وقتی وارد میشد مجلس میشد یک مجلس
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
آیتالله سید حسن مدرس روحانی و عالم مبارزی بود که پس از مشروطه و هنگام اشغال ایران در جنگ جهانی اول، همچنین در دوران سیاه رضاخانی بیرق دفاع از حقوق ملت و مجاهده علیه دشمنان این آب و خاک را بردوش کشید. او ابتدا به عنوان نماینده علماء و مجتهدان در نخستین دوره مجلس شورا حضور یافت تا پاسدار مبانی اسلام در قوانین مصوب باشد.
مدرس در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد.1
آیتالله مدرس از دوره سوم مجلس به بعد به عنوان نماینده اول توسط مردم تهران انتخاب شد و در مجلس شورا به دفاع از حقوق ملت پرداخت.
در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی ایستاد
در نوشتهها و گفتهها آمده است وقتی كه مدرس قدم به ساحت مجلس میگذاشت بعضی فكر میكردند او یك روحانی معمولی است و باور نمیكردند كه این سید لاغراندام با عصای چوبی و لباس كرباس بزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال كسی حریفش نمیشود.
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) در سخنرانی به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفی به تاریخ
10 آبان 1356 در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف، درباره شخصیت سید حسن مدرس و مبارزاتش فرمودند: «... مرحوم مدرس ـ رحمهًْ الله ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضاخان قلدر ایستاد و در مجلس بود... ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران... آنجا هم یک خانۀ مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان ـ رضوانالله علیه ـ مکرر رسیدم. ایشان به عنوان طراز اول آمد لکن طراز اول که اصلاً از اول موضوعش منتفی شد. بعد ایشان وکیل میشد. هر وقت هم که ایشان وکیل میخواست بشود، وکیل اول؛ در تهران وکیل اول مدرس بود. ایشان در مقابل ظلمْ تنها میایستاد و صحبت میکرد و اشخاص دیگری از قبیل ملکالشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که میایستاد و برخلاف ظلم، برخلاف تعدیات آن شخص، صحبت میکرد...»2
موقعیت حساس ایران و بیكفایتی زمامداران و نفوذ كامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت كه با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید. یكی از این موارد، اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود در ذیحجه ۱۳۲۹ كه طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (مامور رسیدگی به امور مالی ایران) گردید. شهید محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند.3 بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، مجلس موفق نشد برای اجابت خواسته دولت روس تصمیمی اتخاذ كند.
وزیر دولت در هجرت ایران اشغال شده
در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانی اول كه هنوز از عمر مجلس سوم یك سال نگذشته بود، نخستوزیر وقت، مستوفیالممالک به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بیطرف اعلام كرد. ولی روس و انگلیس بیطرفی ایران را نادیده انگاشته، مركز حكومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حركت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز كردند.این در حقیقت یك قیام عمومی و همهجانبه بود كه رفته رفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهای سرشناسی چون آیتالله سید حسن مدرس، حاج سید نورالدین عراقی و حاج آقا نورالله اصفهانی در بین آنها دیده میشدند.4
در شهر قم مهاجران كمیته دفاع ملی تشكیل دادند كه در مصاف با روسها ناگزیر به عقبنشینی شده، به سوی غرب كشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشكیل دادند كه وزارت عدلیه و اوقاف آن را آیتالله مدرس عهدهدار بود.
سید حسن مدرس همچنان که در مقابل قرارداد ننگین 1919 و اشغال تمام عیار خاک ایران توسط انگلیس، ایستاد، در دوران حاکمیت رضاخانی در مجلس شورا و دیگر محافل تا آنجا که میتوانست به افشاگری و مخالفت با سیاستهای انگلیسی رضاخان پرداخت و در این راه مورد هجمه و فشارهای متعددی از سوی جناحهای مختلف حکومتی و حتی مطبوعات به اصطلاح روشنفکری که در آن زمان دیکتاتوری به اصطلاح منور را تنها راه برای ایران میدانستند، قرار گرفت و کار بدانجا رسید که از سوی مزدوران همین جناحهای وابسته، ترور شد، ولی به خواست خدا، علی رغم اصابت گلولههای متعدد به دست و کتفش، نجات یافت و زنده ماند.5
لقب مدرس را به سهولت به کسي نميدادند ايشان اين لقب را از زمان تدريس در اصفهان داشت که حجتي بر فضل و مهارت او در تدريس است. ويژگي که در مجلس شورا به نحو احسن به جذاب کردن نطقهايش کمک ميکرد.
تدریس و تولیت مدرسه علمیه
آيتالله مدرس پس از آمدن به تهران ضمن حضور در مجلس شورا به تدريس فقه و اصول در مدرسة سپهسالار پرداخت و زماني که توليت مدرسة سپهسالار را در اختيارش گذاشتند، براي برقراري نظم در آنجا زحمت بسيار کشيد. بنا به دستور او از طلاب هنگام ورود به مدرسه امتحان مي گرفتند و پس از پايان هرسال طلاب ميبايست مجدداً امتحان ميدادند و در صورت کسب نمرة قبولي به مرحلة بالاتر راه مييافتند. براي ادارة مدرسه نيز نظامنامهاي ترتيب داد که بايست طبق آن عمل ميشد. به موقوفات مدرسه هم شخصاً رسيدگي مي کرد و توانست درآمد موقوفات را افزايش دهد و مدرسه و حجرههايش را مرمت کند.6
راه و روشی که مدرس در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی پیشه کرد، مورد توجه برخی از طلاب جوان قرار گرفت از جمله طلبه باهوش و با استعدادی به نام سیدروح الله مصطفوی که بعدا به سیدروح الله خمینی شهرت یافت.
آشنایی امام خمینی که در آن روزها جوانی برومند و طالب علم و فضیلت بود با سید حسن مدرس از دیگر سرفصلهای سیاسی زندگی امام به شمار میآید.
در مجلس همه از او حساب میبردند
قدرت روحی و معنوی مدرس به عنوان یک روحانی متنفذ، توجه آقا روح الله را به شدت به خود جلب کرده بود و میل داشت که هرچه بیشتر درباره او بداند. به همین منظور چندمرتبه به مجلس شورای ملی و تماشای جلسات علنی در بهارستان رفت تا از نزدیک ببیند مدرس در آنجا چه میکند. امام خودشان دراین باره گفتهاند:
«...من آن وقت مجلس رفتم برای تماشا. جوان بودم...مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست، مثل اینکه محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن قبای کرباسی وقتی وارد میشد، مجلس میشد یک مجلس...»7
آقا روح الله در پی کشف راز ایستادگی، شجاعت، توان روحی و قدرت نفوذ کلام مدرس در مخاطبین، با وی انس بیشتری پیدا کرده و به خانهاش نیز رفت و آمد نموده و در محفل درس وی در مدرسه سپهسالار نیز حضور مییافتند. ایشان درباره درس مرحوم مدرس میگفتند:
«...این آدم (مدرس) میآمد در مدرسه سپهسالار درس میگفت، من یک روز رفتم درس ایشان. مثل اینکه هیچ کاری ندارد و فقط طلبهای است دارد درس میدهد. این طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران مسائل سیاسی بود...از آنجا (پیش ما) رفت مجلس. آن وقت هم که میرفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب میبردند...»8
شهادت پس از 9 سال حبس و تبعید
پايان مجلس ششم به معني پايان مصونيت سياسي آيت الله مدرس هم بود. رضاخان فرصت را مغتنم شمرد و دستور دستگيري و تبعيد او را صادر کرد. در 16 مهر 1307 رئيس شهرباني به همراه عده اي مأمور شبانه به خانه آيت الله مدرس ريختند و او را دستگير و به خواف تبعيد کردند. 9 او در تبعيد ممنوعالملاقات بود و اجازه مراوده با مردم را نداشت اما در همين مدت هم دست از تعليم و تربيت برنداشت و پاسبانهايي را که مأمور مراقبتش بودند ارشاد کرد.
دو سال پس از تبعيد او به خواف و تحميل فشارهاي بسيار، رضاخان محرمانه برايش پيغام فرستاد که اگر دست از سياست بکشد آزادش ميکند، اما آيت الله مدرس پاسخ داد
«اگر مرا بکشيد بزرگترين ننگ را از خود به يادگار خواهيد گذاشت و اگر زنده بمانم و فرصت پيدا کنم انتقام خواهم گرفت».
9 سال بعد آيتالله مدرس را به کاشمر منتقل کردند و در 10 آذر 1316 هجری شمسی، هنگام غروب، توسط مزدورانی به نامهای جهانسوزی، مستوفيان و حبيبالله خلج (معروف به شمر) به شهادت رسيد. آنها ابتدا چای سمی به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست، عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، بر گردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند.
امام خمینی، شهید مدرّس را الگویی برای تمام تاریخ این سرزمین به شمار آورده و فرمودند:
«مدرّس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. لذا سعی کنید مثل مرحوم مدرّس را انتخاب کنید.»
____________________________________
1- عاقلی، باقر-شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران-تهران-نشر گفتار و علم-1380 - جلد3 - صفحه1374. 2- امام خمینی رحمه الله علیه– مسجد شیخ انصاری – نجف اشرف – 10 آبان 1356 3- مدرس – علی مدرسی- تهران- بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران- 1366- جلد 1- صفحه34 4- مدرس- همان- صفحات 35ـ 39 5- مدرس و مجلس – تهران- مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي بنياد مستضعفان- 1373- صفحه 157 6- مدرس – همان- صفحات 164 و 165 7- امام خمینی رحمه الله علیه- صحیفه امام – جلد 8- صفحههای 67 و جلد 16 صفحه 452 8- همان – جلد 16 – صفحه 452 9- مکی، حسین- مدرس قهرمان آزادی- تهران- بنگاه ترجمه و نشر کتاب- ۱۳۵۹- جلد ۲- صفحه ۸۶۰-۸۶۵