روایـت کاذب و سرنوشت جنگها
امروزه مدلاسیون جنگها پیچیده و چندلایه شده است و با تصور ذهنی ما از جنگ منحصر در میدان نبرد متفاوت است.
جنگها در جبهههای مختلف ساخته و روایت میشوند؛ جنگ سخت که به صحنه نبرد و جنبه نظامی آن میگویند. جنگ نیمهسخت که شامل کودتا و ترورها میشود. جنگ نرم که توسط رسانهها پیاده میشود.
در عصری زندگی میکنیم که دیگر رسانه به مثابه رسانه نیست و کارکرد خود را تغییر داده و بیشتر به سلاح جنگی شبیه است. جنگ رسانهای مهمترین ابزار جنگ نرم در عصر ارتباطات و اطلاعات است.
در این میان اخبار نقش مهم و حیاتی را در تولید و کنترل جنگها ایفا میکنند. از دیرباز دروغ نیز بخش مهمی از تاکتیکهای جنگ روانی محسوب میشده است. با استراتژی دروغ بزرگ سعی میشود تا مخاطب به فضای روانی متفاوت از واقعیت سوق داده شود.
رویدادهای چند سال اخیر منطقه مانند جنگ افعانستان، عراق و سوریه گواهی بر اینکه اخبار نقش بهسزایی در تولید و کنترل جنگها دارند میباشند.
حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ درپی واقعه ۱۱ سپتامبر و برای پاکسازی القاعده شروع شد که آنچه بعدا روشن شد، کوچکترین نشانهای از وجود برپاکننده حمله ۱۱ سپتامبر به دست نیامد و آمریکا با تحمل شکستی استراتژیک پس از ۲۰ سال با هزینه نجومی 2/26 تریلیون دلار، افغانستان را به طالبان تحویل داد.
جنگ عراق با خبر دروغی در مورد وجود سلاح کشتار جمعی در عراق و ارتباط حکومت سابق آن با گروهک القاعده، توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ شروع شدکه بعدا به اذعان مقامات آمریکایی هیچ سلاح کشتار جمعی پیدا نشد و جان کری طی مصاحبهای که با تلویزیون فرانسوی LCI داشت، تاکید کرد که این یک جنگ «واقعا تهاجمی» بود و براساس «دروغی» مبنی بر اینکه بغداد به طور مخفیانه تسلیحات کشتار جمعی دارد،
انجام شد.
حمله به سوریه در سال ۲۰۱۱ نیز با خبر پیداشدن گورهای دستهجمعی سه ماه بعد از اعتراضات مردم و استفاده حکومت از سلاحهای شیمیایی کلید خورد.
افشاگریِ سایت «ویکیلیکس» درخصوصِ عدم تطابقِ گزارشِ ماه مارسِ سازمان منع گسترش سلاحهایِ شیمیایی در قبال سوریه با واقعیتِ موجود، یک رسوایی دیگر برایِ کشورهای غربی به ویژه انگلیس، فرانسه و آمریکا رقم زد.
«ایان هندرسون» کارشناس سازمان منع گسترش سلاحهای شیمیایی، از تحریف و دستکاری نتایج تحقیقات درباره حمله شیمیایی به دوما خبر داد و اعلام کرد که گزارش رسمی این سازمان درباره حمله به شهر دوما در استان ریف دمشق سوریه، با واقعیتها منطبق نیست.
در ابتدای عملیات طوفان الاقصی نیز خبر جعلی سر بریدن نوزادان توسط حماس پررنگ شد تا چهرهای قوی از مقاومت به جهانیان عرضه نشود و فرصت دوباره برای مظلومنمایی اسرائیل در اذهان عمومی ایجاد شود. روایت جعلی از سارا سیدنر خبرنگار CNN که با انتشار پیامی در صفحه شخصی خود در ایکس (توئیتر سابق)، بابت انتشار اخبار نادرست در رابطه با سر بریده شدن کودکان و نوزادان توسط حماس، عذرخواهی کرد.
خبری که حتی به سخنان جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا نیز راه پیدا کرد؛ اظهارنظری که کاخسفید اندکی بعد مجبور شد آن را تکذیب کند. سناریو دروغ اولیه و اعتراف ثانویه برای خرید اعتبار و اعاده حیثیت برای خود و رسانه.
اما در ادامه جنگ غزه دیگر با دروغگویی، روبهرو نیستیم بلکه با تکنیک جدید و خاص رسانهای در سطحی متفاوت به نام ایجاد پریشانی معنایی روبهرو هستیم. بدینگونه که رسانهها حس داغ و اولیهای که از خبر حمله اسرائیل به بیمارستان در مردم ایجاد میشود را با گیجی و اغتشاش مخلوط میکنند و با ایجاد تردید، عواطف درست انسانی را خنثی میکنند.
رسانهها در ابتدا حماس را متهم به حمله و استفاده از کودکان به عنوان سپر انسانی کرده سپس فرضیه تونلهای حماس در زیر بیمارستان را مطرح و در رفت و آمد بین دروغهای متعدد، آنجا که دنیا باید فریاد سر دهد نسلکشی را تمام کنید، کودککشی را پایان دهید، واقعیت را به قتل میرسانند.
تا به اینجا دانستیم که بمبهای رسانهای چگونه اعصاب مخاطب را مختل میکند. اینک به عنوان مخاطب باید تصمیم بگیریم چگونه میتوانیم در برابر این هجمه رسانهای تابآوری کنیم.
خصوصا اینکه امروزه رسانه میتواند با استفاده از ابزار هوش مصنوعی و ترکیب آن با رسانه، دروغهای متنوع و ماهرانهتری به جهان بگوید.
در چنین فضائی داشتن رابطهای فعالانه و انتقادی نسبت به رسانهها مستلزم بهروز کردن مهارت مواجهه هوشمندانه با اخبار و بهرهگیری از قدرت تجزیه و تحلیل وقایع است.
سمیرا دارابی