kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۸۰۰۹
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۰
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب-حکایت سینماتوگراف -بخش اول

آنچه گذشــت...

 
سعید مستغاثی
مجموعه اول این مبحث که درباره تاریخ سینمای پیش از انقلاب تهیه شد، در سال 1395 به صورت پاورقی در روزنامه کیهان به چاپ رسید و سپس در قالب کتاب «حکایت سینماتوگراف- دفتر اول» و جلد 62 مجموعه «نیمه پنهان» توسط دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان منتشر گردید. اینک پس از وقفه‌ای 7 ساله و تحقیقات و پژوهش مفصل، قرار است در این سلسله مطالب براساس اسناد معتبر و شواهد مستند به واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب بپردازیم. 
و اما بعد: 
گفته شد که سینمای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در مقطع سال 1356 پس از جلسات، میزگردها و برنامه‌های فوق‌العاده‌ای که برای نجاتش برگزار شد، براساس ابراز نظرکارشناسی برخی دست‌اندرکاران اصلی آن (از جمله عباس شباویز) به پایان راه خود رسید و علنا در مطبوعات رسمی، رسانه‌ها و گفت‌و‌گوهای غیررسمی، «مرگ» آن اعلام شد.  این موضوع را از آن جهت نیز می‌توان تایید کرد که بنا بر نوشته مطبوعات همان زمان، در سال 1356 نه تنها اغلب فیلم‌های تولیدی، در اکران عمومی با ورشکستگی مواجه شدند و از همین رو، گروه‌های سینمایی نمایش‌دهنده فیلم‌های ایرانی، پس از سال‌ها از هم پاشیدند، بلکه در فروردین آن سال، برای چرخه تولید تنها مجوز نمایش یک فیلم صادر شد! در حالی که در ماه مشابه سال قبل (فروردین 1355) حداقل 14 فیلم پروانه نمایش گرفته بودند. 
بر خاکسترهای سینمای شاهنشاهی
حضرت امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) در سخنرانی 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا تحلیل جامع و مانعی درباره فرهنگ و هنر طاغوت به خصوص در زمینه سینما و تلویزیون ارائه کردند که می‌توانست سرلوحه کار دست‌اندرکاران سینمای پس از انقلاب قرار گیرد و سینما را در این مرز و بوم در جایگاه شایسته خود بنشاند. ایشان در آن سخنرانی تاریخی فرمودند:
«... این آدم (شاه) به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده. تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیوش- بسیاری‌اش- فحشاست... سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت- خصوصاً در ایران- مرکز [عظیمی‌] که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد؛ و شما می‌دانید که جوان‌های ما را اینها (دست‌اندرکاران سینمای پیش از انقلاب) به تباهی کشیده‌اند. و همین طور سایر این [مراکز]. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها (سینما و تلویزیون) به همه معنا خیانت کرده‌اند به مملکت ما...» بر همین اساس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تصمیم بر آن شد تا سینمای انقلاب پایه‌گذاری شود. سینمایی که با مظاهر طاغوتی و ابتذال هیچ تناسبی نداشت. سینمایی که قرار بود به فرمایش حضرت امام از مظاهر تمدن باشد.  اما در شرایط بسیار دشوار و فضای پرشور انقلابی و در کشاکش خیل توطئه‌های دشمنان کشور علیه نظام نوپای مردمی و در میانه تلاش عظیمی که برای تثبیت نهادهای سیاسی اجتماعی جریان داشت، علی‌رغم بی‌تفاوتی و حتی مخالفت بسیاری از دست‌اندرکاران و مردم (به دلیل مسائل مهم‌تر و مبرم‌تر انقلاب)، گروهی اقدام به راه‌اندازی سینما در شرایط انقلابی نظام نوپا و برآمده از انقلاب کردند. گروهی که اساسا سینمایی بسیار متفاوت با آنچه در سال‌های پیش از انقلاب موجود بود، در نظر داشتند.  آنها براساس فرمایشات حضرت امام در پی راه‌اندازی سینمایی نوین برآمدند و می‌خواستند بر خرابه‌های فیلمفارسی و سینمای شبه روشنفکری که هیچ تناسبی با روحیه و فرهنگ و ارزش‌های اسلامی و ایرانی نداشت، به واقع سینمایی را بنا کنند تا شایسته و درخور هویت و ریشه‌های دینی و ملی ایران و ایرانی باشد.  چرا که آنچه به عنوان «سینمای ایران» در سال‌های پیش از انقلاب بر پرده سالن‌های نمایش نقش می‌بست، در واقع نه تنها کمتر نشانی از سینما و هنر هفتم داشت، بلکه یا در حیطه فیلمفارسی و اعوان و انصار آن، منحصر به کافه‌ها و کاباره‌ها می‌شد و نزد «علی بی‌غم»ها و لوطی‌ها و جاهل‌ها شکل می‌گرفت و یا در عرصه سینمای موسوم به موج نو، به تقلید از سینمای آن سوی مرزها، به ورطه شبه روشنفکری افتاده و با عرضه کنش‌ها و رفتارهایی که چندان با فرهنگ و آداب سرزمین ما سنخیتی نداشتند، سعی در از خود بیگانه کردن طبقات تحصیلکرده و نخبه‌تر جامعه داشت. 
سینمایی که نبود!
در دو نوع سینمایی که نام برده شد، آنچه کمتر از هر موضوعی محلی از اعراب داشت، همانا اصل «سینما» و عناصر بیانی و زیبایی شناسانه آن بود. عوامل فیلمفارسی، اغلب چندان تخصصی در زمینه سینما نداشتند و با روابط دیگری به عرصه فوق گام گذارده بودند. از همین رو در این نوع فیلمسازی (به جز در حیطه فیلم‌برداران و صداگذاران) کمتر از عناصر حرفه‌ای و کارشناس، نشانی به چشم می‌خورد. همچنان‌که در دفتر اول این مجموعه نیز توضیح داده شد، دکوپاژ و بیشتر مسائل کارگردانی را فیلمبرداران انجام می‌دادند و فیلمنامه‌ها غالبا برداشت از فیلم‌های هندی، ترکی یا عربی بود.  از صدابرداری خبری نبود و همه امور صدا اعم از دیالوگ و افکت و حتی موسیقی را (در غیاب آهنگساز و با استفاده از صفحات خارجی) صداگذاران انجام می‌دادند و شاخه‌هایی مثل چهره‌پردازی (به جز در مورد فیلم‌های تاریخی که از ‌گریم‌های تئاتری استفاده می‌شد) و طراحی صحنه و لباس (که اغلب با دکورها و البسه تئاتری حل و فصل می‌گردید) و همچنین جلوه‌های ویژه و... تقریبا مطرح نبودند. 
هنرپیشه‌ها هم یا از تئاتر آمده و یا بنا به مسائلی به جز سینما و بازیگری حرفه‌ای، در این عرصه حضور یافته بودند. از همین رو اغلب با فنون و دانش و ظرایف بازیگری بیگانه به نظر می‌آمدند و بعضا حتی توانایی بیان و حفظ کردن دیالوگ‌ها را نداشتند. به همین دلیل بود که دوبلورها نقش اساسی‌تری نسبت به آنها ایفا می‌کردند. در واقع آنچه بازیگری را به سوپر استار تبدیل می‌کرد، مقولاتی به جز بازیگری و سواد هنرپیشگی بود. از همین رو کمتر در سینمای آن دوران به بازیگران تحصیلکرده و با سواد آکادمیک برمی‌خوردیم. 
در مقابل این نوع فیلم‌ها که به «فیلمفارسی» معروف شدند، از اواسط دهه 40 با مساعدت برخی سازمان‌ها و نهادهای حکومتی رژیم شاه مانند وزارت فرهنگ و هنر مهرداد پهلبد (همسر دوم شمس پهلوی)، تلویزیون رضا قطبی (پسر دایی فرح دیبا) و شرکت گسترش صنایع سینمایی ایران (متعلق به مهدی بوشهری‌پور، شوهر سوم اشرف پهلوی)، سینمای شبه روشنفکری و به اصطلاح جشنواره‌ای بیرون آمد که عنوان «موج نو» یافت و به جز مواردی اندک، تقلیدی از سینمای دهه 60 اروپا و به خصوص فرانسه و ایتالیا به نظر می‌رسید. فیلم‌های تولیدی این موج، غالبا نتوانستند نقش عمده‌ای در جریان سینمای پیش از انقلاب بازی نمایند و اکثرا از برقراری ارتباط با مخاطب نیز عاجز ماندند. 
به هرحال آنچه به عنوان سینما در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی رواج داشت، چنان آش در هم جوشی بود که در تیرماه سال 1356 سر رفت و آن سینما را به بن بست رساند. یعنی در واقع یک سال و نیم قبل از پیروزی انقلاب، سینمای شاهنشاهی غزل خداحافظی خود را خواند!