kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۸۵۸۷
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۹

پناه‌جویی از عدل الهی به فضل الهی

 
 
حسینعلی قوامی
یکی از مشهورات دعا در میان عالمان، این است که از خدا درخواست می‌کنند که با فضل و نه با عدل خود رفتار کند؛ زیرا اگر خدا بخواهد با عدل با بندگانش رفتار کند، شاید جز چهارده معصوم‌(ع) حتی پیامبران نتوانند به سادگی به بهشت درآیند، چه رسد به پیروان آنان.
اصولا به قول برخی از دوستان اهل بصیرت، اصلا «هیچ چیز خدا به آدمی شباهت ندارد»؛ پس چنان‌که در برخی از روایات آمده اگر کسی عبادت ثقلین از جن و انس را داشته‌، باز باید خوف از عدم پذیرش را داشته باشد؛ و اگر کسی گناه ثقلین را داشته باشد، می‌تواند امید بخشش عفو و غفران الهی را داشته باشد. 
البته هیچ‌یک از اینها برخلاف نگرش ‌اشعری‌ها ربطی به این ندارد که «هر چه آن خسرو خوبان کند، عین عدل باشد»؛ بلکه اصولا خدا ظلم نمی‌کند؛ زیرا فطرت الهی انسان این را درک می‌کند که خدا «ظالم» نیست؛ بنابراین، خدا هر چیزی را جای حق می‌نشاند که بر اساس مشیت حکیمانه و عدالت است.
بردن عمل به آخرت؛ سخت‌ترین کار
انسان باید همواره از جلال و غضب الهی به جمال و اکرام الهی پناه برد؛ چنان‌که در دعا از قول پیامبر(ص) آمده است: اعوذ بک منک؛(کافی، ج ۳، ص ۳۲۴ ) از خودت به خودت پناه می‌برم. در حقیقت همان‌گونه که انسان باید از هر چیزی به سوی خدا فرار کند(ذاریات، آیه 50) و از غیر خدا ببرد و «منیبین الیه»(روم، آیه 31) باشد؛ باید از عظمت و جلال الهی به کرامت الهی فرار کرد؛ زیرا اگر خدا با جلال و عظمت خود ما را بگیرد، همگی باید در عذاب و رنج باشیم؛ اما خدا بر ما رحم می‌آورد و همان‌طور که اصل خلقت بر اساس «رحمت الهی» است، همچنین همین رحمت الهی است که انسان را از دوزخ می‌رهاند و گرنه همگی باید در دوزخ قرار می‌گرفتیم.(هود، آیه 119)
انسان زمانی می‌تواند امیدوار باشد که اعمال نیک و حسنات خویش را با خود به آخرت برده باشد، زیرا خدا می‌فرماید کسی که «حسنه» را با خود به سلامت به آخرت آورده باشد، خیر می‌بیند: من جاء بالحسنه؛ هر که حسنه را با خود بیاورد.(نمل، آیه 89؛ انعام، آیه 160) اما مشکل اکثر ما انسان‌ها این است که در بردن حسنه خویش به آخرت سخت ناتوانیم؛ زیرا با کوچک‌ترین کاری ممکن است حسنه از میان برود و به مقصد نرسد. باید توجه داشت که بردن عملی از آغاز زندگی تا انجام آن در دنیا، بسیار دشوار است؛ زیرا ممکن است کاری را در آغاز تکلیف انجام دهد که بهشت را برایش لازم می‌کند، اما چون آن را به عالم برزخ نیاورده، به بهشت نمی‌رسد. ممکن است کسی حتی یک عمل حسنه خویش را با خود به عالم برزخ ببرد، اما به دلیلی ممکن است آن حسنه در عالم برزخ از میان برود؛ مثلا جمله نامناسبی نوشته است که از مصادیق باقیات طالحات است. او از این جمله توبه و استغفار کرده و خدا او را بخشیده است؛ این جمله تا زمانی که به دست کسی نرسیده و کسی را گمراه نساخته وضعیت شخص در عالم برزخ در سلامت است؛ اما ناگهان این جمله دست کسی می‌رسد و او را گمراه می‌کند؛ همین امر موجب می‌شود به عنوان «آثارهم»(یس، آیه 12) و از مصادیق «آخرت»(انفطار، آیه 7) او را در عالم برزخ مواخذه کنند و به عدالت الهی مجازاتی برای او وضع شود.
پس هیچ‌کس نمی‌تواند از «مثقال ذره» شرور اعمال یا آثار آن در امان باشد.(زلزله، آیات 7 و 8) و انسان در طول زندگی بلکه حتی پس از مرگ تابع اعمالی است که پیش یا پس فرستاده است. در روایت است که عمل کردن آسان است، اما نگه داشتن عمل تا آخرت بسیار سخت و دشوار است؛ چنان‌که امام باقر(ع) می‌فرماید: الإبقاءُ عَلى العَمَلِ أشَدُّ مِن العَمَلِ. قالَ: و ما الإبقاءُ على العَمَلِ؟ قالَ: يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ و يُنفِقُ نَفَقَةً للّهِ وَحدَهُ لا شريكَ لهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّا‌، ثُمّ يَذكُرُها فَتُمحى فَتُكتَبُ لَهُ عَلانِيَةً‌، ثُمّ يَذكُرُها فَتُمحى و تُكتَبُ لَهُ رياءً؛ نگهدارى عمل، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد: منظور از نگهدارى عمل چيست؟ حضرت فرمود: آدمى براى خداى يگانه بى‌شریک بخشش و انفاقى مى‌كند و اين به عنوان عمل پنهانى برايش نوشته مى‌شود، اما سپس كارش را به زبان مى‌آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى [كه بيشتر است] پاك مى‌شود و برايش [ثواب عملِ ]آشكار مى‌نويسند. بار ديگر آن را به زبان مى‌آورد، كه در اين بار عملش پاك مى‌شود و عمل ريايى نوشته مى‌شود.(اصول کافی، ج 2، ص 296، حدیث 16) به همین سادگی عمل نیک بسیار ارزشمند از دست می‌رود و انسان چیزی از عملش را به آخرت نمی‌برد. از همین رو گفته‌اند: «آدم خوب آدم مرده است؛ چنان‌که آدم بد آدم مرده است»؛ یعنی تا زمانی که انسان نمرده باشد، نمی‌توان به قطعیت حکم کرد که او آدم خوب یا بدی است؛ زیرا ممکن است در آخرین لحظه در دام شیطان افتد و کافر از دنیا برود‌، یا به فضل الهی توبه کند و به اسلام از دنیا برود. انسان تا آخر عمرش هیچ‌گاه از شرور نفس و شیطان در امان نیست، بلکه بسیاری از مردم از همان جایی که احساس امنیت می‌کنند، در دام نفس و شیطان می‌افتند؛ زیرا خدا دارای جنودی است که همه هستی است؛ آنان مامور هستند تا در چارچوب سنت ابتلاء و آزمون، انسان را گرفتار انواع مصیبت خیر و شر کنند(انبیاء، آیه 35) تا معلوم شود چه کسی در زندگی بر خدا توکل دارد و تفویض امور می‌کند و از کبر و خودپسندی و خودبینی رسته است؛ چرا که بسیاری از اهل عبادت به سبب عبادت بسیار، به خویش مغرور شده و در غرور و فریب ابلیسی گرفتار می‌شوند. این‌گونه است که همچون ابلیس تکبر می‌ورزند و گمان می‌کنند که چون عبادت بسیار داشته‌اند باید در جایگاهی قرار گیرند که مستحق آن هستند.(اعراف، آیات 175 و 176؛ طه، آیات 93 تا 98) 
بسیاری از مردم گمان می‌کنند چون عمل صحیح به‌جا آورده‌اند، مقبول است، در حالی عمل صحیح غیر از عمل مقبول است؛ زیرا شرط قبولی اعمال این است که شخص «متقی» و دارای اخلاص باشد(مائده، آیه 27)، اما در صحت اعمال همین که عمل مطابق شرایط گفته شده در کتاب‌های فقهی باشد کفایت می‌کند. بسیاری از مردم اعمال صحیح را انجام می‌دهند، اما ممکن است شرط قبولی را نداشته باشد؛ حتی اگر شرط قبولی باشد، با این همه، احتمال اینکه شیطان وسوسه کند یا نفس تزیین و تسویل کند وجود دارد. از نظر قرآن بسیاری از اعمال گرفتار احباط و تباهی می‌شود و هیچ اثری از آن به‌جا نمی‌ماند.(حجرات، آیه 2؛ احزاب، آیه 19) پس اگر کسی کافر شد، عملش احباط می‌شود(محمد، آیه 2)، اگر کافر نشود، با اعمال دیگری حبط و تباه می‌شود.(حجرات، آیه 2؛ محمد، آیات 24 تا 28)
از نظر قرآن، اهل عبادت گمان می‌کنند کار نیک می‌کنند در حالی که چنین نیست: «یحسبون انهم یحسنون صنعا؛ می‌پندارند خوب عمل می‌کنند و نیک‌کار هستند.»(کهف، آیه 104)
خدا در قرآن به همگان هشدار می‌دهد که نفس اماره همواره تلاش می‌کند تا با تسویل و تزیین اعمال، انسان را به سوی بدی و زشتی سوق دهد؛ مگر آنکه مورد «رحمت» پروردگار قرار گیرد(یوسف، آیه 54)
به سخن دیگر، اگر خدا بر اساس عدل خویش عمل کند، کسی به بهشت در نمی‌آید؛ زیرا انسان در دام هواهای نفسانی به‌ویژه کبر و عجب و ریا و مانند آنها و وسوسه‌های شیطانی اعمال نیک انجام نمی‌دهد و اگر انجام دهد آن را تباه می‌کند. 
در روایت آمده است: ان عذب فهو عدل و ان رحم فهو فضل؛ اگر خدا عذاب کند به عدل خویش عذاب می‌کند و اگر رحمت کند و به بهشت در آورد، به فضل الهی است. (شرح اصول كافی، ملا صالح مازندرانی، ج‏10، ص 191) این همان چیزی است که خدا در قرآن از آن به عنوان «رحمت الهی» در دو ساحت رحمت در خلقت و رحمت در محاسبه یاد شده است.(هود، آیه 119)
بر اساس همین آیات و روایات ملا صالح مازندرانی در قالب دعا و نیایش می‌فرماید: اللهم عاملنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك‏؛ خدایا با ما با فضل خویش معامله کن، نه با عدل خود. (شرح اصول كافی، ملا صالح مازندرانی، ج‏10، ص 191) البته برخی گمان کرده‌اند که این جزء فقره دعای ماثور معصوم(ع) است، در حالی که دعای شیخ ملا صالح مازندرانی است.