kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۵۰۱۹
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۶

انواع دیدگاه‌ها درباره انسان کامل(2) (پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
درباره انسان کامل یا انسان متعالی، چه دیدگاه‌ها و مکاتب فکری وجود دارد و کدام‌یک از آنها به دیدگاه وحیانی قرآن کریم نزدیک‌تر است؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سول به مباحثی همچون: 1- مکتب عقل‌گرایان 2- و مکتب عشق‌گرایان(عرفا) پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می‌گیریم.
3- مکتب قدرت‌گرایان
مکتب دیگری در باب انسان کامل وجود دارد که نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق، بلکه فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل، یعنی انسان مقتدر و کمال یعنی قدرت به هر معنایی که قدرت را در نظر بگیرید اعم از اقتدار و زور و... در یونان قدیم گروهی بودند که اینها را «سوفسطائیان» می‌گویند. اینها با کمال صراحت این مطلب را بیان کرده‌اند که اصلا حق یعنی زور. هر جا که زور و قدرت هست حق هم هست، حق همان قدرت است و ضعف مساوی است با بی‌حقی و ناحقی. برای آنها اساسا عدالت و ظلم معنا و مفهومی ندارد و لذا می‌گویند: زور، یعنی حق ناشی از زور، به این معنا که هر حقی ناشی از زور است: (الحق لمن غلب) اینها معتقدند که انسان تمام تلاشش باید برای کسب زور و قوت و قدرت باشد و بس. و انسان هیچ قید و حدی هم  نباید برای قدرت خود قائل باشد. این مکتب را در یکی دو قرن اخیر «نیچه» فیلسوف معروف آلمانی احیا و دنبال کرد و با کمال صراحت این مکتب را این‌گونه بیان کردند که همه ارزش‌های اخلاقی اعم از راستی، صداقت، امانتداری، احسان، نیکی، دست ضعیف را گرفتن همه حرف‌های بیهوده و بی‌اساس است. او که خودش یک فرد ضد خدا و دین است، می‌گوید:‌ دین را ضعفا اختراع کرده‌اند، درست برعکس نظر کارل مارکس که می‌گوید: دین را اقویا اختراع کرده‌اند برای اینکه ضعفا را اسیر خودشان نگه دارند. اما نیچه می‌گوید: دین را ضعفا اختراع کرده‌اند، برای اینکه قدرت اقویا را محدود کنند و خیانتی که به عقیده او دین به بشر کرده، این است که مفاهیم ارزشی همچون: بخشش، جود، رحم، مروت، انسانیت، خوبی، عدالت، امانتداری و احسان و... را بین مردم پخش کرده و بعد اقویا گول خورده‌اند و به خاطر عدالت و جود و مروت و انسانیت مجبور شده‌اند کمی از قدرت خود بکاهند.
نیچه می‌گوید: ادیان گفته‌اند: مجاهده با نفس، چرا مجاهده با نفس؟ بگویید: پروریدن نفس و نفس‌پروری. ادیان گفته‌اند مساوات، مساوات یعنی چه؟ همیشه باید یک عده زبردست و بالادست باشند و یک عده دیگر زیردست. زیردست‌ها باید برای بالادست‌ها کار کنند تا آنها رشد کرده و بزرگ شوند و مرد برتر از میان آنها پیدا شود. ادیان گفته‌اند: «تساوی حقوقی زن و مرد»، می‌گوید این حرف بیهوده‌ای است. مرد جنس برتر و قوی‌تر است و زن برای خدمت به مرد خلق شده و هیچ هدف دیگری در کار نیست. بنابراین، مکتب قدرت‌گرایان اساسا انسان برتر و والا و انسان کامل را مساوی با انسان مقتدر و زورمند و کمال را مساوی با قوت و قدرت می‌داند.
اساس این دیدگاه روی همان تنازع بقا است که در فلسفه داروین روی آن تکیه کرده و گفته‌اند: که حیات همان تنازع بقا است و انسان‌ها و حیوانات همیشه در حال تنازع بقا هستند. از نظر آنان تمام دوستی‌ها، صلح‌ها، صفاها، صمیمیت‌ها، انسانیت‌ها، یگانگی‌ها و اتحادها را دشمنی‌ها به بشر تحمیل می‌کند و آنچه که اصل و اساس است همان تنازع است که تعاون مولود آن است!
4- مکتب ضعف‌گرایان
همان‌طور که مکتب عقل‌گرایان نقطه مقابلی داشت، به ‌نام مکتب عشق و عرفان که منکر آن بود، مکتب قدرت هم نقطه مقابلی دارد، به‌ نام ضعف‌گرایان. آنان در حد افراط، قدرت را تحقیر کرده و اساسا کمال انسان را در ضعف او دانسته‌اند. از نظر آنان، انسان کامل یعنی انسانی که قدرت ندارد، زیرا اگر قدرت داشته باشد، حتما تجاوز می‌کند. 
سعدی در یک رباعی تحت تاثیر این دیدگاه قرار گرفته و می‌گوید: من آن مورم که در پایم بمالند- نه زنبورم که از نیشم بنالند. کجا خود شکر این نعمت گذارم- که زور مردم‌آزاری ندارم.(گلستان، باب سوم، حکایت دوم)
مگر امر دایر است بین اینکه انسان یا مور باشد یا زنبور؟ که بگوید من مور را انتخاب می‌کنم تا آزاری نرسانم؟! اگر آدم زور داشته باشد و آزاری نرساند جای شکر دارد. سعدی باید این‌طوری می‌گفت: چگونه شکر این نعمت گذارم- که دارم زور و آزاری ندارم. بنابراین کمال انسان در ضعف انسان نیست، گرچه گاهی در ادبیات ما از این نوع حرف‌ها دیده می‌شود. مانند این شعر باباطاهر که می‌گوید: ز دست دیده و دل هر دو فریاد- هر آنچه دیده بیند دل کند یاد. بسازم خنجری نیشش ز فولاد- زنم بر دیده تا دل گردد آزاد. که به نوعی همان ادبیات ضعیف‌پروری و گریز از قدرت و صحنه‌های پرخطر است!
ادامه دارد