فلسفه فراز و نشیبهای زنـدگی
مجید فراهانی
چرا یک بار بدبخت شدم؟ چرا همیشه گرفتار بیماری هستم؟ فلانی یک شبه پولدار شد؛ فلانی یک شبه بدبخت و فقیر شد، مثل اینکه ورشکست شده است. اینها و مانند اینها کلمات و جملاتی است که بارها میشنویم و یا حتی خودمان به کار میبریم. به ظاهر نمیدانیم چرا و چگونه این اتفاقات افتاده است؛ زیرا تنها دنبال عوامل مادی و علتهای ظاهری هستیم اما به علتهای اصلی و سنتهای الهی توجهی نداریم؛ اگر کمترین توجهی به سنتهای الهی داشتیم، بسیاری از این پرسشها و سخنان را به کار نمیبردیم یا خودمان در شرایط گوناگون در دوران بسط زندگی و هنگام خوشی و رفاه و گشایش دچار سرمستی و غرور، یا در دوران قبض زندگی و سختی و تنگنا دچار افسردگی و اندوه شدید نمیشدیم.
نویسنده در این مطلب با نگاهی به برخی آیات قرآن، فلسفه فراز و فرودهای زندگی را بهطور خلاصه تبیین کرده است.
***
سنتهای الهی در قبض و بسط
یکی از سنتهای الهی در دنیا، فراز و نشیبها و بالا و پایینهای زندگی است؛ گاهی همه چیزی برای شخص چنان فراهم است که گویی در بهشت زندگی میکند و گاهی چنان سخت و دشوار میشود که گویی در دوزخ است. در فرهنگ اصطلاحات قرآنی از این سنت الهی به عنوان «قبض و بسط» یاد میشود. خدا بارها میفرماید: ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر انه کان بعباده خبیرا بصیرا؛ همانا پروردگارت بسط روزی به هر که بخواهد میدهد یا تنگ میگیرد؛ زیرا خدا به بندگانش آگاه و بینا است.(اسراء، آیه 30؛ عنبکوت، آیه 62)
البته این قبض و بسط میتواند در طول زندگی شخص باشد؛ یعنی کسی از آغاز تا انجام در بسط یا در قبض باشد؛ و گاه دیگر نیز ممکن است در مقاطعی از زندگی به بسط یا قبض دچار شود.
بسیاری از مردم به سبب عدم آگاهی نسبت به سنتهای الهی، وقتی در حالت قبض یا بسط قرار میگیرند، واکنشهای هیجانی غیر عقلانی از خود بروز میدهند؛ آنان وقتی در حالت بسط و گشایش در زندگی قرار میگیرند و از فقر به ثروت و از بیماری به سلامت میرسند، سرمست میشوند؛ و اگر در حالت قبض قرار میگیرند و داشتههای خویش از ثروت و قدرت و سلامت را از دست میدهند، گرفتار حزن و اندوه و افسردگی شدید میشوند. در حالی که بر اساس مبانی قرآنی و سنتهای الهی، هر یک از این امور بر اساس مشیت و مقدرات حکیمانه تقدیر شده است. لذا نمیتوان بر بسط، فرحناک و بر قبض، اندوهناک شد.(حدید، آیات 22 و 23) از نگاه آموزههای قرآن، قبض و بسط در زندگی به دو علت ممکن است اتفاق بیفتد؛ گاه به سبب آن است که تقدیر اصلی شخص است و گاه دیگر بر اساس مجازات و کیفر یا تشویق و ترغیب.
زمانی تقدیر اصلی شخص بر این است که اگر در فقر باشد، ممکن است نتواند در مسیر کمالی قرار گیرد و خدا برای آنکه اتمام حجت کرده باشد، او را ثروتمند میکند؛ چنانکه اگر شخصی دیگر در ثروت باشد، ممکن است جزو مترفان مجرم قرار گیرد و نتواند در مسیر کمالی قرار گیرد.
بنابراین، خدا به سبب آنکه نسبت به بندگان و روحیات آنان علم کامل دارد، به برخی ثروت و به برخی دیگر فقر میدهد. از نظر قرآن، چون این امر بر اساس تقدیر اصلی الهی است؛ نه ثروت، به معنای کرامت است، نه فقر به معنای اهانت؛ زیرا این ثروت و فقر بر اساس سنت ابتلاء است تا هر کسی در آزمون خویش نشان دهد که تا چه اندازه در مسیر هدایت الهی گام بر میدارد.(فجر، آیات 15 تا 21)
به سخن دیگر، خدا همانگونه که خالق (آفریدگار) است، همچنین رب (پروردگار) هم است؛ و بنا بر همین پروردگاری، به هر کسی همه چیزهایی که برای دستیابی به کمال خویش لازم دارد به او میدهد که از جمله آنها هدایت باطنی به سوی کمال است.(طه، آیه 50)
بنابراین، خدا در مقدر اصلی شخص هر چیزی را که نیاز کمالی او را تامین میکند به او بخشیده. پس خدا براساس همان تقدیر اصلی برایش برنامهریزی کرده و هدایت عام و خاص قرار داده و چیزی کم نگذاشته است. در این تقدیر اصلی برای شخص سلامت و ثروت و قدرت قرار داده یا از او حذف کرده است؛ زیرا خدا بر اساس رحمتی که بندگانش را آفریده به عنوان علیم و خبیر میداند که چه چیزی صلاح این بندهاش است، فقر یا غنا، قدرت یا ضعف، سلامت یا بیماری. پس برای هر کسی مقدری و هدایتی است که شامل قبض و بسط در زندگی است.(همان؛ اعلی، آیات 2 و 3)
مقدرات الهی به شکل کلی وقتی برای شخصی رقم میخورد، مبتنی بر مصالح شخص است که او حتی خود ممکن است بدان آگاهی نداشته باشد؛ زیرا انسان به عمق و باطن مسائل کمتر توجه دارد و اگر داشته باشد، تا غایت آن دسترسی ندارد؛ از این رو به چیزی محبت و گرایش دارد که برایش ضرر و خسران است و از چیزیگریزان و کراهت دارد که برایش خیر و خوب است؛ اما خدا به سبب آنکه دوست دارد همگان به کمال برسند، آنچه که مصلحت اوست به او میدهد. بنابراین اگر به کسی ثروت و قدرت نمیدهد، برای آن است که ثروت و قدرت برایش مفید و به مصلحت نیست، بلکه برایش مفسده دارد؛ چنانکه خدا میفرماید اکثریت مردم اگر به ثروت برسند طغیان میورزند و اینگونه ابدیت خویش را نابود میکنند، از این رو به میزان نیاز برای آنان تقدیر میکند تا از عصیان برهاند؛ زیرا خدا آگاه و بینا است و همه احوالات و اوضاع افراد را میداند و علم کامل دارد.(شوری، آیه 27) البته زمانی که انسان نزدیک است گرفتار نومیدی شود، خدا دستگیر او میشود و باران رحمت خویش را به فرد میدهد تا قبض و فقر موجب نشود به کفر گرفتار شود. این نیز از روی رحمت الهی به بندگان است؛ زیرا خدا ولایت کامل نسبت به بندگان دارد و از روی محبت به سرپرستی آنان پرداخته و خدای غنی حمید بر آن است تا بندگان در شرایط مناسب به کمال برسند.(شوری، آیه 28؛ روم، آیات 48 تا 50)
از نظر قرآن، گاه بسط و گشایش روزی و ثروت و قدرت مفید است و گاه فقر و ضعف و بیماری برای شخص مفید و سازنده است. شاید شما هم داستان کودک در ساحل را شنیده باشید که حضرت موسی(ع) نسبت به او رحم کرد و آن کودک فلج به دعای او شفا یافت ولی در همان هنگام برخاست و کودکی دیگر را کشت و اینگونه گرفتار شقاوت ابدی شد. در حقیقت مصلحت این کودک این بود که فلج باشد تا به بهشت در آید و کسی را اذیت و آزار نرساند، اما وقتی قدرت یافت و از ضعف و بیماری رست، برای خویش و دیگران مصیبت آفرید. پس اگر خدا به کسی بر اساس تقدیر میدهد یا میگیرد همگی به مصلحت و مشیت حکیمانه اوست. بنابراین نباید به دادههای الهی مغرور شد و یا نسبت به گرفتههای او اندوهناک گردید.(حدید، آیات 22 و 23؛ رعد، آیه 26)
قبض و بسط کیفری و تشویقی
برخی از قبض و بسطها در راستای سنت کیفر است تا شخص رفتار خویش را تغییر دهد. از همین رو خدا در قرآن به این نکته توجه میدهد که قبض و بسط در زندگی بهویژه اجتماعی تحت تاثیر رفتار مردم است.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53) به این معنی که گاهی رفتارهای افراد، تعیینکننده سرنوشت آنان و نوع و حجم قبض و بسط در زندگی میشود.
البته گروهی از مردم خود در اثر کفر و کفران دچار غضب الهی شده و به تنگنای مادی میافتند. بر این اساس خدا آنان را در تنگنا قرار میدهد تا باز گردند و توبه و استغفار کرده و به اصلاح امر خویش پردازند.
خدا داستان قارون را به عنوان عبرت مردمان بیان کرده است؛ خدا به او بسط رزق بخشید تا جایی که تنها کلیدهای گنج و ثروت او را گروهی تنومند حمل میکردند، ولی او به خیالبافی و تفاخر پرداخت و به تجملگرایی رو آورد و با نمایش ثروت بر آن شد تا مردم را از گرایش به آخرت باز دارد و علیه پیامبر زمانش، حضرتموسی(ع) عمل کرد. اینگونه شد که خدا او را با ثروتش دفن کرد تا عبرت دیگران شود تا جایی که کسانی که دیروز آرزوی قارون شدن را داشتند خدا را شکر کردند که به ثروت قارونی مبتلا نشده و با مال و ثروت به درون زمین فرو نرفتند.(قصص، آیات 75 تا 82)
کسی که به او مال و ثروتی داده میشود باید آن را در مسیر درست به کار گیرد و هم خود خورد و هم به دیگری بدهد و انفاقات مالی داشته باشد. چنین کسی باید به فقیر و نیازمند و در راه مانده بدهد تا مالش مفید و ماندگار باشد و گرفتار خشم الهی و قبض در ثروت و مال نشود.(روم، آیات 37 و 38؛ فجر، آیات 15 تا 21) پس کسی که مال و ثروت دارد، نشانه کرامت و برتری ویژه او نیست؛ زیرا ثروت و قدرت آزمایش الهی است تا انسان به خدا نزدیک شود و اگر به درستی از آن بهره نگیرد و بال گردن او میشود و اگر به درستی بهره گیرد برای خویش بهشت میسازد.(سباء، آیات 36 تا 39)
کسی که گناهی کرد هر چند بزرگ باشد باید از خدا نومید نباشد، بلکه امید و خشوع داشته باشد و به سوی خدا برود تا خدا دستگیرش باشد و او را از قبض به بسط و از بیماری به سلامت در آورد؛ زیرا خدا غفور و رحیم است.(زمر، آیات 52 و 53)
خدا بهصراحت به مردمان گوشزد میکند که کلیدهای همه هستی از جمله رزق و روزی و سلامت و گشایش دست اوست و اگر بخواهد روزی دهد و سلامت بدارد و قدرت بخشد و اگر بخواهد همه اینها را میگیرد. پس به سوی خدایی بازگردیم که کلیدهای گشایش و بستن در دست اوست.(شوری، آیه 12؛ انعام، آیه 59) خدا بهصراحت در سوره نوح به این نکته توجه میدهد که اگر انسانها توبه کنند و به سوی خدا استغفار کرده و طلب غفران و آمرزش داشته باشند، خدا بر ایشان رحم آورد و آنان را چنان تحت پوشش قرار میدهد که آسمان درهایش را به سوی آنان گشوده و زمین ارزاق خویش را به آنان میبخشد تا در رفاه و آسایش و آرامش زندگی کنند؛ این یکی از مهمترین رازهای هستی و سنتهای الهی است که اگر مردمان وقتی دانستند که گناه و فسق وفجور و کفران، نعمت را به نقمت تبدیل میکند، میتوانند با توبه و استغفار حال خویش را دگرگون کرده و از قبض به بسط برسند. البته این در صورتی است که تقدیر ازلی شخص نباشد که لبته از نظر قرآن، با دعا نیز میتوان تقدیر ازلی را تبدیل کرد؛ زیرا خدا با دعا نگاهی به مردم میکند(فرقان، آیه 77) و انسان شقی را سعید میکند؛ چرا که امالکتاب در دست اوست و میتواند تقدیر ازلی را تغییر دهد و تبدیل کند؛ تقدیر، حاکم بر خدا نیست، بلکه خدا حاکم بر تقدیر است.(رعد، آیه 39)
به هر حال، از نظر قرآن میتوان حتی عذابهای الهی را که به عنوان کیفر به انسان میرسد، با دعا و تضرع و توسل به اهلبیت عصمت و طهارت(ع) تبدیل کرد و قبض را به بسط، بیماری را به سلامت و فرود را به فراز تبدیل نموده و در جایگاهی قرار گرفت که نه تنها دنیا او را فریفته نسازد و به خود مشغول و از آخرت غافل نکند، بلکه آن را ابزاری برای رشد و تعالی خویش و مردم قرار دهد و از سلامت خویش برای کمک به دیگران و از مال و قدرت و ثروتش برای کمال دیگران بهره گیرد تا در مقام خلافت الهی کرامت خویش و دیگران را صیانت کند و جایگاه بلند انسان را به رخ ملائکه و اهل آسمان کشد و اینگونه معصومان(ع) را دلشاد و خشنود سازد.