«مرد بیمار اروپا» لقبی که لوفیگارو به فرانسه داد
روزنامه مشهور و فرانسوی «لوفیگارو» در یادداشتی به قلم «نیکولا بافیرز»، مورخ و جامعهشناس فرانسوی با اشاره به حوادث و آشوبهای اخیر این کشور نوشته است فرانسه به «مرد بیمار اروپا» تبدیل شده است که اشارهای تلویحی به انحطاط و زوال این کشور دارد.
این روزها دولت فرانسه از سایه خود نیز میترسد روز جمعه که مصادف بود با 14 جولای و جشنهای روز ملی این کشور دولت از ترس شروع دوباره آشوبها بیش از 130 هزار نیروی پلیس در سرتاسر این کشور مستقر کرده بود و از زمین و هوا فرانسه را تحت کنترل داشت که مبادا دوباره مردم شورش کنند. آشوبهای بعد از قتل«نائل مرزوق» نوجوان 17 ساله الجزایری تبار که به دستگیری بیش از 4 هزار تن منجر شد و صدها ساختمان و نهاد دولتی در آتش خشم معترضان سوخت فرصتی را برای رسانهها و کارشناسان این کشور فراهم کرد که دوباره ریشههای این آشوبها را بررسی کنند.
روزنامه لوفیگارو نیز که از قدیمیترین و سرشناسترین روزنامههای فرانسه و جهان شناخته میشود در یادداشت جدیدی به قلم «نیکولا بافیرز» مورخ و جامعهشناس فرانسوی لقب «مرد بیمار اروپا» به فرانسه اعطا کرده است. «مرد بیمار اروپا» اصطلاحی بود که به امپراتوری عثمانیِ در حال ضعف و زوال، اطلاق میشد. در عرف دیپلماتیک مرد بیمار را به کشوری میگویند که احتمال سقوط آن وجود دارد. وی در این یادداشت نوشته است: به رغم آنکه بیشتر دموکراسیها شاهد جنبشهای اعتراضی و حوادث خشونتبار هستند اما آنچه در فرانسه رخ میدهد به دلیل وسعت دامنه جنبشهای اعتراضی و ناتوانی دولت در کنترل نظم عمومی یک استثناست. از آن جهت که وقوع خشونت در فرانسه به شدت سریع است و این را نمیتوان انکار کرد و این یک فرآیند تجزیه امت فرانسه است.
این مورخ و جامعهشناس فرانسوی میافزاید: فرانسه تبدیل به مرد بیمار اروپا شده و از یک ورشکستگی به یک ورشکستگی دیگر میرود. حاصل موج خشونت شهری که فرانسه را از زمان کشته شدن تأسفبار«نائل» در منطقه «نانتر» پاریس فرا گرفت از حاصل خشونتهای سال 2005 فراتر رفت و این قابل فهم نیست. بهویژه آنکه خشونتها از همه حد و مرزها فراتر رفت و به محلههای موسوم به دارای اولویت محدود نماند. این خشونتها در درجه نخست قدرت حاکمه را با حمله به ساختمانها، کارکنان دولتی و سمبلهای مصرف از طریق غارت فروشگاههای تجاری، بانکها و آژانسهای بیمه، هدف قرار داد.
به باور این نویسنده فرانسوی از سال 2015 تاکنون 4 جنبش در ایجاد فضای جنگ داخلی در فرانسه بسترسازی کردند به طوری که زمینه برای موجی از حملات تندروها برای بیثبات کردن موسسات و ارزشهای جمهوریت را مهیا کردند. سپس جنبش «جلیقه زردها» از دل احساس بیتوجهی و به حاشیه رانده شدن بیرون آمد. همچنین اعتراضهای بزرگ علیه اصلاحات سیستم بازنشستگی نگرانی طبقه متوسط از فقیر کردنش را ابراز کرد. و اخیرا قیام حاشیههای شهرها در همه کشور و توسط همه قشرها به وقوع پیوست و در جامعهای موازی شکل گرفت که قوانین جمهوریت بر آن حاکم نیست بلکه قوانین تجارت مواد مخدر و طایفهگرایی بر آن حاکم است.
به گزارش «جماران» لوفیگارو میافزاید: تنوع این انقلابها و خشم مردمی ثابت میکند که ریشه اینها را در نژادپرستی هدفمند در جامعه و دولت فرانسه نمیتوان پیدا کرد بلکه آن را در تسریع سقوط فرانسه باید پیدا کرد که تبدیل به مرد بیمار اروپا شده است. و دلیل آن ورشکستگی اقتصادی در سایه توقف رشد و ورشکستگی اجتماعی با کاهش سهم هر فرد از ثروت و نیز ورشکستگی مالی با بالارفتن بدهی عمومی، سپس ورشکستگی مدنی و ورشکستگی سیاسی و اخیرا ورشکستگی اخلاقی است که احساسات تنفر، خشونت و ترسی را تغذیه میکند که باعث عدم اعتماد شهروندان به دموکراسی شده و هشداری است برای رسیدن راستگرایان تندرو به قدرت است.
به گفته «نیکولا بافیرز» در چنین احوالی رهبران فرانسه در رویارویی با خطرات این وضع همچنان در فهم بحران وجودی که کشور از سر میگذارند ناتوان هستند و در نهایت هر بار که خشونت بالا گرفته است ملت نیز از هم پاشیده است و هر بار که امت تجزیه شد قدرت تهدیدهای داخلی و خارجی افزایش پیدا کرده است و همه چیز همچون سابق باقی مانده است.
در پایان این یادداشت آمده است: « وحشیگری جامعه و گرداب سقوط در کشور نیاز به یک تحول ملی است که با اعتراف به اینکه الگوی فرانسه برای رشد با بدهی دیگر نمیتواند ادامه یابد آغاز میشود و اولویت به تولید، خلاقیت و سرمایهگذاری قوی در بخش آموزش و نیروی انسانی باید داده شود و همزمان با آن سازماندهی قاطع مهاجرت باید صورت گیرد. وی از ماکرون خواست که اولویت محض را به بازگشت فرانسه بدهد.»