kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۹۷۱۳
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۷
درس‌های مکتب عاشورا و الگو‌سازی برای بشر امروزی-بخش نخست

فرهنگ حسینی نجات‌بخش انسان از ضلالت

 
 
 
رضا الماسی
«کسی مثل حسین ‌بن ‌علی‌(ع) که خودش تجسّم ارزش‌هاست، قیام می‌کند، برای این‌که جلوی انحطاط را بگیرد؛ چون این انحطاط می‌رفت تا به آن‌جا برسد که هیچ چیز باقی نماند برای اینکه کسی بخواهد مسلمان زندگی کند.... امام حسین می‌ایستد، قیام می‌کند، حرکت می‌کند و یک تنه در مقابل این سرعت سراشیب سقوط قرار می‌گیرد.» (رهبر معظم انقلاب- 18 اردیبهشت 1377)
نقطه عطف استمرار حیات اسلام را باید در واقعه عاشورا جست‌وجو کرد. آن جا که امام حسین علیه‌السلام همه ظرفیت خود را به میدان آورد و فدا کرد تا اصل دین باقی بماند.
قیام عاشورا الگویی است که به رهروان حق و حقیقت می‌آموزد، اگر حیات معنوی که حقیقت حیات جامعه است به خطر بیفتد باید با همه ظرفیت پای آن ایستادگی کرد. عدم ایستادگی در چنین شرایطی فلسفه حیات در دنیا را زیر سؤال می‌برد؛ چراکه دنیا طبق تعالیم وحیانی محلی است برای عبور و رسیدن به حیات طیبه و اگر قرار باشد زندگی در دنیا تنها به شهوات و مادیات خلاصه گردد و از رشد انسانی و معنوی تهی باشد ارزشی نخواهد داشت.
زمینه‌های شکل‌گیری عاشورا
افول درک مردم از فرهنگ ناب اسلامی در دوران حکومت معاویه و یزید، زمینه‌های قیام عاشورا را فراهم کرد؛ مردمی که در اثر کم‌توجهی به معارف دین، به رشوه‌گیری و حرام‌خواری عادت کرده و شکم‌های خود را از حرام پر می‌کردند، ابایی نداشتند تا در ظهر عاشورا مقابل جبهه حق امام حسین علیه‌السلام صف بسته و آن حضرت را به شهادت برسانند.
حجت‌الاسلام سید باقر علم‌الهدی، پژوهشگر دینی، در این باره به تسنیم می‌گوید: «مسئولیت و رسالت امام حسین علیه‌السلام پرداختن به اجرای احکام اسلام و احیای سنت پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بود. آن حضرت وقتی مشاهده کردند حاکمیت جائر زمان، به نام دین خدا بر علیه دین قیام کرده و همه رفتارهای زشت خود را منسوب به پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و دین خدا می‌کند، با آنها مقابله کردند. از سوی دیگر امام حسین علیه‌السلام مشاهده می‌کردند که نسل موجود در سال 61 هجری زمان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را درک نکرده‌اند. چون پیرمردهایی که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را دیده بودند یا از دنیا رفته بودند و یا نمی‌توانستند نقشی در مدیریت فرهنگی جامعه داشته باشد. به همین جهت امام حسین علیه‌السلام دیدند که مردم حقانیت دین خدا را از پیغمبر ندیده و دریافت نکرده‌اند، بلکه خود را در دامن مرد خبیثی دیده‌اند که به دروغ مدعی جانشینی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله است و به این ترتیب اقتدا به او کرده‌اند.»
او ادامه می‌دهد: « اگر امام حسین علیه‌السلام آرام می‌نشستند و در برابر این جریانات انحرافی سکوت می‌کردند‌، بالطبع تاریخ با این پرسش مواجه می‌شد که چرا آن حضرت با برخورداری از ‌اندیشه‌های والای الهی باز هم با فرزند خلف معاویه هماهنگ شد؟ البته وقتی قصد قیام داشتند هم می‌دانستند که امکان داشت این قیام منجر به شهادت شود اما امام قطعاً یک پیام را برای همیشه تاریخ مخابره می‌کردند؛ این‌که آن حضرت با مدل حکمرانی و حاکمیت پلیدی مانند یزید هماهنگ نبود، بلکه تا شهادت و اسارت خانواده‌اش پیش رفت برای آنکه به همیشه تاریخ اعلام کند این نوع حکومتداری مورد تأیید اسلام نیست.»
این پژوهشگر دینی می‌افزاید: «امام حسین علیه‌السلام برای اقامه حق، احیای امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در جامعه غفلت‌زده مردم کوفی آن زمان قیام کردند. چراکه مردم از خواب غفلت بیدار نمی‌شدند مگر با مدیریت یک صحنه عاشورایی. این طور بود که امام حسین علیه‌السلام وارد میدان کربلا شد، جان خود و بهترین یارانش را فدا کرد، خانواده‌اش به اسارت رفتند برای آنکه مردم در طول تاریخ از خواب غفلت بیدار شوند و دین پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله از بین نرود.»
عاشورا یک قیام واقعی اسلامی بود
امام حسین علیه‌السّلام یک حرکت انقلابی به راه ‌انداخت. نقطه مقابلِ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکاره‌ای که فسقش علنی شده بود.
آقای محسن عباسی، طلبه حوزه علمیه تهران در گفت‌وگو با گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «ظلم دستگاه یزید علیه مردم علنی شده بود. به تعبیر رهبر انقلاب؛ در جامعه‌ای که زیر قدرت یزید بود، با بندگان خدا و انسان‌ها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهی و خودپرستی رفتار می‌شد. چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسان‌ها بود. کار به جایی رسیده بود که به صورت علنی شخص اول حکومت مرتکب فسق می‌شد و به نوعی حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دوران‌های مختلف در دنیا وجود داشت، تبدیل کرده بود.» او می‌افزاید: «به تعبیر بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبدیل کرده بودند. لذا امام حسین علیه‌السّلام در مقابل چنین وضعیتی قیام کرد چراکه این وضع اصلاً قابل تحمل نبود. اگر بنا باشد ذیل پرچم اسلام چنین رفتارهایی صورت گیرد و کسی اعتراض نکند، حکومت اسلامی از درون تهی خواهد شد و چنین حکومتی هیچ ارزشی ندارد.» عباسی تصریح می‌کند: «امام حسین برای اینکه این مسائل به پای اسلام نوشته نشود قیام کردند. مبارزه ایشان بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل چه در زمان یزید و چه قبل از او بود. البته آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء و بیعت کند. می‌خواست امام حسین علیه‌السّلام را مجبور کند به جای این‌که مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید نماید.»
این طلبه حوزه علمیه می‌گوید: «حضرت آقا می‌فرمایند؛ اگر این توقّع نامربوط از سوی حکومت یزید نمی‌شد، ممکن بود امام حسین(ع) همچون زمان معاویه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمی‌افراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت می‌کرد و حقایق را می‌گفت. اما او بر اثر جهالت و تکبّر و دوری از همه فضایل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر گذاشت و توقع داشت که امام حسین (علیه‌السّلام) پای این سیه‌نامه تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضاء کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین(ع) فرمود «مثلی لا یبایع مثله»؛ حسین چنین امضایی نمی‌کند. امام حسین (علیه‌السّلام) باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمی‌تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد.»
«حرکت امام حسین، حرکت عزّت بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیه‌السّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایه فخر و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را می‌زند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمی‌ایستد و عقب‌نشینی می‌کند؛ این دیگر نمی‌تواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کرده‌اند، توفان‌ها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین (علیه‌السّلام) این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد. عزّت و افتخار در یک حرکت انقلابی این است. 
(رهبر انقلاب- 9 فروردین 1381)
اثر وضعی لقمه حرام در عدم حق‌پذیری
وقتی سخنان امام حسین علیه‌السلام را در روز عاشورا مرور می‌کنیم، به این نکته مهم می‌رسیم که فرمودند: «شکم‌هایتان که از حرام پر شده، نمی‌گذارد آوای حق در دل‌هایتان اثر کند.»
حجت‌الاسلام علم‌الهدی با‌اشاره به این فرمایش امام حسین علیه‌السلام درخصوص نقش حرام‌خواری و رشوه‌گیری در تعیین سرنوشت انسان می‌گوید: «وقتی امام حسین علیه‌السلام تاریخ گذشته و سبک زندگی مردم کوفه را به یاد آنها می‌آورد، به‌عنوان یک جریان همیشه زنده این تاریخ را در قضیه کربلا ماندگار می‌کند. نشان دادن و به تصویر درآوردن نقش لقمه حرام در کوردلی و نشنیدن پیام حق را تبیین می‌فرماید. امام حسین علیه‌السلام مشاهده کردند مردم در حکومت عثمان، معاویه و عبیدالله بن زیاد اموال حرام گرفته‌اند. حق‌السکوتی که آنها می‌پرداختند امری محرز در تاریخ است. به‌عنوان مثال زبیر، آن زاهد زمان نبی مکرم اسلام، وقتی 25 سال بعد در دوران امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام در جنگ جمل علیه آن حضرت شرکت کرده و کشته شد، طلاهای بسیاری در حکومت خلفا به‌عنوان حق‌السکوت گرفته بود. مشخص است که این اموال حرام و از بیت‌المال مسلمین بود.»
این پژوهشگر دینی توضیح می‌دهد: «این‌گونه بود که امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا فرمودند: «مُلِئَت بطونکم مِنَ الحَرام»؛ زیرا آن حضرت می‌خواستند پیام حق را به آنها برسانند، در حالی که همان مردم در حکومت معاویه و یزید از راه حرام ارتزاق کرده بودند و نمی‌توانستند حق را از باطل تشخیص بدهند. حتی اجازه نمی‌دادند پیام امام حسین علیه‌السلام به گوش مردم برسد و دائم با کف و هلهله مانع رسیدن صدای آن حضرت به حاضرین در کربلا می‌شدند.
او می‌افزاید: «زمانی که امام حسین علیه‌السلام می‌خواستند با مردمی که در لشکر یزید صف بسته بودند اتمام‌حجت کنند ولی آنها حرف حق را درک نمی‌کردند، آن حضرت برای آنکه مردم تاریخ جریان‌‌سازی فرهنگی کنند فرمودند: «کسانی که شکم‌هایشان از حرام پر شده است، پیام حق را گوش نمی‌دهند.» زیرا انسان منطق دارد و بر اساس منطق گفت‌وگو می‌کند و نتیجه می‌گیرد. اینکه امام حسین علیه‌السلام از مردم می‌پرسند من کدام حلالی را حرام کرده‌ام؟ کدام حرامی را حلال کرده‌ام؟ مطلبی نیست که مردم مانع درک آن شوند، بلکه آنها نمی‌خواهند حرف حق حضرت به گوش مردم برسند تا مبادا از خواب غفلت بیدار شوند.»
علم الهدی تاکید می‌کند: «کسی که لقمه حرام بخورد و از راه رشوه‌خواری، حق‌السکوت گرفتن و راه‌های حرام دیگر گذران زندگی کند، دیگر در پی درک حق و عمل به آن نخواهد بود. قطعاً حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام این سخن را تنها برای مردم آن زمان نفرمودند. بلکه مخاطب ایشان همه مردم در طول تاریخ هستند. چراکه ایشان قصد داشتند جریان فرهنگی در طول تاریخ زندگی انسان ایجاد کنند. کسی که مال حرام می‌خورد، حرف حق را گوش نمی‌دهد و به هیچ وجه به دنبال پیام حق نیست. زیرا کسی که با باطل ارتزاق کرد، خود را وام‌دار باطل می‌داند.»
او می‌افزاید: «امروز هم کسانی که مال حرام می‌خورند پیام حق را قبول نمی‌کنند. کسی که مال ربوی خورده، حاضر نیست به سمت حق مایل شود. یا کسی که رشوه‌خواری می‌کند می‌گوید کار اضافه و یا فوری برای کسی انجام می‌دهم و به این طریق خود را توجیه می‌کند. در حالی که حتی کارمندان مؤمن و مسلمان هم باید کار را سریع انجام دهند و هم کارهای مردم را تسهیل کنند. چنان‌که در شغل‌های آزاد هم این‌گونه است و نباید وارد احتکار و ربا شوند.»