kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۲۲۸
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۸

اخبار ویژه

 

تشکیک در حجاب، بیگاری تازه کارگزاران برای بهائیت
حزب اشرافی کارگزاران در بیانیه‌ای نوشت: پوشش زنان را به خود زنان واگذار کنید.
روزنامه سازندگی بیانیه این حزب را منتشر کرد که در آن ضمن دفاع از برخی هنرمندان هنجارشکن آمده است: «مردمی که سال‌ها سختی، محرومیت، جنگ و تحریم را تحمل کرده‌اند از مسئولین و حاکمان خود انتظاری جز تامین نیازها و استانداردهای یک زندگی با کرامت و در شأن و ظرفیت دارایی‌های طبیعی، انسانی و فرهنگی خود ندارند. مطالبه پوشش اختیاری که امروز بیش از هر زمان دیگر به طور فراگیر در جامعه طرح می‌شود، محصول همین سخت‌گیری‌ها و تندروی‌ها در حق بانوان ایرانی است. بی‌تردید زنان یک سرزمین با اتکا به بالندگی فرهنگی خود بیش از مردان و حکومت‌ها نگران کرامت و صیانت از شئون اجتماعی خود هستند و می‌دانند چگونه با پوشش مناسب خود آن را تامین کنند. امر انتخاب پوشش زنان از عناوین فرهنگی و مستقلات عقلی حوزه شهروندی است که ناگزیر باید به خود زنان ایران و سازوکار تعادلی جامعه ایرانی و خانواده‌ها واگذار شود و گرنه حکومت چگونه می‌تواند خانمی که بر عفت و طهارت نفس و پاکدامنی خود وقوف کافی دارد و پوشش خود را عفیفانه می‌داند، مجبور کند تا پوشش مورد نظر حکومت را بر تن کند؟ اکنون انتظاری اگر وجود دارد از حاکمیت است تا از شان و کرامت بانوان ایرانی در برابر خشونت‌های کلامی و تعرضات افراد حفاظت کند. حکومت‌ها هر زمان که در برابر خواست عمومی قرار می‌گیرند به آزمون هوشیاری، تدبیر و مشروعیت فراخوانده می‌شوند. مشکلاتی که اخیراً برای چند تن از زنان بازیگر پدید آمده، نشان می‌دهد که بخش‌هایی از حاکمیت، سلبریتی‌ها را زمینه‌ساز و مروج مطالبات روزافزون بانوان ایرانی در امر پوشش اختیاری می‌دانند.
اولاً حزب اشرافی کارگزاران که اعضای آن در 8 دولت طی چهار دهه گذشته نقش‌آفرین بوده‌اند، حق ندارند مدعی زندگی با کرامت برای مردم باشند، به ویژه این که دولت‌های هاشمی و روحانی، رکوردداران بالاترین نرخ‌های تورم و بیشترین شکاف طبقاتی بوده‌اند.
ثانیاً این حزب طوری نوشته «پوشش زنان را به خود زنان واگذار کنید» که انگار قرار است در کشور لباس فرم متحدالشکل به زنان پوشانده شود! همچنین منطبق با این مغالطه می‌توان گفت رانندگی را به خود رانندگان، پزشکی و صندلی و انواع صنف‌ها را به خود آنها واگذار کنید و مثلاً قوانین راهنمایی و رانندگی یا نظام‌های صنفی و نظارتی را تعطیل کنید، چون هر کدام این اقشار کرامت دارند.
ثالثاً حزب اشرافی غربگرا، در حالی از «پوشش اختیاری» سخن می‌گوید که می‌داند در لیبرال‌ترین کشورها نیز، پوشش در محیط عمومی، دارای استانداردها و قوانین مخصوص به خود است. ضمن این که اگر بنا باشد پوشش الزام‌آور نباشد، طبعاً به روسری محدود نمی‌شود و کسانی هم می‌توانند مدعی عریان کردن دیگر قسمت‌های بدن باشند.
رابعاً الزام حجاب در کنار الزام قانونی، حکم اسلامی و قرآنی است و حزبی که عنوان «ایران اسلامی» را در شعارهای زمان تایید خود یدک می‌کشد، جز با رویکرد منافقانه، نمی‌تواند مدعی حذف حکم اسلامی الزام حجاب باشد و نام غلط‌انداز حجاب اجباری برآن بنهد.
خامساً پروژه ترویج کشف حجاب که برخی بازیگران دم‌دستی در آن نقش‌آفرینی می‌کنند، ذاتاً پروژه حزب صهیونیستی- انگلیسی بهائیت است و عجیب است که حزب کارگزاران تا این حد با فرقه صهیونیستی- انگلیسی مذکور پیوند خورده است. این پیوند البته در تعامل کاملاً نزدیک امثال فائزه هاشمی با عناصر بهایی کاملاً مشهود است، همچنان که در تأکید حرمت‌شکنی روز عاشورای سال 88 توسط برخی افراطیون مدعی اصلاحات هم
آشکار شد.

ایران هفتمین فصل پیاپی در رشد اقتصادی را تجربه کرد
یک روزنامه اقتصادی اصلاح‌طلب تأکید کرد اقتصاد ایران، هفت فصل پیوسته رشد اقتصادی را تجربه کرده است.
دنیای اقتصاد در گزارشی نوشت: بر این اساس اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۱ توانست رشدی 4/8 درصدی را تجربه کند. این عدد بدون احتساب بخش نفت به 4/5 درصد می‌رسد. رئیس سازمان برنامه و بودجه رشد اقتصادی زمستان را نیز اعلام کرد و گفت در زمستان سال گذشته اقتصاد ایران افزایشی
4/5 درصدی داشته و این آمار بدون احتساب نفت عدد 4/8درصد را به ثبت رسانده است. این در حالی است که رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۰، 4/3درصد به ثبت رسیده بود؛ از این لحاظ شاهد افزایش شتاب رشد اقتصادی هستیم. این افزایش شتاب در مقایسه فصول چشمگیرتر است و زمستان ۱۴۰۱ رشد اقتصادی بالاتری را نسبت به رشد 2/2درصدی مدت مشابه سال قبل تجربه کرده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد سومین موج رونق اقتصادی در ده سال گذشته، که از اواسط سال ۹۹ آغاز شده است، همچنان ادامه دارد.
بررسی‌ اطلاعات مرکز آمار نشان می‌دهد با احتساب آمار رشد زمستان 1401، اقتصاد ایران برای دهمین فصل متوالی رشد اقتصادی مثبت را به ثبت رساند. بر این اساس از پاییز 1399 که اقتصاد ایران توانست از رکود خارج شود، رشد اقتصادی تا به امروز تداوم یافته و در پایان سال 1401 تعداد فصول با رشد اقتصادی مثبت دورقمی شد. از سوی دیگر رشد زمستان 1401، بزرگ‌ترین در هفت فصل گذشته به شمار می‌رود. بر این اساس از بهار سال 1400 که اقتصاد ایران رشد 7/8درصدی را تجربه کرد، زمستان سال گذشته بالاترین سطح رشد اقتصادی را به ثبت رساند.
طبق ادبیات متعارف اقتصادی، به سال‌هایی که یک اقتصاد رشد منفی تجربه کند رکود و به سال‌هایی که رشد اقتصادی در آنها مثبت باشد سال‌های رونق گفته می‌شود. اقتصاد ایران در ده سال اخیر شاهد سه دوره رونق بوده است. در‌حالی‌که ضربه اول به اقتصاد ایران را ترامپ و خروج از برجام زد و بند تحریم‌ها را به دست‌و‌پای اقتصاد ایران بازگرداند، آغاز همه‌گیری کرونا به این روند دامن زد. در‌حالی‌که در پاییز سال 98 رشد اقتصادی منفی به صفر نزدیک‌تر شد و پیش‌بینی‌ها از خروج قریب‌الوقوع اقتصاد ایران از سراشیبی رشد اقتصادی منفی حکایت داشت، ورود کرونا به کشور و کاهش چشمگیر تولید در همه بخش‌ها، علی‌الخصوص بخش خدمات، موجب شد اقتصاد ایران نتواند از چاله رکود دربیاید و بار دیگر نرخ‌های قابل‌توجه رشد اقتصادی منفی را تجربه کرد. این دوره که یکی از طولانی‌ترین دوره‌های رکودی اقتصاد ایران نیز هست، 9 ماه به طول انجامید و تا پایان تابستان 99
ادامه یافت. پاییز 99 موعد خروج اقتصاد ایران از موج رکودی طولانی خود بود. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، رشد اقتصادی در پاییز سال 99
به 1/1 درصد رسید.

واقعاً هم برجام معرکه بود اما برای آمریکا، نه ایران
روزنامه هم‌میهن ادعا کرد توافق برجام، توافقی قوی بود اما توافق جدیدی که می‌خواهد انجام شود،‌ضعیف است.
این روزنامه نوشت: توافق برجام یا «برنامه جامع اقدام مشترک» نزدیک به یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار از پول‌های خرید اسلحه و هواپیما از زمان شاه را به‌همراه سودش به‌صورت نقد و چمدانی با هواپیمایی به ایران بازگرداند.
به روایت ترامپ و حامیان او، بیش از صد میلیارد دلار و به روایت سیف، رئیس کل بانک مرکزی وقت و علی طیب‌نیا، وزیر اقتصاد وقت، نزدیک به سی‌وپنج میلیارد دلار، به‌صورت نقد و از راه قانونی به ایران بازگردانده شد و مابقی مطالبات ایران به‌صورت سرمایه‌گذاری در چین و برخی دیگر کشورها تحقق یافت. با دسترسی ایران به «سوئیفت» روند انتقال جهانی مبادلات مالی بر روی ایران گشوده شد و کشتیرانی ایرانی از زیر یوغ تحریم‌ها آزاد شد. فروش نفت ایران تا هر اندازه‌ای که توان تولید برای صادرات داشته باشد، آزاد شد و به تبع آن کنترل آژانس بین‌المللی هسته‌ای بر مراکز هسته‌ای ایران افزایش یافت. غنی‌سازی تا زیر چهار درصد برای ایران به رسمیت شناخته شد و ایران از فصل خطرناک هفتم منشور ملل متحد خارج شد...
با آمدن دولت ترامپ ورق برگشت و برجام پاره شد، اما ایران تا پایان دولت روحانی با قدرت از برجام حمایت کرد. با آمدن جوبایدن امیدها برای بازگشت دوباره آمریکا به برجام قوت گرفت، اما این بار شش ماه وقت‌کشی ایران در تعیین راهبرد چگونگی گفت‌وگو با مقامات جدید مذاکره‌کننده آمریکایی روند را تغییر داد. درخواست‌های جدید ایران برخلاف درخواست تیم مذاکره‌کننده قبلی که به گفته حسن روحانی بیش از هشتاد درصد کار را به اتمام رسانده بودند، روند را تغییر داد. مذاکرات با تیم جدید بایدن ادامه یافت و این بار دولت بایدن دنبال توافقی فراتر از برجام بود و این کار را بسیار مشکل ساخت. اما در تابستان سال ۱۴۰۱ طی پیشنهادی از سوی اروپا و تایید ضمنی آمریکا فضا برای شکل‌گیری برجام برای بار دیگر فراهم شد، اما جنگ اوکراین و روسیه آغاز شد و توهم به دام افتادن اروپا از لحاظ تامین گاز از روسیه در زمستان، مانع از پذیرش توافق در پایان تابستان ۱۴۰۱ از سوی ایران شد.
این روزنامه در ادامه می‌نویسد: «حال در نزدیکی تابستان ۱۴۰۲ دیگر خبری از احیای مجدد برجام نیست، بلکه فشارهای شدید اقتصادی در ایران و تاثیر تحریم‌ها، اقتصاد ایران را به لبه خطرناکی برده است. این همان موضوعی است که غرب به خوبی از آن آگاهی کافی دارد. مشکلات اقتصادی ایران و خطر افزایش غنی‌سازی از ۶۰ درصد به بالاتر، حال طرفین را به یک توافق حداقلی رسانده است؛ توافق حداقلی که هنوز خبر تایید رسمی‌اش اعلام نشده است.
خبرهایی که از نزدیک به شش ماه مذاکرات پنهانی میان ایران و آمریکا از عمان می‌رسد خبر از توافقی حداقلی میان ایران و آمریکا را می‌دهد. توافقی که 2/7 میلیارد دلار از پول‌های بلوکه‌شده ایران در عراق آزاد می‌شود اما باید در امور بشردوستانه‌ای چون غذا و دارو استفاده شود و از سوی دیگر مابه‌التفاوت آن تا ۲۰ میلیارد دلار هم گام به گام آزاد می‌شود اما آن هم به‌صورت نقد نخواهد بود و در امر غذا و دارو و کالاهای ضروری مورد استفاده قرار می‌گیرد. از سوی دیگر، ایران غنی‌سازی خودش را تا مرز 60درصد حفظ می‌کند و نیروهای نیابتی‌اش به روایت نیویورک‌تایمز حق ندارند به پیمانکارهای آمریکا در سوریه و عراق آسیب بزنند. اگرچه هم آمریکا تحریم جدیدی علیه ایران وضع نمی‌کند.
این توافق ضعیف به‌معنای تمام‌عیار ضعیف است و تنها نکته‌اش حفظ غنی‌سازی 60درصد است اما این توافق کاربردش در زمان بایدن خواهد بود و هر لحظه از قابلیت «فروپاشی» برخوردار خواهد بود».
کم پیش می‌آید که یک روزنامه بتواند این حجم از غلط‌نویسی و مغالطه را در یک متن بگنجاند. عجیب است که حامیان برجام، روی‌شان می‌شود از یک چک برگشت خورده به نام توافق برجام، همچنان به عنوان توافق قوی یاد می‌کنند و حال آن‌ که باید به عنوان آینه عبرت در دانشگاه‌های روابط بین‌الملل تدریس شود. برجام، برنامه جامع اقدام مشترک نبود، بلکه عملکرد برنامه جامع اقدام یکطرفه ایران بود. تعهدات ایران، کاملاً صریح و روشن و مصداقی بود و تماماً و نقداً یک ماه قبل از فرا رسیدن روز «اجرای برجام» ادا شد. اما تعهدات آمریکا و اروپا، مبهم و کشدار و نسیه بود، بنابراین غرب توانست از همان ماه‌های اول، توافق را نقض کند و تعابیری نظیر «تقریباً هیچ» را درباره دستاورد ایران، از زبان مقامات دولت روحانی بر جای بگذارد.
وعده و ادعای دولت روحانی، باز گرداندن 150 میلیارد دلار درآمد بلوکه شده ایران، به علاوه جذب 200 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی بود. اما نه سرمایه‌گذاری خارجی آمد و نه خبری از آن 150 میلیارد دلار شد. در حوزه امکان انتقال ارز، باید یادآور شد که سفارت کره جنوبی در تهران در پسابرجام مجبور شد برای دادن حقوق کارکنان خود، با چمدان پول به ایران بیاورد و 20 ماه پس از برجام، آقای ظریف گلایه کردکه هنوز هم نمی‌توانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم.
طبق برجام، 95 درصد برنامه هسته‌ای ایران تعطیل، یا تعلیق شد؛ اما در مقابل، آمریکا از همان دولت اوباما و سپس در دولت ترامپ، بر تنوع و گستره تحریم‌ها افزود و شمار تحریم‌ها از 800 مورد به 1700 مورد قبل از بایدن و به حدود 2000 تحریم پس از روی کارآمدن بایدن رسید! وضعیت دولت برجام به حدی تحقیرآمیز شده بود که رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت روحانی اواخر می‌گفت حتی یک قطره نفت هم نمی‌توانیم بفروشیم. این حقارت را مقایسه کنید با امروز که رویترز از قول مؤسسه انرژی آمریکایی (SVB) تصریح می‌کند ایران رکود صادرات پنج ساله نفت را شکسته و ماه گذشته نزدیک 2 میلیون بشکه نفت صادر کرده است.
در موضوع ادعای خروج از فصل هفتم نیز باید گفت ایران هرگز ذیل فصل هفت منشور نبوده و در عین حال، قطعنامه‌های تحریمی با برجام، در قطعنامه 2237 تجیمع شده و ضمناً مکانیسم ماشه‌ای بالای سر توافق تعبیه شد که آمریکا و غرب هر گاه اراده کردند، با بهانه‌جویی بتوانند زیر توافق بزنند و تحریم‌های شورای امنیت را رأساً- بدون نیاز به جلب نظر اعضای شورا- احیا کنند!
درباره امکان توافق با دولت بایدن در دولت روحانی نیز گفتنی است که دولت بایدن نه می‌پذیرفت تضمین معتبر برای لغو پایدار تحریم‌ها و عدم تکرار کلاهبرداری برجامی بدهد و نه کنگره چنین اجازه‌ای به آن دولت می‌داد.
در واقع دولت روحانی قبلاً پذیرفته بود که تعلیق تحریم‌های آمریکا
هر 3 ماه یک بار طبق قانون اینارا از سوی کنگره تأیید شود. بنابراین برجام ذاتاً توافقی ناپایدار و نامعتبر بود و با این وجود، روحانی اصرار داشت توافق به هر قیمت را برای بازگرداندن آمریکا به برجام و دادن دسترسی به مکانیسم ماشه سرهم‌بندی کند و ضمناً با فرافکنی درباره خسارت‌های 7-8 ساله معطل گذاشتن کشور، مسئولیت عدم احیای برجام را بر گردن مجلس و نظام بیندازد!
در مقابل، دولت و مجلس با پشتوانه جدید، اقدام به گسترش برنامه هسته‌ای کرد و در کنار گسترش چتر دیپلماسی اقتصادی و توانمندی‌های منطقه‌ای، آمریکا را مجبور کرد بدون گروگان گرفتن برجام، پای توافقی بیاید که ضمن آن 24 میلیارد دلار از درآمدهای ایران را بدون تعطیلی برنامه هسته‌ای، آزاد می‌کند. این توافق نقد و پایاپای انجام می‌شود و مانند برجام نیست که امکان گروکشی یا فروپاشی (به قول نویسنده) را برای آمریکا فراهم کند.
به نوشته روزنامه نیویورک تایمز، خبرگزاری بلومبرگ و سایت مخبر اکسیوس، آمریکا در مقابل آزادی دارایی‌ها، از ایران می‌خواهد نیروهایش در منطقه را مورد هدف قرار ندهد و روسیه را تجهیز نظامی و موشکی نکند. آیا نویسنده تفاوت این لحن التماسی آمریکا با لحن آمدانه در برجام و پسابرجام (دولت روحانی) را نمی‌فهمد یا به صلاحش نیست که بفهمد؟!