حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۵۲
اهمیت انتشار «انتقام» در متن مبارزات
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
آیت الله مصباح در مورد همکاران خود در نشریه انتقام میگوید:
«... به فکر نشریه دیگری افتادیم که مستقل باشد. فقط علاقهمندان به حضرت امام در آن مشارکت داشته باشند. ملاحظاتی در آن نباشد، ترویجی از بیوت و کارهایشان نشود؛ کاملاً آزاد و مستقل در جهت مبارزه با دستگاه کفر باشد و صرفاً در جهت حمایت از روحانیت مبارز فداکار باشد. این بود که به فکر یک نشریه دیگری افتادیم.
با کمک آقای هاشمی توانستیم ماشین دیگری تهیه کنیم و نشریهای به نام «انتقام» تأسیس کردیم. البته آقای هاشمی فقط اطلاع داشتند که من این کارها را میکنم ولی هیچ مشارکتی در نشریه نداشتند. چند نفر از دوستان بودند که در این نشریه مشارکت داشتند. من تا به حال نخواستم که معرفی کنم. چون ما از ابتدا یک حرفی داشتیم که در هیچ شرایطی دوستان را معرفی نکنیم و به اقتضای وفای به آن سوگند خوردیم، من تا به حال یادم نمیآید همکاران آن نشریه را معرفی کرده باشم. البته حالا شاید بگویم؛ ولی احتیاطاً چون عهد و پیمان در کار بوده، نخواستم معرفی کنم.
به هر حال، جمعی که از ارادتمندان خالص امام بودند و ارتباطی با بيوت دیگر نداشتند، این نشریه را راه انداختند و بدون مبالغه تقریباً 90 درصد کل زحمات به عهده خود بنده بود. از ماشیننویسیاش غالباً از بستگان خودم استفاده میکردم،1 تکثيرش که غالباً خودم انجام میدادم. برای تنظیم و توزیع آن و انتقالش از قم به تهران غالباً خودم انجام میدادم. یک مدتی تکثیرش را در تهران و در یک زیرزمینی در منزل پدرم انجام میدادیم، یک مدتی هم در قم انجام میدادیم که باید خودم به تهران میبردم و توزیع میکردم. البته توزیعش برای من مسئلهای نداشت، فقط ایصال به آنها بود. هیئتهای موتلفه توزیع میکردند و مرحوم شهید بهشتی از این جریان اطلاع داشتند.
ایشان یکی از اعضای هیئت مؤتلفه را به عنوان رابط معرفی کرده بودند که من تحویل ایشان بدهم که در بین اعضا به فروش میرسید و پولش را برای تهیه شماره بعدی به ما میدادند. اگر کمبودی داشت خود دوستان فراهم میکردند و احیاناً کمکهایی جزئی از بعضی کسانی که اطلاع داشتند میرسید و هزینهاش از جیب خودشان و فروش آنها تهیه میشد.
در این جهت هم فضلای برجسته آن زمان کسانی که اطلاع داشتند، یکی مرحوم آقای ربانی بود، یکی هم مرحوم آقای دکتر بهشتی و آقای هاشمی.2
حتی دوستان نزدیکمان که در جاهای دیگر همکاری داشتیم، از جمله اعضای نشریه بعثت هیچ اطلاعی نداشتند که به وسیله چه کسی تهیه و توزیع میشود. خیلی احتیاط و تدبیر انجام میگرفت.
تیراژ نشریه انتقام خیلی زیاد نبود. شاید در حدود دو هزارتا بود. یک قسمت مطالب آن اخبار بود. چون اخبار مبارزه سانسور میشد. ما این اخبار را از جریانات مختلف مبارزه به دست میآوردیم و جمع میکردیم. یک قسمت تحلیلهای سیاسی بود که به مناسبت مسائل زمان مطرح میشد؛ مثلاً یک قسمتش در رابطه با مسائل خوزستان بود.
ادعاهایی که عراق داشت و نقشههایی که داشتند که به عنوان تهدید برای شاه بود تا او را بیشتر تسلیم کنند.
... در آن زمان این کار خیلی برجسته و ممتازی بود که ادامه داشت تا زمانی که بعد از قتل منصور هیئتهای مؤتلفه لو رفتند. عدهای از آنها محکوم شدند، چند نفر حبسهای طولانی و چند نفر از جمله مرحوم صادق امانی، محمد بخارایی و دو نفر دیگر از کسانی هم که در قتل منصور مشارکت داشتند اعدام شدند.
بعد از این جریان، دولت روی این مسائل خیلی حساس شده بود،... فشار دستگاه به قدری شدید شد که حتی کسانی که با اشتیاق نشریه را میخواندند، دیگر حاضر نبودند آن را دریافت کنند. حتی به آنها نشریه میدادند و آنها اصلاً نمیگرفتند.»3
در این نقل جزئیات جالب و جامعی از انتشار انتقام بیان شده که میتوان آن را به نوعی جمعبندی سایر اقوال و ادعاها تلقی کرد. با این حساب بعید نیست بتوان توضیحات آیت الله محمد یزدی پیرامون همکاری با انتقام را در تکمیل ابهامات این بخش از خاطرات آیت الله مصباح، به عنوان بخشی از جزئیات ماجرا تلقّی کرد، اما همچنان جزئیات انتشار انتقام، جای بحث و بررسی بیشتر دارد.
اطلاع برخی اعضای گروه 11 نفره و تصریح به عدم همکاری آقای هاشمی در انتشار نشریه انتقام، از جمله نکات مهم در بازشناسی اندیشه و سیره سیاسی آیت الله مصباح است که از یکسو شدیداً پیوندهای تشکیلاتی و روابط وثیق با سایر مبارزان مانند آقایان ربانی شیرازی، بهشتی و هاشمی را حفظ میکند و از دیگر سو بر حفظ حریم فکری و سیاسی و اصل اختلاط با جریانهای غیرانقلابی مانند دارالتبلیغ، تأکید ویژه دارد و در معرفی شاخصه همکاران خود در نشریه انتقام، علاوه بر تعهد و کتمان، به اصل خلوص در پیروی از امام(ره) تأکید میکند و از آنان به عنوان «جمعی که از ارادتمندان خالص امام بودند و ارتباطی با بيوت دیگر نداشتند» یاد میکند.
این مطلب آقای مصباح در واقع بخشی از سخنان آقای هاشمی رفسنجانی را مورد نقد قرار میدهد که ایشان تمامی نشریات مخفی بعثت و انتقام را اولاً ارگان مطبوعاتی گروه 11 نفره دانسته است و ثانیاً اصلاً اشارهای به نقش نفوذ بیت شریعتمداری در نشریه بعثت که عامل اصلی شکلگیری انتقام داشت ندارد و ثالثاً آقای مصباح را صرفاً ناظر اجرایی نشریه انتقام خوانده است و رابعاً تامین مسائل مالی انتقام را همانند بعثت به هیئتهای موتلفه گره زده است. این در حالی است که تمامی این مطالب درمورد نشریه انتقام نادرست است.
آقای هاشمی در خاطراتش میگوید:
«از اساسیترین کارهای ما در آن چند ماه، ایجاد تشکیلاتی بود که مرکزیت آن از 11 نفر تشکیل میشد: آقایان [سید علی] خامنهای، منتظری، ربانی شیرازی، قدوسی، مصباح یزدی، امینی، [سید] محمد خامنهای، آذری، مشکینی، حائری تهرانی و من.
نشریه مخفی بعثت و انتقام در حقیقت ارگان همین جمعیت بود که در کارهای اجرایی آن آقایان سیدمحمود دعائی، مصباح، علی حجتی کرمانی و سیدهادی خسروشاهی و من همکاری داشتیم.
نشریه بعثت بیشتر جنبه سیاسی و پرخاش و افشاگری داشت و نشریه انتقام جنبه ایدئولوژیکیِ آن قوی بود، که شاید بر اساس احساس چنین نیازی پس از بعثت منتشر شد. بعثت را من اداره میکردم و انتقام را آقای مصباح یزدی. در حل مسائل مالی هم نقش اساسی را هیئتهای موتلفه داشتند.
... انتشار نشریات از تهران بود و نام مستعار رابطهایی که عامل پخش بودند همه با علی شروع میشد: «علی اراکی، علی خراسانی، علی عرب، که ظاهراً نام مستعار آقای باهنر بود. وسیله تکثیر هم یک دستگاه پلی کپی بود، گاهی در منزل ما بود، گاهی منزل دیگران. در دستگیریهای بعدی هم در مورد این نشریهها زیاد بازجویی شد.»4
آیت الله مصباح در برابر این همه بیانصافی برخی از دوستان، که ابتدا با مصادره نشریه انتقام آن را به نام ارگان خودشان ثبت کردند و در ادامه با کمرنگ کردن نقش ایشان،- خصوصاً در دهه هفتاد،- تمام سوابق انقلابیشان را زیر سؤال بردند در مصاحبهای چنین می فرماید:
«یک نکته دیگر هم که نمیخواستم و نمیخواهم وارد بشوم ولی ناچار اشارهای میکنم؛ آن است که کسانی که در مبارزه مخفی و سری وارد میشدند، نمیآمدند افشا بکنند، شما هم شنیدهاید که دو نشریه انقلابی در دوره خفقان و سکوت در قم بوده، یکی «بعثت» و یکی هم« انتقام»، سؤال کنید این نشریات را چه کسی منتشر میکرد؟ در نشریه «بعثت» بنده از اعضای اصلی بودم و نشریه «انتقام» هم عمده کارش را اصلاً خود بنده انجام میدادم و حتی نزدیکترین دوستانم خبر نداشتند، فقط آقای هاشمی میدانستند که ماشین پلی کپی را تهیه کرده بودند و یک نفر از برادران حزب اللهی ما که وقتی این نشریه تهیه میشد، به او تحویل میدادیم که توزیع کند. فقط اینها میدانستند. حالا من باید بیایم در بوق بکنم که آقا ما چه مبارزاتی کردهایم؟! بسیاری از امور هم بوده که من تا حال ضرورتی ندیدهام منتشر کنم و الان هم ضرورتی نمیبینم که برای خوش آمد کسانی تبلیغ از خود بکنم. و تازه مگر بنده از خودم تعریفی کردهام و مردم را به خودم دعوت کردهام که کسانی مرا تکذیب کنند؟!»5
آقای حائری زاده در مورد اهمیت کار آیت الله مصباح در مورد انتشار نشریه «انتقام» میگوید:
«نشریه انتقام که ایشان به تنهایی، یا با کمک عدهای چاپ و منتشر میکرد واقعاً به گونهای بود که پشت انسان را میلرزاند، ماموران ساواک آنقدر از این نشریه عصبانی بودند که حتی وقتی تیتر بالایش را میدیدند که نوشته بود «والله عزیز ذو انتقام» بسیار ناراحت میشدند و اگر یک نسخهاش را از دست کسی میگرفتند زندگی او را نابود میکردند و به شدت به دنبال یافتن نویسندگان و ناشران آن بودند.... آن وقت در یک چنین جوّی، آقای مصباح آن نشریه انقلابی را تهیه و منتشر میکرد.»6
پانوشتها:
1- حجتالاسلام و المسلمین علی مصباح، فرزند آیت الله مصباح میگوید: «حاج آقا نقل میکردند که به دلیل نسبت دوری که با آقای آخوندی، صاحب دارالکتب الاسلامیه داشتم، مقداری با چاپ و نشر آگاهی پیدا کرده بودم. از این رو تمام مراحل تهیه و تایپ و چاپ مجله «انتقام» را به کمک برادرم انجام میدادم و به کمک پدر و دوستان آن را پخش میکردم. در آن زمان ماشین تایپ در زیرزمین منزل اخوی حاج آقا بوده که به عنوان حسابدار در شرکت تولید دارو کار میکردهاند.» حقیقت شرق: نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آیت الله مصباح، ص71.
2- در کتاب «مصباح دوستان»، نام آقای راشد هم در لیست افرادی که از انتشار این نشریه توسط آقای مصباح باخبر بودند آورده شده است. از قول آقای مصباح چنین آمده است: «این نشریات در بین اعضای هیئت[های موتلفه] به فروش میرسید و پولش را برای شماره بعد به ما بر میگرداندند. البته گاهی ممکن بود که یک کمکهایی از بعضی کسانی که اطلاع داشتند، میرسید ولی هزینهاش یا از راه فروش آنها یا از جیب خود تهیه کنندگان تامین میشد. در این جهت هم کسانی که اطلاع داشتند، مرحوم آقای ربانی، دکتر بهشتی و آقای راشد بود.» ر.ک: مصباح دوستان، ص63.
3- ذوالشهادتین امام، صص 105-107و110.
4- دوران مبارزه، ج1، صص 195-196.
5- محمدتقی مصباح یزدی، «خشونت و تساهل»، کتاب نقد، سال چهارم، شماره 14و15، بهار و تابستان 79، صص62-63.
6- زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، ص40.