kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۲۰۹۶
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۲

عضویت در بریکس و شانگهای نتیجه کنار رفتن دیدگاه غربگرایانه در سیاست خارجی

 
 
سید سینا اصفهانی
 در طی دو سالی که از شروع دولت سیزدهم و ریاست جمهوری دکتر سید ابراهیم رئیسی گذشته است یکی از مواردی که در عملکرد دولت بسیار نمود داشته است‌، موفقیت‌ها در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی است. موفقیت‌هایی که در نبود تیم غربگرا و تفکر غربی کارفرمایان سنتی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشور به دست آمده است. 
با وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی، بسیاری از عرصه‌ها و ساختارهای فشل و غرب زده باقیمانده از رژیم پهلوی دچار تحول بنیادین شد و در عرصه‌های زیادی شاهد نهاد‌های اسلامی و پویا‌تر شدیم که نمودی واضح از این مسئله‌، نیروی نظامی انقلابی و نهادهای جهادی و عمرانی و... است؛ ولی در عرصه دیپلماسی گرچه ساختار و کادر وزارت امور خارجه و سایر بخش‌های جزئی‌تر دخیل در سیاست خارجی دچار تحول عظیم شد، به تدریج تفکری غربگرا و غرب محور سکاندار بخش مهمی از سیاست خارجی ایران شده و در طی 45 سال گذشته بیشتر مذاکرات ایران با دیگر کشورها و ابرقدرت‌های جهانی بر عهده صاحبان این گرایش بوده است. ردپای این تفکر در انفعال تیم قرارداد 1359 الجزایر‌،عملکرد مسئولان دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل در زمان جنگ تحمیلی‌، مذاکرات دهه هفتاد برای آزاد‌سازی سرمایه‌های بلوکه شده ایران توسط آمریکا، مذاکرات هسته‌ای با تروئیکای اروپایی‌، بیانیه سعدآباد (و تعلیق داوطلبانه) و نیز در برجام به وضوح قابل مشاهده است.
کاوشی مختصر در اظهارات افراد این تیم غربگرا در دیپلماسی کشور نشان‌دهنده آن است که آنان همواره خود را تنها افراد متخصص و کاربلد در دیپلماسی در سطح کشور می‌دانند و هر که جز خود را نابلد، ناکارآمد و به ضرر کشور می‌نامند. صاحبان این گرایش در دستگاه دیپلماسی و تیمی که آن را بالاخص در مذاکرات مختلف دنبال می‌کرد با پشتیبانی و آتش رسانه‌ای جریان اصلاحات با پافشاری سعی در جا‌انداختن این گزاره داشته و دارند که تمام موفقیت‌ها در سیاست خارجی مدیون رفتارهای مماشات‌آمیزشان درقبال خواسته‌های غربی‌هاست و بدتر از آن اگر در سیاست خارجی شکست می‌خوریم مقصر دیگر نهاد‌ها و دیگر افراد هستند. آنان به شکلی مضحک تقصیر دستاوردهای تماما شکست خورده خود را به گردن دیگران‌انداخته و همیشه خود را تبرئه می‌کنند. گویی خودشان نیز ناخواسته قبول دارند که تجربیاتشان در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی تماما شکست خورده است.
جالب‌تر آن است که در طی دو سال اخیر با اعلام هر موفقیتی از سوی دولت رئیسی‌، این افراد از سکوت خارج شده به تخریب و کوچک ‌سازی آن دستاورد پرداخته و دوباره به سکوت خود در قبال کارنامه پر از شکست شان ادامه می‌دهند. بعید نیست در طی هفته‌های آینده نیز شاهد یکی از این اظهارات در کلاب‌هاوس یا یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای باشیم.
دستاورد این افراد و این تفکر جز ضرر برای منافع ملی کشور که رکن اساسی هر دولت و کشوری در عرصه بین‌الملل به شمار می‌آید هیچ عایدی نداشته است. امضای قرارداد الجزایر و تن دادن به مکانیزم شرم آور دیوان دعاوی ایران و آمریکا‌، انفعال دستگاه دیپلماسی و نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در قبال مسائل جنگ تحمیلی، نابلدی در موضوع پیوستن ایران به معاهدات بین‌المللی‌، عقب‌نشینی داوطلبانه در برابر غرب در دوران اصلاحات که در نهایت به سخنرانی «محور شرارت» بوش ختم شد و برجام و ضرر‌های مکرر و منافع هیچ آن برای کشور گوشه‌ای کوچک از عملکرد این جریان در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشور بوده است. افرادی که خود را یگانه دانشمندان روابط بین‌الملل می‌دانستند فرق رفع و تعلیق را نمی‌دانستند، مهم‌ترین پاورقی که کل متن برجام به آن وابسته بود را ندیده بودند و آن را امضا کردند، به مکانیزم ماشه تن دادند، دست کشور را در برابر بدعهدی طرف مقابل خالی کردند، امضای جان کری را تضمین می‌خواندند و به تام کاتن درس حقوق بین‌الملل می‌دادند و در نهایت رئیس‌جمهور بعدی آمریکا با یک امضا کار برجام را تمام کرد.
گفتن از این موضوع ساعت‌ها و ساعت‌ها وقت می‌خواهد ولی مهم‌تر از آن گفتن از صفحات موفقیت و پیشرفت در تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی است.
با گذشت دو سال از روی کار آمدن دولت سیزدهم‌، کشور بدون خلاصه کردن جهان در غرب و کدخدایان غربی، بدون اینکه فرصت سرمایه‌گذاری و حضور در دیگر نقاط جهان به بهانه ارتباط با غرب سوزانده شود، بدون اینکه همه چیز کشور به برجام و FATF مشروط شود، بدون سازوکار مضحک اینستکس توانسته است دستاورد‌های شگرفی را در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی به دست آورد. 
دولت رئیسی توانست بسیاری از خرابه‌هایی که دولت یازدهم و دوازدهم برجای گذاشت را باز‌سازی کند، فروش و صادرات نفت ایران که در دولت قبل به کمترین میزان در دوران پس از انقلاب رسیده بود را به بالای 1.5 میلیون بشکه در روز برساند، پول‌های بلوکه شده ایران در دوران پس از برجام را بازستاند، رابطه کشور با همسایگان را بهبود ببخشد و از همه مهم‌تر در دورانی که دانشمندان روابط بین‌الملل از آن به عنوان دوران «گذار قدرت» (Power transition) یاد می‌کنند و ویژگی آن اتحاد‌های جدید علیه هژمون و شروع روند افول تک قطب فعلی یعنی آمریکا است فرصت‌های دیپلماسی و ظرفیت‌های سیاست خارجی را با پیوستن به بریکس و شانگهای در جهت منافع کشور و علیه فشار‌ها و تحریم‌های ظالمانه غرب شکوفا سازد. 
دولت سیزدهم برخلاف دولت‌های قبل تمام نگاه خود را صرفا معطوف به یکی از قطب‌ها و اتحاد‌ها و قسمت‌های جهان نکرد. بر خلاف دولت قبل تمام فرصت‌های همکاری با کشور‌های شرق عالم و بلوک کشورهای نوظهور و تجدید نظر طلب را فدای یک توافق ضعیف با طرفین غربی نکرد و در دو مسیر مختلف به موازات همکاری و شراکت با قدرت‌های سیاسی‌، اقتصادی و نظامی نوظهور و مخالف نظم بین‌الملل غربی همچون چین و روسیه، به مذاکرات با طرف‌های غربی در جهت استیفای حقوق از دست رفته ملت ایران نیز ادامه داد که توافق اخیر ایران و آمریکا برای آزاد‌سازی زندانیان ایرانی در آمریکا و آزاد‌سازی پول‌های بلوکه شده ایران در کره جنوبی و عراق بخشی از آن است. 
این موضوع حتی از طرف رسانه‌های مطرح غربی نیز به وضوح مورد اشاره قرار گرفته است.برای مثال بلومبرگ در گزارش روز 3 شهریور 
(25 اوت) خود عنوان می‌دارد: افزایش فروش نفت یکی از ملموس‌ترین نشانه‌هایی است که نشان می‌دهد ایران پس از شروع به ترمیم روابط با رقبای منطقه‌ای و تقویت روابط با قدرت‌های پیشرو آسیایی، بار دیگر خود را در صحنه جهانی نشان می‌دهد.
کلیدی‌ترین نکته در این موضوع این است که شکستن انحصار افراد ناکارآمد و تفکرات ناکارآمد اصلی‌ترین راه برون‌رفت کشور از معضلات مختلف است. تجربه‌های موفق و موفقیت‌های نظام در این 45 سال در جایی بوده که این انحصار‌ها از بین رفته است. از طرفی دیپلماسی و سیاست خارجی که رکنی اساسی در حکمرانی کشور به حساب می‌آید و تمام عرصه‌های دیگر از آن متاثر است، علی‌رغم تمام دستاوردهای اخیر، هنوز نیازمند تحولی عظیم در ساختار و کادر‌سازی و پرورش نیروهای انقلابی دارد. ظرفیت انقلاب اسلامی در حوزه روابط بین‌الملل قطعا بیش از این بوده و هست ولی شکوفا‌سازی این ظرفیت نیازمند تحولی عظیم است.