نگاهی به عملکرد رسانهها در گرماگرم عملیات «طوفان الاقصی»
روایت جنگ یا روایت ننگ؟
عزیزالله محمدی (امتدادجو)
اشغالگری امری مذموم و ناپسند و غیرانسانی است و موضوع دفاع از سرزمین و وطن در نهاد هر بشری یک تعلق مقدسگونه اگر نباشد قطعاً تعلق حاکی از عاطفه و وابستگی است که احساس وجود و هویت و زنده بودن را به هرکس میدهد.
مردم فلسطین و گروه مقاومت حماس در شرایطی سخت و در چارچوب تفکر داخلی و میهنی در سال 2006 با در اختیار گرفتن 76 کرسی از مجموع 132 کرسی فلسطین وارد مرحله جدیدی از حیات ملی خود شدهاند که یا باید عزت آزاد زیستن را انتخاب میکردند و یا اینکه برای همیشه تاریخ، ننگ اشغال سرزمین خود توسط صهیونیستها را قبول میکردند.
همزمان با پیروزی حماس در آن شرایط و اوضاع در پی آن که اروپا و آمریکا از قبولی پیروزی حماس سر باز میزدند و رژیم غاصب نیز رو به محاصره سرزمینی و اقتصادی و جنگهای پیدرپی آورد و حتی بعضی کشورهای عربی بهطور رسمی به ملت فلسطین پشت کردند؛ امکان زیست عادی و اولیه از ساکنان غزه سلب شد و عملاً حماس و مردم ساکن در غزه به سمتی رفتند که بعد از تحمل شرایط هولناک انسانی در سالهای متوالی، بین مرگ و زندگی گزینه مبارزه تا پای جان را انتخاب کردند. در این شرایط حاضر، جنگی که نقل اخبار آن چند روزی است گوش فلک را پر کرده به وضوح شاهد آن هستیم که عملاً هیچ کاری برای مردم غزه از سوی مجامع بینالمللی صورت نگرفته و نقل روایت جنگ و معرفی طرفین دعوا حکایتی است که چهره حقوق بشری سازمانهای حقوق بشری و رسانههای جهان را بار دیگر نمایان و امپراطوری رسانهای و سیاستمداران غرب و کشورهای همسوی آنها را دوباره در نزد مردم آزاداندیش جهان رسوا کرد. بدون شک جهان در مرتبهای از قضاوت قرار دارد که مابین انتخاب مردم غزه و رژیم غاصب و کودککش صهیونیستی، اگر تمایل به گفتن حق دارد و اسیر استانداردهای دوگانه نیست؛ باید یکی از طرفین را بهعنوان «ظالم» و دیگری را بهعنوان «مظلوم» انتخاب کند و در واقع این مقطع از زمان، ترازوی سنجش میزان تعلق افراد و رسانهها و سیاستمداران به موضوع حق و باطل است. متاسفانه نه امروز، بلکه همواره تاریخ بشر به واسطه ابزار قدرت مادی و در اختیار بودن منابع رسانهای در دست ظالمان، شاهد آن بوده که روایت وقایع بین جبهه حق و باطل دچار انحراف و حتی وارونگی شده و صدای جبهه حق در زمان خود به گوش سایرین نرسیده است. شاهد مثال عینی و گواه تاریخی ملموس آن واقعه کربلاست که جبهه ظالم تلاش داشت روایت جعلی و دلخواه خود را به مردم القاء کند و البته شخصیتی چون امام حسین(ع) در ظهر عاشورا دلیل شنیده نشدن صدای حق میان لشکر یزیدیان را پر بودن شکم آنان از حرام عنوان میکند و مسلم است که امروز نیز رسانههای اصلی جهان و رسانههای وابسته به امپراطوری مرداک و... نقش همان صدای طبل و همهمه و هلهلههای ظهر کربلا را دارند که اجازه نمیدهند صدای مظلومیت و حقخواهی مردم غزه و فلسطین به گوش جهانیان برسد.
سؤال بزرگی که در این میان مطرح است و شامل همه کشورها و سیاستمداران و مردم جهان میشود آن است که آیا در این تقابل، بیطرفی اساساً میتواند وجود داشته باشد یا نه!؟ و مسلم است که به دلیل ابعاد گوناگون موضوع و همهگیر شدن این ابعاد در سطح جهانی، بیطرفی و خنثی بودن نمیتواند موضوعیت داشته باشد و هرکس از منظر شناخت خود نسبت به حقایق، جانب مردم فلسطین یا رژیم غاصب صهیونیستی را میگیرد.
سیاستمداران جهان غرب و رسانههای وابسته به آنها بهطور کامل و عیان تکلیفشان مشخص است و اگر غیر از آنچه اکنون موضع اتخاذ کردهاند کار دیگری میکردند جای تعجب بود اما در این میان و در این مجال رویکرد نگارنده با دو گروه است که مواضعشان میتواند گویای شرافت وجودی آنها باشد.
گروه اول عدهای خاص از بازماندههای اغتشاشات و ماجراهای سال گذشته هستند که در داخل به هر بهانهای هنوز نق میزنند و هر اتفاق معمولی خارج از دنیای مطلوب خود را مستمسک عقدهگشایی قرار میدهند تا به نوعی مخالفت و دشمنی خود با جمهوری اسلامی ایران و آرمانهای مردم را نشان بدهند و به همین منظور با تکیه بر رسانههای فارسیزبان معاند در بعضی از محافل عمومی مثل ورزشگاهها و یا سایر اماکن شعارهایی غیر متعارف را نیز سر میدهند و ایجاد حاشیه میکنند که در این موضوع جنگ غزه نیز همین رفتار را چه در محافل خصوصی و چه در محافل عمومی و در رسانه و فضای مجازی به آشکار و یا در لفافه نشان دادند.
گروه دوم و قطعا تاثیرگذار بر همان گروه اول، که تلاش دارد قشر خاکستری و حتی ناآگاه را به هر نحو ممکن در مسیر سناریوی خبری و جریان فکری خود همراه کند؛ همان رسانههای فارسیزبان معاند از جمله (اینترنشنال، من و تو، بیبیسی و...) هستند که عداوت و کینه و بغض این رسانهها نسبت به ایران چیز جدیدی نیست و هرگونه تلاش حرفهای یا غیر حرفهای را انجام میدهند که اولاً ایران را با چالش و هزینه روبهرو کنند و در ثانی مواضع و رفتارهای ایران را در همه حوزهها تضعیف و در نهایت آگاهی جامعه را در دست بگیرند.
در باب جنگ اخیر نیز این رسانهها با هر ابزار و امکان ممکن به میدان آمدهاند و حتی بعضی از این شبکهها مثل اینترنشنال، استودیو پخش خود را به سرزمینهایاشغالی منتقل کردند تا جانبداری خود را تمامقد از رژیم صهیونیستی نشان بدهند و رضایت اربابان خودشان را بدین نحو جلب کنند که اساس رفتار رسانهای آنها در این مدت تغییر جایگاه ظالم و مظلوم بوده و در اصطلاح دقیق قرآنی نمایان کردن حق با باطل.
اینترنشنال و رسانههای فارسیزبان با برجستهسازی موضوع اسارت شهرکنشینان و هلاکت تعداد قابل توجهی از آنها که بهعنوان غاصب در این شهرکها حضور داشتند و با قرار دادن خط خبری و رسانهای برای برجستهسازی این کشتهها، بهصورت تقطیع شده بدون پرداختن به موضوع اشغال سرزمینی و یا تخطی آنها از خطوط قرمز که توهین به مقدسات و مسجدالاقصی را به همراه داشت و تجاوزات و خرابی خانههای فلسطینی نیز بخشی از دلیل اقدام متقابل حماس بوده فقط حمله طراحی شده و انتقامجویانه حماس را برجسته میکنند.
این شبکهها در اوج قساوت و همسنگری با شیطان، وحشیانهترین و بیسابقهترین حملات و بمبارانهای هوایی رژیم سفاک صهیونیستی را نه تنها تعبیر به دفاع میکنند بلکه فراموش میکنند که آنچه که حماس انجام داد در واقع صورتی از یک واکنش و تلافی بود؛ نه یک کنش ابتدا به ساکن که بخواهد به رژیم صهیونیستی هجوم ببرد.
استراتژی «مظلومنمایی» رژیم صهیونیستی و وابسته کردن مخاطب رسانههای اصلی به موضوع احساسات و عاطفه مثل موضوع اثبات نشده «هولوکاست» در این مرحله نیز کمکم توسط رسانهها دلیل بر وحشی شدن ارتش رژیم جعلی اسرائیل شده که با تصویرسازیهای جعلی و حتی بهکارگیری تصاویر غزه به جای تصاویر سرزمینهای اشغالی سعی دارند حق مشروع به توحش و حقارت رژیم صهیونیستی بدهند.
کودککشی -که در طی حدود هفتاد سال گذشته پیشه و تخصص رژیم صهیونیستی بوده- در این مرحله از تقابل با مردم فلسطین به حد اعلی خود رسیده و زنان و کودکان بیشترین شهدای حملات چند روزه اخیر به باریکه غزه را تشکیل میدهند که فقط در شش روز اولیه جنگ بیش از چهار هزارتن بمب و آن هم از انواع بمبهای غیر متعارف مثل خوشهای و فسفری بر سر مردم مظلوم غزه ریخته شده است.
استفاده هیجانافزا و تصویرسازی تهاجمی از حملات راکتی گروههای جهادی فلسطین و نیز القاء وحشت حاکی از مظلومیت در میان ساکنین و بهویژه زنان و کودکان سرزمینهایاشغالی- که هیچکدام را نمیتوان غیر نظامی قلمداد کرد- خط معین و مشخص رسانههای اصلی و رسانههای جریان معاند فارسی است که البته گاهگاهی در خلال مباحث کارشناسی وقتی با بیان صریح و صادقانه بعضی کارشناسان مواجه میشوند با دستپاچگی تمام اقدام به قطع کلام کارشناس کرده و مسیر برنامه را به سمتی که بازگوکننده و توجیهکننده اعمال وحشیانه و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی باشد میبرند.
حمله وحشیانه به خبرنگاران و جان باختن تعدادی از آنان در کنار تخریب ساختمانهای متعلق به خبرگزاریهایی مثل «العالم» در حالیکه جریان رسانهای غرب کاملاً و با تمام اختیارات و قدرت و شبانهروزی در اختیار رژیم صهیونیستی است؛ نشاندهنده تمایل شدید رژیم صهیونیستی مبنی بر عدم انعکاس واقعیتها و روایت یکسویه دلخواه آنان است که علاوهبر آن فضای مجازی از جمله X را هم در اختیار دارند و پستهای مربوط به دفاع از مردم فلسطین و همینطور بیان حقایق به شدت فیلتر و سانسور میشود.
اینگونه رفتارها نمونهای از آزادی بیان به سبک غربی است که به نمایش درآمده و مشابه آن را در عدم واگذاری مجوز برای تظاهرات طرفداران فلسطین در کشورهای مثل فرانسه و انگلیس و آلمان میتوانیم ببینیم که صد البته مردم آزاداندیش و حقمحور در هر کجای جهان هستند و تابعیت محض از این رسانهها و سیاستمداران ندارند.
بازگشت یک اسیر زن با دو کودک خود و همینطور مصاحبه یک زن دیگر در شبکه 12 رژیم صهیونیستی که در آن گفتوگو به صراحت بیان میکند؛ نیروهای حماس اعلام کردند که ما مسلمان هستیم و زنان و کودکان را نمیکشیم، روی بعضی از رسانهها و بهویژه رسانههای فارسی زبان معاند با ایران و نظام جمهوری اسلامی را سیاه کرد که تمام انرژی و زمان خود را برای تبرئه رژیم غاصب -از وحشیگریها و جنایاتش- به کار گرفتهاند.
به جز شبکه الجزیره که حضور مستقیم در میدان دارد باید به سایر رسانههای موجود در منطقه و بهویژه به رسانههای کشورهای حاشیه خلیجفارس هم توجهی خاص کرد که متاسفانه مثل سیاستمداران و حاکمان خود هنوز آنگونه که باید وارد عرصه نبرد رسانهای برای بازگویی حقیقت صحنه نبرد جنگ غزه نشدهاند و در سایه احتیاط و مدارا جنایات آشکار و وحشیانه رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده میگیرند و در حد چند خبر خنثی از کنار وقایع عبور میکنند.
معالوصف آنچه در صحنه کارزار رسانهای با موضوع جنگ غزه در رسانههای جهانی و رسانههای فارسی زبان معاند ایران در حال انعکاس است؛ روایتی دوگانه با استانداردهای غیر انسانی است که بیشتر از آنچه که روایت یک جنگ باشد روایت ننگی است که این رسانهها با وجود مشاهده حقایق بر خویش میخرند و تاریخ بشر همانگونه که بسته شدن آب به روی امام حسین(ع) و یارانش از طرف لشکریان یزید را محکوم کرد؛ بسته شدن کمکرسانی و امداد به مردم غزه و بسته شدن چشم رسانهها به حقایق را نیز بعدها به شدت هر چه تمام محکوم خواهد کرد و دیر نیست آن روز که جامعه اسلامی و مسلمان همانگونه که فتح مکه را با بازگشت خویش رقم زدند؛ «فتح قدس» را هم جشن بگیرند که شاید مقدمه آن خواندن این دعا باشد.
الهی عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء...