سالگرد شهادت آیتالله سید اسدالله مدنی
یک عمر مبارزه علیه ظلم از نجف تا تبریز
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... شیخ اسدالله مدنی، فعلاً کلیه امور شهر زیر نظر وی انجام میشود و شهربانی تحت نظر ایشان است... فرمانده پادگان هم تلفناً همبستگی خود را اعلام و اظهار بندگی نموده که مراتب قبلاً به عرض رسیده است. فرماندار و تمام مدیران کل ادارات به منزل مدنی رفته ضمن اعلام همبستگی روش کار خود را از وی سؤال نمودهاند. بازاریان و سایر طبقات مختلف مردم هم به همین منوال...» 1
این جملات بخشی از گزارش ساواک به تاریخ 22 دیماه 1357 یعنی دقیقا یک ماه قبل از پیروزی انقلاب است، همان روزی که تیتر اول روزنامههای صبح و عصر تهران، حکایت از تشکیل شورای انقلاب اسلامی متشکل از یاران مورد اعتماد حضرت امام خمینی (رحمهًْالله علیه) داشت، اما گزارشی از ساواک، برپایی یک حکومت اسلامی در همدان را توسط یکی دیگر از یاران و مریدان حضرت امام، مورد تایید قرار داده بود.
آنچه از گزارش فوق برمیآید، ایجاد حکومتی جدای از رژیم شاه در همدان و توابع آن، به مدیریت شهید آیتالله مدنی به عنوان یکی از مریدان امام خمینی بود. با توجه به گزارش مذکور مشخص میشود که آیتالله مدنی بر تمام ادارهها و سازمانها و حتی شهربانی کنترل کامل داشت و در واقع پیش از پیروزی انقلاب و بازگشت رهبر انقلاب به کشور، شهر همدان را برای نظام مورد نظر ایشان آماده ساخته بود.حتی در یکی از گزارشهای ساواک سخن از ایجاد پلیس اسلامی است.2
از طرف دیگر شهید مدنی علاوه بر کنترل و تسلط بر ادارهها و شهربانی، مسائل مادی و رفاهی مردم شهر همدان را نیز به گونهای نظم داده و مانع از هر گونه اجحاف و فشار بر مردم میشد. از جمله در مورد مواد سوختی که به دلیل اعتصاب کارگران شرکت نفت و سرمای شدید همدان، کمبود جدی وجود داشت.
همین اقدام و متشکل نمودن مردم تحت حکومت و رهبری امام خمینی(ره) در همدان باعث شد تا در یکی از مهمترین بزنگاههای تاریخی نهضت امام که لشکر 81 زرهی کرمانشاه برای سرکوب قیام مردم تهران در 21 بهمن 1357، عازم پایتخت بود، براساس فرمان صریح امام، با اقدام آیتالله مدنی مردم در مسیر کرمانشاه به همدان، راه عبور تانکهای لشکر کرمانشاه را بسته و مانع از ادامه حرکت آنها به سوی تهران شدند که همین موضوع کمک فراوانی به پیروزی انقلاب در روزهای 21 و 22 بهمن نمود.
انقلابی آرام و بدون خشونت
در انتهای همان سند ساواک به تاریخ 22 دیماه، در عین حال به روش و شیوه آرام و بدون خشونت آیتالله مدنی در اداره شهر اذعان شده بود:
«... ضمناً شیخ مدنی در مدت کوتاهی که به همدان وارد شده در تمام سخنرانیهای خود مردم را به آرامش دعوت و از تهمت زدن و کشتن و آتش زدن منع نموده است...»
در سند دیگری از ساواک به تاریخ 17 دیماه 1357، نیز اگرچه با شک و تردید و نگاهی توطئهآمیز اما بازهم به شیوه آرامشطلبانه شهید مدنی در برپایی حکومت اسلامی اعتراف شده بود، همان روش آگاهیبخشی که حضرت امام از همان آغاز نهضت مورد تاکید قرار دادند. در آن سند آمده بود:
«.... با توجه به اینکه یاد شده (سید اسدالله مدنی) از بدو ورود ظاهراً اهالی را دعوت به آرامش نموده و حتی از ایذاء و آزار مأمورین انتظامی توسط اهالی جلوگیری به عمل آورده است و از این رو وجههای بین رؤسای ادارات و فرماندهان و مأمورین کسب نموده که امکان دارد این عمل به منظور گمراه کردن نیروهای انتظامی منطقه باشد تا در فرصت مناسب ضربه غیر قابل جبرانی به مأمورین وارد آورند. مراتب جهت آگاهی و هرگونه اقدام مقتضی اعلام میگردد...»
اذعان سرویس امنیتی رژیم شاه به نهضت مردمی و ضد خشونت امام و روحیه متین و ضد هرج ومرج آیتالله مدنی و اینکه به کرات مردم را در راهپیماییها از هرگونه آتشسوزی و تخریب برحذر میداشت، دقیقا برخلاف همه تبلیغات سوء رژیم شاه و اربابانش در همان ایام و همچنین طی سالهای بعد تا امروز بوده و هست که همواره روحانیون و انقلابیون مسلمان پیرو امام خمینی را به تحریک و بهکارگیری خشونت و تخریب و آشوب متهم کردهاند.
بازخوانی پرونده قطور ساواک درباره شهید مدنی
ساواک پروندهای قطور از آیتالله مدنی تشکیل داده و همه جزئیات فعالیتهای انقلابیاش را در آن آورده بود؛ اینکه او ابتدا مردم زادگاهش آذرشهر را علیه فرقه ضاله بهائیت و دیگر مفاسد بسیج کرد و از زمان تحصیل در نجف و ابتدای پاگرفتن نهضت امام خمینی در مهرماه 1341، حتی یک روز هم آرام و قرار نداشت و از همین روی ساواک همواره وی را روحانی افراطی طرفدار امام خمینی معرفی کرد.
ساواک تقریبا 8 سال پیش از گزارشی که در ابتدای این مطلب ذکر شد، در گزارشی دیگر درباره شهید مدنی نوشته بود:
«... اسدالله مدنى در همدان به نفع [امام] خمينى فعاليت و بيش از یک سوم اهالى همدان را مقلد [امام] خمينى كرده است و در هر محفل و مجلسى از [امام] خمينى تمجيد مىكند و وى را اعلم مجتهد[مجتهد اعلم] قلمداد مىنمايد.»3
شهید مدنی مانند دیگر یاران امام به هر زندان و تبعیدی رفت، آن گونه که اسناد ساواک حکایت دارد، آنجا را به کانون نهضت امام بدل ساخت. او در سالهای 1351 تا 1354 به خرمآباد رفت و حوزه علمیه کمالوند را پس از فوت آیتالله روحالله کمالوند، مجددا احیا نمود و سپس از سوی امام به عنوان وکیل تامالاختیار و نماینده ایشان در خرمآباد معرفی شد.
گزارشهای متعدد ساواک از فعالیتهای آیتالله مدنی طی آن سالها در خرمآباد، نشان میدهد که او مدارس و حسینیهها و مساجد این شهر را به مراکز و کانونهای نهضت امام بدل ساخت و به دلیل اینکه قلب لرستان را به مرکز فعالیتهای انقلابیون پیرو امام خمینی تبدیل کرده بود، در 27 مهرماه 1354 به نورآباد ممسنی تبعید شد.
آیتالله مدنی، نورآباد ممسنی را هم پایگاه دیگری برای نهضت امام و مبارزه علیه رژیم شاه کرد به نحوی که مردم نقاط مختلف فارس از جمله، شیراز، کازرون و شهرهای دیگر، با ایشان دیدار نموده و ارتباط گرفته و از روشنگریهای وی و پیامهای امام مطلع میشدند. از همین روی در پایان سال دوم حضور شهید مدنی در نورآباد، محل تبعید ایشان را به گنبدکاووس تغییر دادند.
از تبعیدی به تبعید دیگر
شهید مدنی در تاریخ 17مرداد 1356، به وسیله مأمورانی تحتالحفظ به گنبدکاووس اعزام شد، ولی بازهم فعالیتهایش در گنبد، خواب را به چشمان رژیم شاه حرام کرد. او از بدو ورود به این شهرستان، روحانیون منطقه را تحت تاثیر قرار داد و مدرسه علمیه «منظریه» و مسجد جامع این شهر را به پایگاه مبارزاتی تبدیل نمود. تا جایی که در اوایل تیرماه 1357 به بندر کنگان تبعید شد.
مدت اقامت آیتالله مدنی در بندر کنگان، سه هفته بیشتر طول نکشید. چراکه وی در این بندر، روزها در مدرسه علمیه به تدریس و تفسیر قرآن مشغول بود و ظهرها در مسجد جامع و شبها در مسجد «کوزهگری» این شهر نماز جماعت اقامه میکرد و در واقع اهداف و آرمانهای نهضت امامش را تشریح مینمود. اینگونه بود که مجددا محل تبعید آیتالله مدنی تغییر کرد و از تاریخ 3 مرداد 57، شهرستان مهاباد چهارمین تبعیدگاه این روحانی انقلابی شد.
زمان تبعید آیتالله مدنی در تاریخ 6 مهرماه 1357 به پایان میرسید ولی ایشان را تا 14 مهرماه در مهاباد نگه داشتند و سپس پرویز ثابتی (رئیس اداره سوم ساواک) دستور داد که به تهران منتقل شود ولی پیش از آن، شهید مدنی مهاباد را ترک کرده و به قم رفته بود.
اینگونه بود که آیتالله مدنی، این فقیه مجاهد و نستوه، کولهبار جهاد و مبارزه را از دوران جوانی بر دوش گرفت و از نجف و کربلا تا آذرشهر و همدان و خرمآباد و نورآباد و گنبد و کنگان و مهاباد، هر کجا رفت، با شهامت و شجاعت و اخلاص بینظیر علیه شاه و استعمار افشاگری کرد و از نهضت رهبر و قائدش حضرت امام خمینی سخن گفت، در هر کجا قدم گذاشت، بذر انقلاب پاشید و پیام رهبر انقلاب را به گوش مردم رساند و آنان را به نهضت و انقلاب فراخواند.
تا پای جان در خدمت امام محبوبش بود
بازگشتش به همدان پس از سالها، باعث شد با هدایت مردم مسلمان شهر، امور آن را در دست گرفته و تا زمان پیروزی انقلاب، همدان را به نخستین شهر آزاد شده از یوغ رژیم ستمشاهی بدل سازد.
آیتالله مدنی در دو سال و نیمی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قید حیات بود، تمام و کمال در خدمت نظام نوپای برآمده از انقلاب و امام محبوبش قرار داشت. او پس از شهادت آیتالله قاضی طباطبایی، به عنوان نماینده امام در آذربایجان و در سنگر امامت جمعه تبریز با توطئههای بسیاری از سوی ضد انقلاب درگیر شد و مهمترین فتنهها از جمله فتنه حزب به اصطلاح خلق مسلمان را برای تجزیه آذربایجان با شکست مواجه ساخت.
در دوران آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، علیرغم کهولت سن، لباس رزم پوشید و به جبههها رفت، به دیدار رزمندگان اسلام در جبهههای نبرد شتافت و به همراهی و روحیهبخشی رزمندگان پرداخت.
آیتالله مدنی که امامش، او را «عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات» نامید، سرانجام در ساعت 13/45 بیستم شهریور 1360 و پس از پایان نماز جمعه در حالی که بهطور انفرادی، اقامه دو رکعت نماز را آغاز کرده بودند، توسط شقیترین افراد روزگار یعنی تروریستهای منافق در همان سنگر همیشگیاش یعنی نماز، با نارنجک مورد حمله قرار گرفت و به شدت زخمی شد و در کنار بیش از 50 نمازگزار زخمی و مجروح دیگر، همراه سه تن از یاران خود به شهادت رسید.
_____________________________
1- سند ساواک شماره 9664/ه - کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک 4- شهید آیتالله سید اسدالله مدنی- صفحات 604 و 605- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات- چاپ اول- 20 شهریور 1377 2- سند ساواک 1612/ه- کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک 4- پیشین- صفحه 599 3- سند ساواک شماره 2655/316-
31 مرداد 1349- کتاب کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک