جایگاه «تحولگرایی» نزد مدیران ورزش (نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
برای ایجاد اصلاحات اساسی و دست زدن به تحول در ورزش باید بیش از هر چیز ارادهای همگانی- که البته بیشتر از هرجا در راس هرم ورزش و مدیریت کلان آن قابل لمس و مشاهده باشد- به میدان بیاید. این نکته را از آن جهت یادآور شدیم که به گمان بسیاری از کارشناسان برای اینکه داشتههای بالقوه این ورزش شکوفا شده و به فعلیت درآید و ظرفیت غنی و داشتههای سرشار و سرمایههای باارزش و متنوع آن در ورطه روزمرگی و کار باری به هرجهت نفله نشود و بر باد نرود و صرف قرص کردن پایهها و تقویت ساختار شود، نیاز به یک تحول واقعی و اصلاحات انقلاب گونه دارد.
دست بر قضا همین هفته گذشته رئیس محترم جمهور نیز در دیدار با جمعی از مدیران و مسئولان دولت، به مسئله تحول اشاره و صریحا تاکید کرد: «مدیرانی که تحولخواه نیستند، باید برکنار شوند». در این سخن آقای رئیسی هیچگونه استثنایی هم دیده نمیشود و همه مدیران(لااقل دولتی) از جمله مدیران ورزشی نیز مخاطب این سخن هشدارگونه و این حکم صریح ایشان میشوند.
«تحول» یکی از ضرورتهای غیر قابل انکار ورزش ماست و در این باره هر چقدر دست روی دست بگذاریم و امروز و فردا کنیم و اقدام نکنیم عمر ورزش خود را هدر داده و به جایی بیشتر از اینجا که حالا هستیم نخواهیم رسید. کمیت ورزش ما در بخشها و ردههای مختلف از حیث مدیریت، سخت لنگ میزند و این واقعیتی است که تقریبا درباره آن وفاق همگانی وجود دارد. در حوزه مدیریت کلان ورزش ما عناصری چون برنامهریزی و آیندهنگری، معنایی ندارد و فاقد جایگاه بایسته است. در عوض، روزمرگی، کار رفع تکلیفی و حداکثر، نتیجهگرایی دیمی و افراطی، نگاه و روش حاکم و غالب مدیریت ورزش ما بوده که فقط میخواهد امروز را به فردا برساند و باقیاش هم بالاخره یکطوری میشود!
نکته عجیب و البته تاسفبار این است که در این باره فکری اساسی و اقدامی کارساز و موثر صورت نمیگیرد. همه درد را میشناسیم و چاره کار را هم میدانیم و درباره آن به صراحت حرف هم میزنیم و مطلب هم مینویسیم، اما عملا هیچ اتفاقی نمیافتد و حتی تغییرات مدیریتی و رفت و آمد وزیران و دولتها هم در وضعیت ناخوشایند جاری تغییری مثبت ایجاد نمیکند. بحث مدیریت در ورزش و در هر جا و امر دیگر اجتماعی موضوع بسیار مهم و سرنوشتسازی است و متاسفانه ما آنطور که باید و شاید، نه مقوله «مدیر» و نه موضوع «مدیریت» را در ورزش جدی نگرفتهایم.
به این معنی که از سویی در انتخاب مدیران ورزش خیلی جاها بدون توجه به سرنوشت ورزش و خواستهها و مطالبات جامعه، صلاحیتها و ضوابط- و در یک کلمه آنچه را که «شایستهسالاری» مینامند- جدی نگرفتهایم و در بسیاری از موارد، باندبازی و عوامل مردود و مخربی مثل اینها نام و پست مدیران ما را تعیین میکند و به طور طبیعی خروجی و بازدهی اینطور مدیران هم معلوم است که چیست! از سوی دیگر، خیلی از اوقات هم عواملی چون دخالتها و تحمیلها و فشارها و مسائلی از این دست در کار مدیریت اخلال ایجاد میکند و موجب فرسایش و خنثی شدن تلاش مدیران میشود و آنها را علیرغم توانایی و انگیزه، ناچار به کنار کشیدن و رفتن میکند.
نکته قابل ذکر دیگر این است که معضل مدیریتی که ورزش در سطوح مختلف ملی و باشگاهی و... با آن دست بهگریبان است، ریشه در نوع بینش و نگرش ما درباره ورزش دارد که خودساخته است و ربطی به خارج ندارد. این مشکلی است که ریشه آن داخلی است و بیش از هر چیز به جدی نگرفتن ورزش از سوی متولیان رسمی مربوط میشود. مدیریتهای عمدتا تحمیلی و سفارشی و متزلزل و بیثبات و بدون برنامه که خواسته و ناخواسته به جای تقویت ورزش ملی، موجب ضرر و ضعف و حذف و گاه تحقیر آن در عرصههای ملی و بینالمللی میشوند.
خلاصه کلام اینکه با این وضع و سازوکار مدیریتی حسابی در عرصه ورزش قافیه را به حریفان خواهیم باخت، حریفانی که میبینیم و میشنویم بعضا در همین همسایگی ما برای راه انداختن و جان دادن به ورزش خود، حسابی دست به جیب و به طور همهجانبه وارد عمل شدهاند.
در پایان بار دیگر از سر وظیفه- و نه سهمخواهی یا بدبینی یا... - تاکید میکنیم که اگر قرار است وضعیت ورزش بهبود پیدا کرده و در مسیر پاسخگویی به مطالبات منطقی و انتظارات مردم و جامعه حرکت کند، حتما باید درباره موضوع مدیر و مدیریت و پستها و مناصب تجدید نظر شود و با انتخاب درست و عاقلانه، بر کارآمدی و توان مدیریتی بیفزاییم که نتیجه طبیعی و منطقی چنین عملی، شتاب دادن به سرعت حرکت ورزش مستعد و بالقوه توانمند ایران در مسیر پیشرفت و ارتقای جایگاه آن در آسیا و جهان خواهد بود.