ای یادگار سلسله انبیاء، بیا(چشم به راه سپیده)
Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
گل ظهور
غم فراق تو دل را اگرچه سنگین است
فدای آن غم تلخت، چقدر شیرین است!
اگرچه نیست جفا، کار تو، نمیدانم
چرا مرام تو در ذرهپروری این است؟
دلم ز دوریات ای گل به سینهام پژمرد
نوای بلبل طبعم ز غصه غمگین است
بیا بیا که ز یمن تو باغ میخندد
در انتظار رخت، بیقرار نسرین است
بیا بیا که حضورت به گلشن دلها
برای زخم گل داغدیده تسکین است
گل ظهور تو کی برگ و بار خواهد داد؟
در انتظار فرج خوشههای پروین است
بیا که فتنه به آفاق میکند بیداد
ببین که باد مخالف به پرچم دین است
همیشه منتظرت روی جاده میمانم
نگاه باور دل امتداد پرچین است
کاظم جیرودی
***
دلت میآید؟
تو که دردآشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دلهامان شکسته است
دلت میآید آیا برنگردی؟
***
سپید میآید
به شیوه غزل، اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید
مرددم که تو با عید میرسی از راه
و یا به یمن قدوم تو عید میآید
کلیدداری کعبه نشانه حق نیست
کسی است حق، که در آن بیکلید میآید
و حاجیان همه یک روز صبح میگویند
چقدر بر تن کعبه، سفید میآید
***
در گوش ثانیهها
میشود باز بگویند که بیتقصیرند
جمعههایی که بدون تو چنین دلگیرند
باز در گوش زمان ثانیهها میگفتند
خسته از چرخش این عقربههای پیرند
یوسف پردهنشین بیتو زلیخاصفتان
شبی از حسرت پنهان شدنت میمیرند
***
چشم انتظارها
در حسرت تو خون شده چشم نگارها
ای انتظار آخر چشم انتظارها
ای آشناتر از همه، این دیده کور باد
نشناخته اگرچه تو را دیده بارها
خار طمع به چشم و به پا ریسمان ترس
افتادهایم بیتو در این گیر و دارها
جز اشک ناشیانه و جز آه پشت آه
دیگر چه چشمداشتی از تازهکارها!؟
کار دل از ترحم دلدار هم گذشت
زنگار بسته آینه جای غبارها
پاییزمان شدند و گلاویزمان شدند
سر میرسند بیتو یکایک بهارها
مشتی پیاده در دل این جاده ماندهایم
رحمی به ما نکرد کسی از سوارها
دل کاش جز مسیر تو راهی بلد نبود
شد دردسر برای من این اختیارها
تاری ز موی یار دل زار را بس است
این ما و این گلوی مهیای دارها
برگرد! تا به دور تو گردم مریدوار
در دور نامرادی این روزگارها
هادی ملکپور