محرم نامه- 6
لالایی برای کودک تشنه
ابوالقاسم محمدزاده
با نوای حزنانگیز نوحه خوان، مرغ روحم پر میکشد. میان خیمهها سرگردان میشوم، شنیدهام که خیمه عباس(ع) همان ورودی اردوگاه کربلائیان برپاست و کسی بیاذن او حق ورود ندارد، اما من میخواهم اجازهدهی این مرغ سرگردانی که سالها در هوای شما نغمه خوانده و ناله سرداده، گوشهای از آن خیمهگاه آشیانه بسازد.
ارباب! اجازه هست؟ گوشهای ساکن شود و برای کودک عطشانی که درون گهواره بیتاب است لالایی بخواند،
مولای من! زبانم لال میشود، آخر :
اگر چه بسته در قنداقه دستش
بود خلق جهانی پای بستش
علی رویی که از آل محمد(ص)
برد دل با دو چشم نیمه بسته ش
لال میشوم. سر به گریبان میبرم و میپرسم از زمین و زمان: مگر طفل شیرخوار چقدر آب میخواهد که تشنگی را بال میزند و تیر سیرابش میکند. اف بر من که بخواهم لالایی گوی کودکی باشم که با نغمه تیر در آغوش پدر خوابیده است.