kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۰۴۳۴
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۹
نگاهی به سریال «پدر گواردیولا»

چرا این همه تکرار

 
 
 
هادی صداقت‌نژاد
تب زدن به حاشیه و لمپن‌گرافی در شبکه نمایش خانگی بدجوری اوج گرفته است؛ تبی که ریشه اش را باید در توجهات بی‌منطق ساختار سینمایی دولت قبل به فیلم «ابد و یک روز» جست‌وجو کرد. 
فیلمی که آن قدر توسط داوران جشنواره فجر پروار شد که نه فقط مسیر فیلمساز جوانش را به نوعی بیانیه‌نویسی سیاسی نمادین به‌جای فیلم‌سازی سوق داد بلکه باعث انبوه رونوشت‌هایی شد که در سینما و شبکه خانگی و بعضا تلویزیون از این روند صورت گرفت. 
از «مغزها...‌» و «شنای پروانه» تا «جاندار» و «یاغی» و «سیاوش» و... ازجمله آثار متاثر از چنین نگاهی هستند که در برخی مثل مغزها..‌. و سیاوش، با وام‌داری نسبی به اصول کلاسیک شخصیت پردازی باعث قابل تحمل شدن کار شده و در بسیاری از آثار نیز صرف لولیدن در بیغوله‌های ساختگی، زاغه‌های مصنوعی، قهوه‌‌خانه‌های کثیف، رینگ‌های زیرزمینی و... را شاهديم با انبوه زدوخورد و حداقل نوآوری.
سریال «پدر گواردیولا» را باید تازه‌ترین نمونه از لمپن گرافی در شبکه خانگی دانست. سریال را سعید نعمت‌الله نگاشته که در کل کارنامه نویسندگی‌اش، به زحمت کار متفاوت دیده می‌شد و به جای رسیدن به زبان و لحن خاص خود مشغول نوعی تکرار طوطی‌وار گفتار آثار مسعود کیمیایی بوده است. این عرق به کیمیایی اگر باعث می‌شد کارگردان، جلو برود و دنیای ذهنی خودش را بسازد خیلی هم کمک می‌کرد به خلق یک دنیای تازه ولی ایشان در سطح مانده و همین برایش کافی است که آدم‌هایش با چشمان از حدقه درآمده به صورت منقطع حرف بزنند و فریاد کنند و تیزی بکشند و...
در «پدر گواردیولا» تقریبا تمام عناصر آثار لمپن‌گرایانه از لات‌های با سیبیل چخماقی تا خالکوبی‌های بر پیکره زندانی‌های گولاخ تا زدوخوردهای باسمه ‌ای و گرفتاران اعتیاد را می‌بینیم. خط داستانی هم کاملا تکراری و هزاران بار تجربه شده درباره بازگشت از زندان یک زندانی و افتادن در سیکل انتقام از آن‌هایی است که هم موادش را برده‌اند و هم محبوبه را. 
ذره‌ای خلاقیت در داستان پردازی و مثلا حلاجی مفهوم محبوبه در میان لمپن‌های جدید یا تفاوت عملکرد قاچاقچیان در دوران تازه یا لااقل تازگی در تصویر‌سازی حاشیه ‌ای وجود ندارد. از آن بدتر دیالوگ نویسی است که همه عین‌هم هست و تقریبا تمامی شخصیت‌ها-البته بیشتر تیپ هستند تا شخصیت- یک جور حرف می‌زنند.
چگونه است که در فرهنگ لغات سعید نعمت‌الله که برادر توانایی به نام حمید نعمت‌الله دارد و چندین سریال تلویزیونی نوشته، مواجهیم با یک سری واژگان تکراری؟ چرا آدم‌های 
«پدر گواردیولا» همه یک‌جور حرف می‌زنند؟ چرا هیچ تفاوت لحنی میان بیوک و گواردیولا نیست؟ چرا محبوبه گواردیولا که او را دور زده و همپالگی بیوک شده کاملا مشابه بهناز جعفری در زیر پای مادر حرف می‌زند؟ 
در ساختار بصری سریال هم کمتر نوآوری دیده می‌شود و همه همت کارگردان شده، 
قرار دادن یک سری نماهای هلی شات لابه‌لای نماهای ایستای اصلی. بازی‌های بازیگران را زمانی می‌توان محک زد که کارگردان توانسته باشد حداقل از خواننده‌ای که بازیگر نیست، بازی قابل تحملی گرفته باشد مثلا شبیه کاری که خسرو معصومی در «پر پرواز» کرد ولی زهی خیال باطل که کارگردان نتوانسته حتی ترس آرش عدل از دوربین را بریزد تا نماهای آوازخوانی اش در نقش یک خواننده خیابانی، این قدر توی ذوق نزند. البته تجربه مهران مدیری و ستاره اسکندری و سیامک صفری باعث شده گلیم خود را از آب بکشند ولی باور بفرمایید که بازیگر توانایی نظیر سیامک صفری را انگار از فیلم «خون شد» کیمیایی برداشته‌اند و به این‌جا آورده‌اند؟ آخر شباهت تا کجا؟ شیفتگی تا چه حد؟ بعید است خود کیمیایی هم آن قدر که مثلا به قیصر و قدرت گوزن‌ها و نوری سرب‌ش می‌نازد به آدم‌های فیلم‌های اخیرش بنازد پس چرا نعمت‌الله ول‌کن کپی‌برداری از کیمیایی نیست؟
زمانی بود که می‌گفتند باید به جوانان فرصت داد تا ابتدا کپی کنند و کم کم در کپی کاری به سبک کاری خود برسند ولی وقتی بعد از یک دهه فرصت همچنان تیپ‌ها و دیالوگ‌های گواردیولا یادآور تیپ‌های دیگران است نباید لااقل بزرگ‌ترهایی را کنار این جوانان پابه سن گذاشته، قرار داد بلکه آنها را در مسیر صحیح قرار دهند. فیلم‌سازی که فقط نشستن جلوی دوربین با کلاه خودنمایانه و تندتند حرف زدن از ارزش‌های نادیده کارهای بی‌ارزش نیست؟ فیلم‌سازی که فقط پشت سر هم سیگار گیراندن در پشت صحنه و ژست مخالف‌خوانی نیست؟
 فیلم‌سازی جهان بینی می‌خواهد، بینش می‌خواهد، نیروی خلاقه می‌خواهد که متاسفانه به زحمت در این لمپن‌گرافی‌ها ‌اندکی از آنها به چشم می‌خورد..‌.