قـــرآن کتـاب بـرهان
هادی اسفندیاری
برهان به معنای بیان حجت واضح و دلیل روشن، به آن دلیلی گفته میشود که مقتضی صدق دائمی و حتمی و قطعی باشد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 121 ذیل واژه بره)
به دلایل قطعی روشن از آنرو برهان گفته میشود که چشم را خیره میسازد و هرگونه شک و تردیدی را از پیش چشمان آدمی میزداید و قطع و یقین را در جان آدمی بارور میکند.
از آنجا که انسان در جستوجوی شناخت خدا و خود و هستی است، میکوشد تا با بهرهگیری از همه امکانات و ظرفیتهای وجودی خود از طریق منابع شناختی به قطع و یقین برسد و هرگونه شک و تردیدی را از جلوی خویش بردارد و حقایق هستی را چنانکه هست ببیند و بشناسد و بداند.
بهرهگیری از برهان در بیان حقایق هستی از سوی خداوند و پیامبران، بهعنوان یک اصل دائمی بوده است. از اینرو خداوند، در آیات بسیاری از برهانهایی که برای اثبات حقایق هستی از جمله خدا و معاد و مانند آن بهره گرفته سخن به میان آورده است.
میتوان از آیات قرآن، انواع و اقسام برهان را که برای اثبات حقایق بهکار گرفته شده به دست آورد. از جمله آنها، برهان امکان و وجوب یا همان برهان فقر و غناست
(فاطر، آیه 15 و محمد، آیه 38 و رحمان، آیه 29) که برای اثبات وابستگی همیشگی خلایق در وجود و بقای خود به خالق خویش مورد استفاده از سوی خداوند در این آیات قرار گرفته است.
برهان تمانع یکی دیگر از برهانهایی است که خداوند با استفاده از آن دلالت بر نظم و هماهنگی در جهان آفرینش را بیان میکند و از این طریق وحدانیت خود را به اثبات میرساند.
این برهان در آیه 42 سوره اسراء و 22 سوره انبیاء و 91 سوره مومنون و 29 سوره زمر بیان شده است.
حضرت ابراهیم(ع) برای اثبات وجود خدای یگانه و نیز اثبات ربوبیت الهی و ابطال ربوبیت دیگر موجودات هستی به حرکت و تغییرپذیری موجودات بهعنوان یک برهان قاطع اشاره میکند. از این برهان که بهعنوان برهان حرکت شناخته میشود در آیات 76 تا 79 سوره انعام گزارش شده است. برهان صدیقین شاید معروفترین برهانی است که برای حضور خداوند در سراسر هستی استفاده شده است. این برهان بهعنوان روشنترین دلیل بر وجود و حقانیت خدا، در آیاتی از جمله آیه 18 سوره آلعمران، 35 سوره نور و 55 سوره احزاب و 27 سوره سبا مورد استفاده قرار گرفته است.
برهان محبت برای ابطال ربوبیت دیگر موجودات متغیر و اثبات ربوبیت الهی در آیات 76 تا 79 و برهان نظم و توحید برای اثبات نظام واحدی که خود دلیل بر یگانگی خداوند است در آیات 12 سوره اسراء و 50 سوره طه و 22 سوره انبیاء و برهان فطرت و نیز حدوث و قدم بارها و بارها در قرآن مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گرفته است.
اینها به خوبی نشان میدهد که برهان از چنان ارزش و اهمیتی از نظر وحی برخوردار است که برای اثبات حقایق باید از آن بهره گرفت، چنانکه خداوند اینگونه عمل کرده است.
البته از آنجا که بهرهمندی از برهان و استدلالات عقلی قطعی، نیازمند درجه هوشی و استعدادی خاصی است، هرکسی نمیتواند به این مسئله توجه یابد. بنابراین باید دانست که بهرهمندی از براهین تنها در سایه افاضات خاص الهی امکانپذیر است. از اینرو خداوند در آیه 151 سوره آلعمران و نیز 81 سوره انعام و 33 و 71 سوره اعراف و 40 سوره یوسف و 71 سوره حج خود را منشأ برهان دانسته و میفرماید که براهینی که انسانها از آن بهرهمند میشوند، افاضاتی از سوی خداوند بر قلب و اندیشه انسانهاست.
لذا باید قدر و ارزش این نعمت عظمای الهی را بدانند.
از نظر قرآن، هرگونه ادعای بدون برهان بیارزش و بیاعتبار است.(بقره، آیه 111 و یونس، آیه 68 و کهف، آیه 15) بنابراین، اگر کسی سخنی را میخواهد به اثبات برساند باید از برهان و دلیل بهره گیرد؛ زیرا کلام بیبرهان، هیچ ارزش و اعتباری ندارد و انسانهای خردمند برای آن بهائی قائل نمیشوند.
خداوند در آیاتی از جمله 17 تا 21 سوره نمل، گزارش میکند که حضرت سلیمان(ع) حتی از هدهد برای غبیتش مطالبه برهان و دلیل روشن میکند و به مردمان میآموزد که هیچگاه سخنی را بیبرهان نپذیرند و به ادعای شخص در چیزی بسنده نکنند.
همانطور که مردمان از جمله مشرکان و کافران از پیامبران و مومنان درخواست برهان میکنند (ابراهیم، آیه 10) پیامبران نیز میبایست از مخالفان خود درخواست برهان بر مخالفت کنند؛ چنانکه پیامبر(ص) موظف شد تا از یهود بخواهد تا برهان خویش را برای انحصار بهشت برای یهودیان ارائه دهند(بقره، آیه 111) همچنانکه خداوند در قیامت از مشرکان میخواهد تا برای اثبات عقیده شرکآمیز خود برهان ارائه کنند(انبیاء، آیه 24) که البته از عهده آن برنمیآیند.
به هر حال، برهان نقش اساسی در زندگی انسان و تعیین وضعیت و حرکت و اهداف او دارد و انسان خردمند کسی است که سخن و کاری را بیبرهان نمیپذیرد و انجام نمیدهد؛ زیرا پذیرش هر سخن و یا انجام کاری باید براساس دلایل روشن عقلپسندی باشد که قلب را نیز آرام کند.
اصولا برهان به سبب اینکه عقل و قلب آدمی را در تسخیر میگیرد، بهعنوان سلطان شناخته میشود و این، برهان است که عامل سلطنت مطلب و کلامی بر جان و روح آدمی میباشد.
اینکه در آیات قرآن از برهانهای قاطع بهعنوان سلطان یاد شده است به سبب همین تسلطی است که برهان برای مطلب و کلامی در جان آدمی ایجاد میکند.(کهف، آیه 15 و صافات، آیات 153 و 156 و طور، آیه 38)
برهانناپذیری انسانهای لجوج
بنابراین، هرگونه اختلاف میان انسانها پس از ارائه و اقامه برهان، اختلافی برخاسته از بیخردی و لجاجت و عناد است و کسانی که پس از اقامه برهان به اختلافات دامن میزنند و سلطنت برهان را نمیپذیرند، انسانهایی هستند که جز عذاب بزرگ الهی نمیتواند آنها را به راه راست آورد. از اینرو خداوند کسانی را که پس از اقامه برهان، اختلاف میکنند، به عذابی بزرگ و سخت بشارت داده است.
(آلعمران، آیه 105)
شگفت اینکه بسیاری از مردمان پس از اقامه برهان از سوی پیامبران به راه کفر میروند و همچنان حقایق روشن را تکذیب و با پیامبران به مبارزه برمیخیزند؛ زیرا انسانهای بیخردی هستند که تن به حقایق نمیدهند و سلطه برهان و حق را نمیپذیرند.(بقره، آیات 213 و 253 و نیز آلعمران، آیه 105 و بینه، آیه 4)
خداوند در آیه 144 سوره نساء بیان میکند که هرکسی با کافران دوستی نماید گرفتار عذاب الهی خواهد شد، زیرا دوستی با کافران، خود دلیل روشنی بر گمراهی این افراد است؛ چون اگر شخص ایمان واقعی به خدا داشت، هرگز دوستی و ولایت کافران را نمیپذیرفت و اینکه مومنی با همه شناختی که از کفر و کافران دارد با آنها رابطه برقرار کرده و به دوستی و ولایتشان گرایش دارد، نشان میدهد که ایمان در دلش قرار
نگرفته است.
بنابراین همین دوستی و ولایتپذیری از کافران، خود مهمترین دلیل بر عقاب چنین اشخاص به ظاهر مومنی است که با دوستی با کافران به ولایت الهی پشت کرده و ولایت طاغوت و کفر را پذیرفتهاند. انسانهای متکبر، هرگز تن به برهان نمیدهند و انسانهای فاقد برهان نیز انسانهای متکبر هستند. از اینرو خداوند این دسته افراد را نیز مبغوض شمرده است. این مطلبی است که در آیاتی از جمله آیات 35 و 56 سوره غافر بیان شده است.
آرامش در سایه برهان
کسانی که خواهان آرامش روح و روان هستند میبایست به برهان بهعنوان عامل آرامش توجه کنند. کسانی که دارای برهان هستند در بیان حقایق و تبلیغ آن در آرامش روحی هستند. اینگونه است که پیامبران با آرامشی باورنکردنی به بیان حقایق پرداخته و با مخالفان به مجادله اقدام میکردند و تبلیغ حقایق را در کمال آرامش انجام میدادند. نمونه این امر در آیات پیش گفته بیان شده است.
حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) بهعنوان نمونه کسانی هستند که با برهان روشن به جنگ بتپرستی و طاغوتستیزی میروند (قصص، آیات 31 و 32) و در این راه از هیچ قدرت مردمی و نظامی و استکباری نمیهراسند. از نگاه ایشان با وجود برهان قاطع جایی برای ترس از تودههای عوام یا قدرتهای
استکباری نمیماند. خداوند از پیامبر(ص) و کسانی که در عرصه تبلیغ حقایق وارد میشوند، میخواهد که برهان را بهعنوان مهمترین ابزار و دلیل در نظر داشته باشند.(نحل، آیه 125)
انسانی که دارای عقاید مبتنی بر برهان باشد، از چنان آرامشی برخوردار است که هیچچیز نمیتواند جلودار او باشد و او را از حرکت در مسیر تبیین حقایق و انجام آن بازدارد.
(انعام، آیه 81) همین برهان است که آدمی را در مشکلات و سختیها حفظ میکند و در دژی از عصمت میبرد که وسوسههای درونی و بیرونی نمیتواند تاثیری بر اندیشه و کار او به جا گذارد، چنانکه حضرت یوسف(ع) به سبب دارا بودن برهان توانست از دام وسوسههای شیطانی زلیخا برهد و گرفتار شهوت جنسی ناخواسته نشود.(یوسف، آیه 24)
زمانی که حضرت یوسف(ع) در لحظات بحرانی قرار گرفت، این برهان روشن الهی بود که او را حفظ و از گناه بازداشت و آرامش بیپایانی به او بخشید بهگونهای که خواستههای درونی و وسوسههای بیرونی نتوانست کمترین خللی در اراده او ایجاد کند و دژ تقوا و عصمت و عفت و حیای وی را بدرد و او را به گناه افکند.