بایدها و نبایدهای یک مجلس انقلابی در خدمت به مردم-بخش پایانی
مشارکت حداکثری در انتخابات تضمیـن منافع ملی
رضا الماسی
انتخابات یکی از سرنوشتسازترین رویدادهای سیاسی کشور است. زیرا مشارکت مردم نقش مستقیمی در اقتدار کشور و رویکرد مدیریت آینده ایفا میکند. انقلاب شکوهمند اسلامی؛ مدیریّت کشور را از یک حکومت استبدادی و فردی به یک حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد. به تعبیر رهبر انقلاب؛ حاکم بر سرنوشت ملّت ایران خود مردمند؛ مردمند که انتخاب میکنند؛ ممکن است خوب انتخاب کنند، ممکن است بد انتخاب کنند، امّا مردم انتخاب میکنند.
در چنین نظامی همانطور که رهبر انقلاب در شهریور 1399 تاکید دارند؛ رأی مردم به معنای واقعی کلمه حقّالنّاس است. رعایت این حقّ واجب شرعی است.» البته در نگاه مردمسالارانه رهبر انقلاب حقالناس انتخاباتی، وجوه دیگری هم دارد. از جمله درباره احراز صلاحیتها و نتیجه آراء.
اهمیت حضور حداکثری در صحنه انتخابات
قوت و قدرت انقلاب در ارتباط با قدرتهای مسلّط جهانی و سلطه موجود تأمین نشد. در انقلاب اسلامی قدرت به حضور مردم بود. این ارتباط با حضور مردم به لحاظ نظری در بُعد فرهنگ انقلاب معرفتی انقلاب مورد توجه و نظر بود؛ یعنی اگر حضور و نفوذ اسلام را در زیست مردم نداشتیم و یا اسلام به مشارکت و حضور مردم دعوت نمیکرد، یا اسلام خود داعیههای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی نمیداشت و یا اگر میداشت از مردم نمیخواست که این حضور را داشته باشند، این ارتباط برقرار نمیشد.
حجتالاسلام دکتر حمید پارسانیا، عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی با بیان این مطلب به پایگاه اطلاعرسانی رهبر انقلاب میگوید: «این ریشه در آموزههای اسلام هم وجود دارد. اسلام بهحسب ذات خود یک دین اجتماعی است، چرا که دین بهحسب ذات خود نمیتواند اجتماعی نباشد؛ یعنی کانون باور و معرفت دینی سکولار نیست و به یک هستی مقدس در عالم، باور دارد. در نتیجه این جهان به صورت آیت و نشانه آن حقیقت مقدس قرار میگیرد.»
او ادامه میدهد: «کسی که معرفت و رویکرد دینی به عالم و آدم دارد، نمیتواند بخشی از زیست و زندگی خود را در خارج از این معرفت معنا کند؛ حتی اگر بخواهد حضور سیاسی فعال نداشته باشد، عدم حضور سیاسی فعالش هم باید توجیه و تفسیر داشته باشد. به همین دلیل تا هنگامی که فرهنگ دینی حضور جدی در جهان داشته باشد، - غیر از جهان مدرن که نوعاً این مسئله بود - اقتدارهای سیاسی خودشان را توجیه دینی میکردند؛ چون نگاه دینی این را میطلبید.»
رهبر انقلاب در تحلیل تاریخ پیرامون این موضوع بیان کردهاند که بعد از رسول اکرم(ص)، خلفای بعدی بهرغم همه اختلافات، هیچکدام سیاستهای خودشان را غیردینی توجیه نمیکردند و خودشان را خلیفه رسولالله میدانستند. این اقتضای نگاه دینی به عالم است، حتی در جهان مسیحیت هم اینگونه بود. حضور نگاه معنوی اینچنین بود که اگر میخواستند در عرصه سیاست دخالت نکنند، میگفتند این مسیح است که میگوید اگر بر این گونه تو سیلی زدند، آن گونه را هم بیاور؛ یعنی یک تحریف دینی باید در این امر رخ میداد.
حجتالاسلام پارسانیا اظهار میدارد: «البته اقتضای باور دینی این است که عرصههای مختلف زیست نسبتش را با آن حقیقت قدسی و الهی مشخص کند و بعد اسلام به عنوان یک دین الهی این نسبت را به گونهای با شعارهای خودش شفاف کند. دین هم این مسائل را روشن کرده است. دفاع از عدالت، حساس بودن نسبت به همنوعان و دیگران، حلقههای ارتباطی انسانی عام یا اسلامی و یا پیوندهای عاطفی و خانوادگی در حلقههای مختلف، همه هویت دینی دارد و تفسیر دینی میشود. مدارای اجتماعی با دیگران هم در جای خودش یک صورت و معنای دینی پیدا میکند. در واقع امام خمینی(ره) از ظرفیت نگاه دینی در اسلام و ایران استفاده کرد و با مردم ارتباط برقرار کرد.»
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی معتقد است: «در نگاه دینی همه هستی تکویناً و تشریعاً به سوی خداست؛ یعنی نظام زیست و زندگی با اراده تشریعی خداوند تعیین میشود، هرچند که این اراده تشریعی را عقل و وحی تشخیص میدهد. عقل هم حجت خداوند برای این مسئله است، ولی همه امور از جمله مشروعیت زیست به او باز میگردد. لذا، اسلامیت مشروعیت نظام را تأمین میکند؛ امّا در درون همین اندیشه دینی به این نکته توجه داده میشود که زندگی فردی و اجتماعی انسانها جز از مسیر اراده و رویکرد انسانها تحقق پیدا نمیکند. گرچه مشروعیت بنا به حق سبحانه و تعالی است، ولی واقعیت این مسئله تنها با حضور مردم است.»
نقش حضور مردم در قوام نظام اسلامی
اگر کسی به دنبال آن است که دین را در عرصه زیست و زندگی قوام ببخشد یا به قوام دین کمک کند، نمیتواند مردم را نادیده بگیرد. باید تبلیغ خودش را داشته باشد و به این عنصر تکوینی که خداوند در زیست و زندگی مردم حضور دارد، توجه کند؛ یعنی اراده مردم برای روی آوردن و اهمیت دادن به این مسئله است. اگر مردم روی نیاوردند، بدانید که در وسع شما نیست که اقامه دین کنید.
حجتالاسلام دکتر پارسانیا، با بیان این مطلب ادامه میدهد: «درواقع دین به لحاظ تحقق نه به لحاظ مشروعیت در آموزههای دینی به حضور مردم بستگی دارد. قوام دین روی حضور مردم است. لذا، انبیا در قدم اوّل تبلیغ و فراخوان و دعوت مردم را دارند. وقتی که مردم نیایند انبیا هم آنچه را که میخواهند محقق نمیشود.»
او میافزاید: «جمهوری اسلامی از جهت اسلامیت هر قدمی را که برمیدارد، در چهارچوب اسلام برمیدارد؛ امّا برای تحققش همراهی مردم لازم است و مردم سرمایه نظام هستند، البته این سرمایه حصولی نیست، تحصیلی است؛ یعنی باید تلاش و کوشش و اظهار و آگاهیبخشی کرد. باید جلوی اغوائات را گرفت. لذا، نشر علم و آگاهی و تبلیغ و دعوت عملی و زبانی و لسانی در جای خودش است. امام هم این کار را کرد و در زیست و زندگی خودش برای انجام مسئولیت و تحقق نظامی اسلامی به این مسئله توجه داشت و تئوری جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر را مطرح کرد.»
رهبر انقلاب این مسئله را به عنوان مردمسالاری دینی تأکید دارند؛ چرا؟ پارسانیا در پاسخ به این سؤال میگوید: «برای اینکه با دموکراسی مرزش مشخص شود. دموکراسی از ترکیب دو واژه دموس (توده عوام) و کراتوس (قدرت) تشکیل شده؛ در دموکراسی مشروعیت به یک امری که ذات، حقیقت، مقصد و منتهایی داشته باشد متکی نیست، بلکه مشروعیت به اراده آدمیانی برمیگردد که اکنون هستند؛ یعنی مردم هم مقوم مقبولیت، تحقق و واقعیتاند و هم حقیقت هم همان چیزی است که اینجا محقق میشود؛ امّا در مردم سالاری دینی، مشروعیت منطق، معرفت، تفکر، تدبّر و مسئولیت خودش را دارد. تحققش با بسط حقیقت در ذهن و اندیشه و عمل مردم است. آن ویژگی که در حضرت امام رحمهاللهعلیه بود، زمانآگاهی و بصیرتی بود که نسبت به فرهنگ دینی مردم داشت و توانست این ارتباط را برقرار کند و این حکومت را با عنوان جمهوری اسلامی تئوریزه کرد و بر روی هر دو عنصر دست گذاشت.»
پیامهای میزان مشارکت در انتخابات
مشارکت در انتخابات پیامهایی دارد که این پیامها میتواند برای جامعه مردمسالار دینی، به عنوان اصلی برگزیده، اهمیت بسیار زیاد و بلکه حیاتی داشته باشد. شرکت مردم در انتخابات و افزایش آن نشاندهنده اعتماد عمومی و همچنین سرمایه اجتماعی است.
دکتر امیر محبیان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی در این باره اظهار میدارد: «یک جامعه بر اساس قانون و بر اساس اعتماد اداره میشود. اگر این اعتماد سست شود، قانون سستشده و آن جامعه به مرور متلاشی خواهد شد. بعضیها گمانشان این است که عدم شرکت در انتخابات صرفاً یک پیام به حاکمیت یا به گروهی از سیاستمداران در کشور است، امّا واقعیت این است که حیات کشور به حضور مردم گرهخورده، چراکه جامعه مبتنی بر سرمایه اجتماعی و مردمسالاری دینی شکل گرفته است. برای همین کاهش مشارکت میتواند نشاندهنده کاهش اعتماد اجتماعی باشد و اثرات بسیار منفی دارد؛ چون دشمنان کشور همیشه منتظرند که با کاهش مشارکت عمومی و کاهش اعتماد عمومی عملاً سیاستمداران کشور پشتوانههای خودشان را از دست بدهند؛ چون با از دست دادن پشتوانهشان، در مذاکره و تعامل بینالمللی فاقد عزت نفس و اعتماد بهنفس میشوند و آن موقع استقلال و مصالح کشور حتماً صدمه خواهد خورد.»
او ادامه میدهد: «از طرف دیگر افزایش شرکت در انتخابات نشاندهنده افزایش مقبولیت نظام سیاسی است. ببینید در نظامهایی که اعتنایی به رأی مردم ندارند یا ماهیت توتالیتر دارند اساساً مشارکت مردم را نوعی اپوزیسیون میدانند و برنمیتابند و اجازه نمیدهند که مردم در سرنوشت خودشان نقش داشته باشند. الآن نظام اسلامی شدیداً مسئله حضور مردم را تشویق میکند و این تشویق یک تشویق تزیینی نیست. واقعیت این است که رأی مردم منشأ اثر است. ملاحظه کنید، ظرف سالهای گذشته بعد از سال ۶۸ (تا قبل از دولت فعلی)، سه دولت اصلاحطلب سر کار آمدند که هرکدام هشت سال در مسند ریاستجمهوری بودند. این ۲۴ سال نشاندهنده این است که زمان زیادی نظام اجرائی کشور در اختیار جریانی بوده که این جریان کاملاً با مواضع شورای نگهبان به ظاهر مخالفت داشته است. بنابراین، اگر ما برداشتمان این باشد که شورای نگهبان یا سیستم کشور به دنبال این است که از طریق هدایت آراء حرف خودش را به پیش ببرد، خب چرا پیش از این اتفاق نیفتاده است!»
این استاد دانشگاه میافزاید: «مورد دیگری که افزایش مشارکت میتواند بسیار ارزشمند باشد اینکه افزایش مشارکت مردم موجب کاهش فشارهای بینالمللی میشود. ما در طی مذاکراتی که صورت میگرفت شاهد بودیم که هر زمان در داخل کشور نوعی از اختلافات بهوجود میآمد سریعاً کشورهای خارجی مذاکرات را متوقف میکردند و منتظر نتایج آن بودند و همزمان تلاش میکردند با افزایش فشار به نظام که فکر میکردند در داخل تضعیفشده، امتیاز بگیرند. بنابراین، مشارکت مردم میتواند در جهت تقویت استقلال کشور باشد و عدم مشارکت سیگنالی را به کشورهای معارض میدهد که با افزایش فشار منافع خودشان را تأمین کنند که منافع خودشان در تعارض با منافع ملی و حتی تمامیت ارضی کشور ماست.»
دکتر محبیان معتقد است: «سابقه سالها و دهههای اخیر نشانداده که برای نظام سیاسی کشور مشارکت مردم فینفسه اهمیت دارد. پس، مهمترین راه ایجاد تغییرات به شکل معقول و منطقی حضور پای صندوقهای رأی و ایجاد تغییرات به شکل مسالمتآمیز و اعمال حق رأی مردم از طریق صندوقهای رأی است. بنابراین، اگر میخواهیم تغییراتی ایجاد شود، این تغییرات را باید خودمان ایجاد کنیم. کسی برای ما تغییراتی ایجاد نخواهد کرد. فرصتی که قانوناً و شرعاً برای ما مهیاست، صندوقهای رأی است و هیچ نظام سیاسی نمیتواند همه مطالبات یا همه خواستهها یا همه کاندیداهای مورد نظر مردم را در مقابل آنها به صف کند که از میان آنها انتخاب کنند.»