مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- 46
شخصیت و مدیریت قائممقام رهبری
سید یاسر جبرائیلی
همانطوری که اشاره رفت، امام(قدّسسرّه) علاوه بر نگرانیهایی که درباره بیت آیتالله منتظری داشتند، به سبب معاشرت و آشنایی طولانیمدّت با شاگرد خویش، درباره برخی باورها و ویژگیهای شخصیّتی آیتالله منتظری نیز ملاحظاتی جدّی داشتند که جز با گذشت زمان و پیش آمدن محلّ ابتلاء، آگاهی از آنها برای دیگران ممکن نبود. هرچند در گذر زمان، آیتالله منتظری با رفتار و گفتار خویش، خصلتها و باورهای خود را به نمایش گذاشت، امّا در آن زمان مسئله برای خبرگان به روشنی امروز نبود. بلاتردید توصیه امام(قدّسسرّه) به خبرگان مبنی بر «عجله نکردن» درباره آیتالله منتظری نیز بیارتباط با این موضوع نبود. امروز علاوه بر در دسترس بودن رویکرد و عملکرد آیتالله منتظری پس از انتخاب به عنوان رهبری آینده تا پایان عمر، که در ادامه شرح خواهیم داد، خاطرات آیتالله منتظری و نیز خاطرات دیگران از ایشان، مملوّ از شواهدی است که نشان میدهد اگر ردای رهبری پس از امام بر دوش آیتالله منتظری قرار میگرفت، چه آثار و نتایجی بر انقلاب اسلامی مترتّب میشد. یکی از جدّیترین نقایص آیتالله منتظری، ضعف مدیریّتی بود. نخستین جلوه این ضعف، در همان سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی است که مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شده و آیتالله منتظری به ریاست این مجلس انتخاب میشوند، امّا اداره مجلس عملاً توسّط نایبرئیس یعنی آقای بهشتی انجام میشود. آیتالله منتظری در خاطرات خود در اینباره میگوید: «بهشتی جلسات خبرگان را اداره میکرد چون قاطعیّت و مدیریّت قوی داشت و من به کار مطالعاتی علاقه بیشتری داشتم.»1 نگاهی به نحوه مواجهه آیتالله منتظری با مسئولیّتهایی که حضرت امام(قدّسسرّه) پس از پیروزی انقلاب به ایشان سپردند، و نیز مداخلات آیتالله منتظری در امور مربوط به امام(قدّسسرّه) بدون اینکه مسئولیّتی داشته باشند، شواهد بیشتری در این رابطه در اختیار ما قرار میدهد. آیتالله منتظری از سوی امام(قدّسسرّه) به امامت جمعه تهران منصوب شد، امّا پس از اندک مدّتی ایشان این مسئولیّت را رها کرد. امام(قدّسسرّه) از آیتالله منتظری خواستند عضو شورای انقلاب اسلامی نیز باشد، امّا ایشان با این عذر که «درس و بحث دارم»، از این مسئولیّت نیز کنارهگیری کرد.2 آیتالله منتظری مسئولیّتی که از جانب امام برای احراز مقام اجتهاد قضات داشت را با این عذر که کسالت دارد، به آقایان مشکینی، راستی و ملکوتی تفویض کرد. مسئولیّت تعیین قضات را نیز به همین شکل به آقایان مؤمن و شرعی تفویض کرد.3 و نهایتاً مسئولیّتی که به درخواست خود آیتالله منتظری از سوی امام(قدّسسرّه) درباره تشکیل هیئت عفو زندانیان به ایشان سپرده شده بود، به سبب فجایعی که با آزادی منافقین از زندانها توسّط این هیئت به بار آمد، توسّط حضرت امام به شورای عالی قضائی سپرده شده و عملاً از آیتالله منتظری پس گرفته شد.
این رویکرد و عملکرد آیتالله منتظری در رابطه با مسئولیّتهایی که پس از انقلاب برعهده ایشان گذاشته شد، صرفاً ریشه در ضعف مدیریّتی آیتالله منتظری نداشت؛ کنارهگیری آیتالله منتظری از مسئولیّتهای مختلف و رویکرد عطوفتآمیزی که نسبت به منافقین زندانی داشت، ناشی از این اعتقاد ایشان نیز بود که «روحانیون باید وارد اجرا نشوند و به طلبگیشان برسند. اینطور، مشکلات متوجّه آنها نمیشود و تازه طلبکار هم میشوند.»4 نکته مهمّ بعدی درباره شخصیّت آیتالله منتظری، خوشبینی مفرط ایشان به افراد بود. نخستین مسئله در این رابطه مربوط به سیّدمهدی هاشمی است. پاسخ این سؤال، بسیار مهم است که چطور چنین شخصیّتی با چنان سوابقی به راحتی وارد حلقه نخست یاران آیتالله منتظری شد؟ آیا آیتالله منتظری از سوابق ایشان مطّلع نبودهاند یا این امور برایشان اهمّیّت نداشته است؟ آیا شخصیّتی در این سطح و طراز، نباید در انتخاب اصحاب خود، وسواس بهخرج دهد؟ تأمّل در رویکردی که آیتالله منتظری به تیمسار ناصر مقدّم رئیسجنایتکار سازمان ساواک دارد، شاید پاسخ این پرسشها را نیز در دل داشته باشد. مقدّم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی قصد نزدیک شدن به انقلابیون را داشت. او با طیفهای مختلف دیدار و سعی میکرد نظر آنها را نسبت به خود مساعد نماید. ازجمله شخصیّتهایی که مقدّم با آنها ملاقات کرد، آیتالله منتظری بود. آیتالله منتظری نقل میکنند که مقدّم به همراه فردی به نام طباطبایی نزد او رفته و حدود سه ساعت با ایشان در رابطه با توقّف اعتصاب در شرکت نفت، خطر کمونیستها و نیز صرف وجوهات برای ایجاد مؤسّسات مذهبی پیشنهاداتی ارائه میکند. آیتالله منتظری در خاطرات خود پس از روایت این ملاقات اضافه میکنند: «مقدّم خودش میگفت من سابقاً طلبه بودهام؛ از صحبتهایش هم پیدا بود که مقداری درس طلبگی خوانده؛ یک عرق مذهبی هم داشت؛ با کمونیستها خیلی بد بود و برای روحانیّت احترام قائل بود... خود مقدّم در زندان هم که با ما صحبت میکرد میگفت من با مشی نصیری و پاکروان مخالفم؛ ولی بالاخره خلخالی، مقدّم را نیز اعدام کرد.»5 طبق خاطرات آیتالله منتظری ملاقات ایشان با تیمسار مقدّم پیش از سفر ایشان به پاریس برای ملاقات با امام انجام شده است. تیمسار مقدّم آذرماه ۱۳۵۷ یعنی حدّاکثر دو سه هفته پیش از ملاقات با آیتالله منتظری و اظهار ارادت به روحانیّت، در جلسهای به شاه پیشنهاد کرده بود امام خمینی با تزریق موادّ سمّی توسّط یک پزشک از نیروهای ساواک در فرانسه، به قتل برسد. امّا حاضران در جلسه، عواقب چنین اقدامی را برای رژیم پهلوی سخت خطرناک ارزیابی میکنند و بدین ترتیب طرح مقدّم مسکوت میماند.6
دقیقاً به همان سهولتی که سیّدمهدی هاشمی به آیتالله منتظری نزدیک شد و زیر چتر حمایتی ایشان قرار گرفت، و به همان سهولتی که ایشان حاضر شده بود برای رئیس ساواک جایی در نظام اسلامی باز کند، منافقین، معاندین نظام و لیبرالها نیز به ایشان نزدیک شدند و از این نقطه ضعف اساسی در شخصیّت آیتالله منتظری، سوءاستفادههای بسیار کردند.
پانوشتها:
1- آیتالله منتظری، خاطرات، ص ۴۶۱
2- همان، ص ۴۸۸
3- حسینعلی منتظری، پیشین، صص 465 - 46۳
4- همان، ص ۵۳۲
5- حسینعلی منتظری، پیشین، ص۴۱۷
6- مؤسّسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تلاش ساواک برای تحدید امام خمینی(ره) در پاریس، کد خبر: 644