اساس اسناد معتبر، زمین‌هایی که در دوران به اصطلاح اصلاحات ارضی در میان کشاورزان تقسیم گردید، از یک طرف بخشی از یک میلیارد و دویست میلیون متر مربعی بود که رضاخان در دوران حکومتش از کشاورزان و دهقانان غصب کرده بود و حالا مجددا در قبال پولی که از بیت‌المال به حساب شاه ریخته می‌شد، به گروهی دیگر برمی‌گرداندند (آن هم بدون هیچ‌گونه سیستم آبرسانی و بذر و امکانات و ابزار کشت و زرع) و از طرف دیگر هم زمین‌های خرده مالکانی بود که با دریافت پول به شهرها کوچ کرده و به واسطه‌گری روی آوردند. 
آنچه در این میان دست نخورد، خیل زمین‌های وسیعی بود که در اختیار خاندان سلطنت و هزار فامیل وابسته‌شان قرار داشت و طبق شواهد و اسناد موجود، همین زمین‌ها بود که توسط کارشناسان کشاورزی اسرائیل مورد بهسازی و بهره‌برداری مطلوب قرار می‌گرفت. 
مئیر عزری در کتاب «یادنامه»، از جمله این زمینداران بزرگ پس از اصلاحات ارضی به خانواده خسروانی (که بهائی بودند و در مقاماتی همچون ریاست ستاد ارتش و وزارت کار و کشور حضور داشتند) اشاره کرده که صاحب چندین روستا در مناطق مرکزی ایران بودند، همچنین خانواده سپهبد باتمانقلیچ که مالکیت 35 دهکده کوچک و بزرگ را در نقاط مختلف داشتند و یا ملک تاج علم (همسر اسدالله علم) که زمین‌های وسیعی ازپدرش قوام الملک در اختیار داشت و زمین‌هایشان با استفاده از کارشناسان اسرائیلی به بهره‌برداری مطلوب رسید. 
 بهاییان به زمینداران بزرگ تبدیل شدند
سياست «تقسيم اراضي» حکومت پهلوي در دوران طولاني دولت اميرعباس هويدا، بسياري از اعضاي فرقه ضاله بهائيت و دیگر صهیونیست‌ها را به بزرگ مالکان ايران بدل ساخت. کار به جايي رسيد که محسن پزشکپور، نماينده آخرين دوره مجلس شوراي حکومت پهلوي، در جلسه طرح و بررسي لايحه بودجه سال 1357 گفت: 
«... در مسير اصلاحات ارضي يک فئوداليسم جديد به‌وجود آوردند... زمين را به روستاييان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آنها گرفتند و آن وقت آن زمين‌ها را به‌دست عده معدودي دادند... اين زمين‌ها را به ‌نام ملّي شدن از هزار نفر گرفتند و به يک نفر (مثل هژبر یزدانی بهائی ) دادند...»
نکته قابل توجهی که در این میان وجود دارد، آن است که طرح اصلاحات ارضی اگرچه توسط والت ویتمن روستوی یهودی و مشاور جان اف کندی رئیس‌جمهوری آمریکا ارائه گردید ولی پس از مسافرت ژنرال موشه دایان که با عنوان وزیر کشاورزی به ایران آمد، به مرحله اجرا رسید. بعدا روزنامه‌های اسرائیلی نوشتند اساسا این موشه دایان بوده که در ملاقاتش با شاه، طرح اصلاحات مذکور را ارائه کرده است!
 کشاورزی ایران نابود شد
از نتایج اجرای قانون اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، همین بس که در سال 1356 کشاورزی ایران بر اساس آمار موجود به نابودی کامل رسید. طبق آمار ارائه شده در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن» اثر همایون کاتوزیان، در سال 1350 یعنی 10 سال پس از اجرای قانون اصلاحات ارضی، ارزش کل تولیدات کشاورزی ایران‌، حتی نسبت به میزان مصرف روستاییان 3/7 میلیارد ریال کسر داشت!! 
در همان کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن» درباره میزان سقوط اقتصادی رژیم شاه درسال‌های پایانی حکومتش آمده است:
«... در استراتژی توسعه اقتصادی شاه‌،...رشد عواید نفت به سقوط سهم صادرات غیرنفتی انجامید، به طوری که در سال 1356 سهم صادرات غیرنفتی به 2 درصد کاهش یافت. به بیان دیگر، در آستانه دروازه‌های«تمدن بزرگ»، صادرات کالای کشاورزی و صنعتی ایران، تنها 2 درصد کل صادرات کشور بود!!»
مئیر عزری در دفتر دوم خاطراتش ضمن اشاره به شکست پروژه‌های ایجاد دهکده‌های نمونه کشاورزی مانند اسرائیل در ایران، اعتراف کرده که سرانجام فعالیت‌های کشاورزی و دامپروری آنها در ایران به علت قصور طرف ایرانی در دهه 50 فرجامی نیافت. این در حالی بود که در همان سال‌ها، هزاران تن میوه و گوشت و تخم مرغ و مرغ از اسرائیل وارد کشور می‌شد! ولی کشاورزی و دامپروری ایران که زمانی خود صادر‌کننده‌ای عمده بود، در گوشه‌های ورشکستگی دست و پا می‌زد.
دکتر محمدقلي مجد، تاریخ‌نگار معاصر در «کتاب خرده‌مالکان و اصلاحات ارضي در ايران: 1962-1971»، قرباني اصلی اصلاحات ارضی شاه را کشاورزي ايران دانسته و نوشته است:
«... در حالی که تا سال 1960 ميلادي ايران از نظر توليد محصولات کشاورزي کاملاً خودکفا بود‌، اما در سال 1963 ايران 56 هزار تن غله وارد کرد که هنوز رقم قابل توجهي نبود و تنها يک درصد مصرف داخلي را تشکيل مي‌داد. اما تا سال 1977، واردات غله ايران به 43/ 2 ميليون تن افزايش يافت...»
 نهضت امام در مقابل اسرائیلی شدن ایران
حضرت امام خمینی (رحمت‌الله علیه) همچون دیده‌بانی بیدار، پیش از اجرای رفراندوم لوایح شش‌گانه، در 2 بهمن 1341 یعنی 4 روز پیش از انجام رفراندوم، اطلاعیه‌ای صادر کرده و آن را محکوم نموده و خلاف شرع دانستند. در بخشی از اطلاعیه ایشان آمده بود:
«... مقامات روحانی برای ‏‏قرآن‏‏ و مذهب احساس خطر می‌کنند. به‏‎ ‎‏نظر می‌رسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد‏‎ ‎‏مربوط به مذهب است... ‎‏علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و ‏‏قرآن‏‏ احساس خطر‏‎ ‎‏کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول‏‎ ‎‏نباشند....»
به دنبال حضرت امام، شاگردان و پیروان ایشان با پیشگامی ‌روحانیت مبارز نیز وارد صحنه مبارزه شده و با تحریم همه‌پرسی فرمایشی در‌باره اصلاحات اسرائیلی/ آمریکایی موضعی سخت گرفته و رژیم شاه را با بحرانی عمیق رو‌به‌رو ساختند که به دستگیری و سرکوب و تبعید گسترده این روحانیون و انقلابیون مسلمان انجامید. 
اصرار رژیم شاه بر ادامه سیاست‌های ضداسلامی و دستگیری و سرکوب روحانیت انقلابی باعث شد حضرت امام عید سال 1342 را عزای عمومی اعلام نمایند و ماجرای تقابل رژیم شاه با نهضت نوخاسته امام به فاجعه خونین مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342 کشیده شد و فصلی جدید در تاریخ مبارزات ملت ایران پدید آمد.